جناحهای رژیم و روشهای سرکوب
اطلاعات سپاه، دادستانی و چهرههای شاخص آنها؛ تحول سیستم امنیتی و سرکوب و…
صحبت حکام شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
حافظ
۱
در سالهای اولیهی پس از انقلاب و دههی خونین ۶۰، مسئولان دادستانی، برخاسته از میان بازار و هیئتهای مؤتلفه بودند. نفوذ انجمن اسلامی بازار و هیئتهای مؤتلفه در ادارهی دادستانی، تا آنجا بود که شایع بود بخشی از هزینههای جاریِ دادستانی، به وسیلهی بازار و انجمن اسلامی آن تأمین میشود! مسؤلان دادستانی همچون لاجوردی، رحمانی، مهرآیین، قدیریان، جوهریفرد، کربلایی، حاج مراد، پیشوا و … و پشتیبانان آنها چون، حبیبالله عسگراولادی، اسدالله بادامچیان، ابوالفضل حاجحیدری، سعید امانی، محسن لبانی، محمود کریمینوری، نیری، برادران میرمحمد صادقی، علینقی سیدخاموشی، احمد کریمی، اکبر کریمی برادران اسلامی، شفیق و درخشان … عمری را در حجرههای بازار گذرانده بودند و یا چون کچویی و عزت شاهی، حسین زاده و … به کار ساده در بازار پرداخته بودند، ولی دارای فرهنگ حاکم بر بازار بودند. آنان برای امرار معاش، عمری را فقط از طریق واسطهگری و دلالی سپری کرده بودند. دلال و واسطهگر، به دنبال سود و منافع سریع در کوتاه مدت است. او همه چیز را در کوتاه مدت دیده و جنسی را از دستی به دستی دیگر میرساند و سهم خود طلب میکند. در ابعاد کلان وقتی به کار واردات و صادرات میپردازد نیز دوباره به فکر سود و منفعت در کوتاهترین زمان ممکن است. شاغلان در بازار از سرمایهگذاری طولانیمدت در هراس بوده و آن را در راستای منافع خود نمیبینند. این دسته از افراد، وقتی دادستانی و ابزار سرکوب را در کنترل خود گرفتند، با توجه به فرهنگی که در آن رشد کرده بودند، به دنبال دستیابی به نتیجه در کوتاه مدت شدند. شیوههای اتخاذ شده از سوی آنها برای حکومتکردن نیز ناظر بر همین ادعاست، یعنی همیشه منافع کوتاه مدت رژیم را مدنظر قرار میدهد. حاکمان دادستانی به محض گرفتن اطلاعات از قربانی که “جرمش” را سنگین میدانستند، وی را با همان پرونده به دادگاه فرستاده و حکم اعدامش را میگرفتند. افراد زیادی از مجاهدین، آگاهانه با دادن یک سری از اطلاعات که میدانستند منجر به اعدامشان خواهد شد، از این حربه سود جسته و با حفظ اطلاعات اصلی و ذیقیمت، در مقابل جوخهی اعدام ایستاده و جاودانه میشدند. مقامهای اطلاعاتی رژیم پس از مدتها که از اعدام زندانیان میگذشت، متوجه میشدند که چه گنجینههای گرانبهایی از اطلاعات را از دست دادهاند.
طی آن سالها، اطلاعات سپاه تقریباً در اختیار کامل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی قرار داشت. این سازمان و عناصر و همکاران آن مانند بهزاد نبوی، سعید حجاریان، محسنآرمین، مرتضیالویری، هاشم آقاجری، فیضالله عربسرخی، حسین فدایی، محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر، علی شمخانی، مهدی کاظمی، رحیم صفوی و… کلیدیترین نقش را در سرکوب سازمانهای سیاسی، انقلابیون، آزاداندیشان و روشنفکران جامعه به عهده داشته و کلیهی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم، اعم از اطلاعات و امنیت کمیتهها، نخست وزیری، سپاه پاسداران، حفاظت اطلاعاتهای ارتش و دوایر گوناگون آن را اداره میکردند. ساختار اطلاعات سپاه پاسداران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چنان در هم رفته بود که دلایل دستگیری و متن بازجوییهای محمدرضا سعادتی از رهبران دستگیرشدهی مجاهدین خلق در سال ۵۸ را سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ۴۲ صفحه منتشر کرده و در رابطه با پروندهی او اطلاعیهی مطبوعاتی نیز منتشر میکردند!
شیوهی برخوردی را که دادستانی انقلاب برای سرکوب نیروهای سیاسی پیشه کرده بود، از ابتدا با مخالفت اطلاعات سپاه پاسداران که بخش ۲۰۹ اوین را اداره میکرد، روبهرو بود. دیدگاه آنها، تشکیلاتیتر، منسجمتر و پیچیدهتر بود و منافع درازمدت رژیم را مدنظر داشت. بعدها سعید حجاریان، یکی از مهمترین مهرههای اطلاعاتی رژیم طی سالیان سیاه دههی ۶۰، در مصاحبهای با عمادالدین باقی، به این نکته اشاره کرده و از آن به عنوان یکی از مهمترین اختلافهای او و دوستانش در مجاهدین انقلاب اسلامی با لاجوردی و گروه مؤتلفه که دادستانی را اداره میکردند، نام برد. آنان به درستی اعتقاد داشتند که با شیوهی لاجوردی و مؤتلفه، به کنه و ذات تشکیلاتها دست پیدا نمیکنند و نمیتوانند ریشهی آنها را قطع کنند بلکه تنها به زدن سرشاخهها بسنده میکنند که میتوانند دوباره رشد کنند. دعوای بین”اصلاح طلبان” و”محافظه کاران” امروزی در واقع از همان موقع شروع شده بود. جناح مؤتلفه و یا دادستانی انقلاب از این زاویه برخورد میکرد که اعدامهای لجامگسیخته و فوری، رعب و وحشت در جامعه ایجاد کرده و افراد را از پیوستن و یاری رساندن به گروهها باز میدارد. در واقع، شعار “النصر بالرعب” که هم اکنون در جامعه از سوی جناح مقابل خاتمی، یعنی مؤتلفه و مدرسه حقانی دنبال میشود، ریشه در همان دوران دارد و مخالفت با آن در نشریهها و صحبتهای “دومخردادی”ها نیز از همان سال ۶۰ نشأت میگیرد. در نگاه “دومخردادی”های امروز، این نوع سرکوب، شاید تنها در کوتاه مدت جواب بدهد، در حالی که آنها خواب ماندگاری و حاکمیت طولانیمدت را دیدهاند.
بارزترین وجه این درگیریها که بارها عوامل رژیم از جمله سعید
حجاریان و مصطفی تاج زاده روی آن دست گذاشتهاند، موضوع اعدام سیدمحمدرضا سعادتی در مردادماه سال ۶۰ است. اطلاعات سپاه و فعالان سازمان مجاهدین انقلاباسلامی عقیده داشتند با زنده نگاه داشتن سعادتی و فشار شکنجه، او را به دفاع از رژیم و ضدیت با مجاهدین وادار کرده و به این ترتیب از وجههی او بر علیه مجاهدین استفاده کنند. اما لاجوردی در پی کینهی حیوانی که به مجاهدین داشت، بر خلاف رایزنیهای انجام شده در سطح بالای نظام، وی را به جوخهی اعدام سپرد. بعد از گذشت ۲۳ سال از موضوع فوق، هنوز عوامل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با سوز و گذاز از واقعهی فوق یاد میکنند.
۲
از همان سالهای اولیه دههی ۶۰، سازمانهای اطلاعاتی موازی در کنار هم رشد و توسعه مییافتند و به رقابت در امر کسب اطلاعات و سرکوب نیروهای سیاسی همت میگماردند. در سالهای اولیهی دههی ۶۰ تضاد دو جناح و سازمانهای اطلاعاتی وابسته به آنها(اطلاعات سپاه و دادستانی انقلاب) در امر سرکوب بر این پایه بود که چگونه شکنجه کنیم تا اطلاعات بیشتری کسب کنیم، چگونه سرکوب کنیم تا به عمق جریانها و تشکیلاتها برسیم و مصاحبههای اجباری را بر چه پایهای بگیریم که تأثیر بیشتری در جامعه داشته باشد. تضاد آنها در چگونگی ادارهی جامعه نیز از طریق جنگ و جدال نیروهای خط امام و بازار(دولت موسوی و جناح رسالت) ادامه داشت. سعیدحجاریان، مرتضیالویری و دوستانشان در مجلس تلاش کردند با تصویب لایحهی تشکیل وزارت اطلاعات که تماماً توسط خود آنها تهیه شده بود، فعالیتهای اطلاعاتی را در یک سازمان گسترده هماهنگ کنند. هرچند این سازمان در سال ۶۳ ایجاد شد ولی سالها طول کشید تا در دوران فلاحیان توانست تمامی اهرمهای قدرت اطلاعاتی را در دست بگیرد و به واسطهی آن، امر سرکوب را به خوبی پیش ببرد. با تمامی فراز و نشیبهایی که در دو دههی گذشته وجود داشته است، همچنان دعوای دو جناح بر سر این است که چگونه عمل کنیم تا حفظ و بقای” نظام الهی” را فراهم کنیم و از مواهبِ قدرت، بیشتر استفاده کنیم. این دعوا از ۳۰ خرداد و برکناری بنیصدر از ریاست جمهوری تاکنون، بیوقفه ادامه داشته است و تنها در شرایط گوناگون، شکل آن عوض شده است. روزی پوشش این دعوا، عنوان مبارزهی پیگیر بین”اسلام ناب محمدی” و “اسلام مرفهین بیدرد” بود. روزی سرپوش آن “فقه پویا محمدی” و “فقه سنتی” بود و دورهای این جنگ و جدال تحت عنوان دفاع از “انحصارات دولتی” و “سرمایهگذاری و مشارکت مردم” بود و زمانی، این جدال به عرصهی “جامعهی مدنی اسلامی” و “حکومت اسلامی” کشیده شد.
امروز نیز همچون سالهای قبل، از سازمان اطلاعات موازی و برخوردهای دوگانه مینالند. با تغییراتی که طی این سالها در بافت حکومتی ایجاد شده و با جابجایی قدرت در میان جناحهای رژیم، امروزه اطلاعات سپاه پاسداران و بخش حفاظت اطلاعات قوهی قضاییه، جناح راست رژیم را نمایندگی میکنند و وزارت اطلاعات تا حدودی به جناح “دوم خرداد” رژیم متمایل است. نحوهی برخورد این دو سازمان اطلاعاتی با پدیدههای مختلف، همچنان نشاندهندهی شکاف و اختلاف سلیقهای است که از ابتدا، در امر ادارهی جامعه و مدیریت سرکوب وجود داشته است.
۳
پس از پایان جنگ با عراق و به ویژه در سالهای اخیر، به خاطر پیچیدهتر شدن امر سرکوب و درگیر شدن با واقعیتهای جامعه، مسئلهی سرکوبِ برنامهریزیشده و سیستماتیک، در نگاه مسئولان امنیتی و اطلاعاتی تفوق یافته و دیدگاههای سنتی در این رابطه به کناری نهاده شدند. از آنجایی که در وزارت اطلاعات، به آخرین پژوهشهای جامعه شناسی و آماری ایران دسترسی داشته و مشکلات پیش روی رژیم را به خوبی میشناختند، چارهی کار برای تعویق سرنگونی رژیم را در ارائهی شعارهای گمراه کننده و بسط و توسعهی فرهنگی جدید میدیدند. بیدلیل نیست که عناصر شناخته شدهای چون عباس عبدی مصطفی تاج زاده، سعید حجاریان، علی ربیعی و… به کارهای پژوهشی روی آوردند و پشت سر هم مؤسسات پژوهشی راهاندازی میکنند. با در نظرداشتن واقعیتهای جامعه، پس از دوران جنگ، نیروهای زبدهی اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم، با مطرح کردن “تهاجم فرهنگی دشمن”، لزوم مبارزه با آن را در دستور کار خود قرار دادند. آنها در یک تحلیل اطلاعاتی- امنیتی، به این نتیجه رسیده بودند که پس از تهاجم نظامی و پلیسی رژیم به نیروهای سیاسی و سرکوب و از همپاشی آنها، عرصههای نبرد به لحاظ تشکیلاتی نیز تغییر کرده است. اینبار برای جلوگیری از سر برآوردن دوبارهی نیروهای سیاسی و یا شکلگیری نیروهای مخالف جدید، در کنار سرکوب “نظامی” و “پلیسی”، به تهاجم فرهنگی نیز دست زدند. با توجه به شناخت عمیقتری که پیدا کرده بودند، قبل از آنکه به امر سرکوب بپردازند، با ایجاد موجهای فرهنگی و ساخت ترمهای خاص و ویژه و تکرار آن در مطبوعات و رسانههای خبری وابسته به خود، در صدد ایجاد نوعی از فرهنگ برآمدند که بتواند عمر رژيم را طولانیتر کند. شبکهی خبری “قسط” وابسته به قوهی قضاییه که تحت تسلط محافظهکاران است، در توضیحی آشکار به نقش مهم این گونه تلاشها پرداخته است:
اطلاع رسانی، دقیق، شفاف و هماهنگ، بهترین و بسترسازترین اهرم برای آماده کردن افکار عمومی و فرهنگ سازی و پیشگیری در مقابله با پدیدههای ناهنجار اجتماعی و به ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی است. اهمیت این ف
رهنگسازی در پیشگیری و مقابله با مفاسد اقتصادی و اجتماعی تا اندازهای است که میتوان گفت تا چشم پوشی از آن، هرگونه طرحی را در این زمینه با شکست مواجه خواهد کرد.
با تغییر شرایط، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم نیز تلاش میکنند خود را به روز کرده و از آخرین دستاوردها بهره مند شوند. در همین راستا است که حجاریان و دوستانش که خطر را زودتر تشخیص دادهاند به راهاندازی “مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری” دست میزنند. او با تأیید آنچه که پرسشگر دربارهی عملکرد او پس از سال ۶۸ در ارتباط با پروژهی بسط توسعهی سیاسی و ایدهی فشار از پایین، چانهزنی در بالا و راهاندازی روزنامهی صبح امروز و تشکیل جبههمشارکت و … روی این نکته تأکید میکند و میگوید:
خوب اينها شغل من بوده است. از سال ۶۸ به اين طرف شغل من پيگيری همين برنامهها بوده است. قبل از ۶۸ هم همين بوده است اما با شكل و صورتی ديگر كه بعداً بايد راجع به آن صحبت كرد. اما از سال ۶۸ كه مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوری راه افتاد من در معاونت سياسی اين مركز همين پروژه كاری را دنبال میكردم
چنانچه ملاحظه میشود حجاریان آنچه را که بعد از سال ۶۸ انجام میدهد در راستای فعالیت قبل از سال ۶۸ خود که پایهگذاری “وزارت جنایت و سرکوب اطلاعات” است میداند. و در این راه عباس عبدی، علیرضا علوی تبار، بهزاد نبوی و… را همکاران خود معرفی میکند.
بیدلیل نیست که شاغلان قدیمی بخش سرکوب و کشتار، به بخش فرهنگ و اطلاع رسانی نقل مکان کرده و اهرمهای فرهنگی را به دست گرفتهاند. اینان بههمراهی عدهای از روشنفکران، روزنامهنگاران و چهرههای مطرح فرهنگیِ به خدمتِ رژیم در آمده، به تولید و نشر خبر، گزارش، تحلیل و نقد و بررسی پرداخته و بازار نشر و کتاب و مطبوعات و… را اداره میکنند و از این طریق جنگ روانی را نه در مقابل دشمن خارجی و جبهههای جنگ، بلکه در میان جامعه و برعلیه مردم به کار میگیرند.
شرح حال سرتیپ پاسدار فریدون وردینژاد، یکی از بهترین نمونهها در این زمینه است. داشتن مسئولیت امنیت واحد اطلاعات سپاه پاسداران با نام مستعار “مهدی نژاد” در سیاهترین روزهای حاکمیت رژیم در سالهای اولیه دههی ۶۰، یکی از مسئولیتهای او بوده است. او که به بیرحمی و شقاوت حتا در نزد کارگزاران رژیم نیز معروف بود، بدون اشاره به نقش مهماش در سرکوب و کشتار نیروهای مترقی و پیشرو جامعه در سالهای پیش، تلاش میکند خود را عنصری “فرهنگی و دانشگاهی” جا بزند. او به همراه حسن روحانی و هادی نجفآبادی، سه نمایندهی رژیم در دیدار محرمانه با رابرت مکفارلین مشاور امنیت ملی رونالد ریگان و هیئت همراه او در سفر به ایران، بودند. او در سایت شخصیاش خود را چنین معرفی میکند:
سوابق مطبوعاتی
انتشار صدها مقاله، يادداشت و سرمقاله در روزنامه ايران( فارسي چاپ تهران )از سال ۱۳۷۴ تا سال ۱۳۸۰ و سرمقالههايي در روزنامههاي ايران ديلي (انگليسي) و الوفاق (عربي) [هیچ اشارهای به فعالیتهای قبل از سال ۱۳۷۴ خود نمیکند. گویی او در این سال شروع به کار برای رژیم کرده است]
مدير مسؤولي نشريات ايران ، ايران ديلي(انگليسي)، الوفاق(عربي)،ايران ورزشي ، ايران سپيد(به خط بريل)، مجله ايران جوان، ماهنامه ايران آذين و سالنامه ايران سال.
مدير مسؤول فصلنامههاي امام علي (ع) از منظر فرزانگان و نهج البلاغه از منظر فرزانگان (۱۳۷۹)
رئيس هيات مديره و مدير عامل مؤسسه فرهنگي، مطبوعاتي ايران.
مدير انتشارات مؤسسه ايران .
سوابق تدریس
دانشگاه امام حسين(ع)[ ]، دانشكده علوم، چهار ترم. افكار عمومي و سازمانهاي اطلاع رساني.
پژوهشكده علوم دانشگاه امام حسين (ع)، فوق ليسانس، دو ترم- جنگ رواني.
دانشكده خبر،[ ] ارتباط شناسي،چهار ترم، دو واحد.
دانشكده خبر، افكار عمومي، (۲ واحد) به مدت شش ترم.
دانشکده خبر، چهار ترم سياستگذاري خبري و رسانهاي
سيستمهاي اطلاعات مديريت (MIS) – مرکز اطلاعات مدیریت
وردینژاد به خاطر سوابق مهم اطلاعاتی و امنیتیای که دارد، هم اکنون به عنوان سفیر رژیم در چین مشغول فعالیت است. این پست به خاطر اهمیت استراتژیک چین در ساخت و فروش تسلیحات نظامی (به ویژه سلاحهای غیرمتعارف و کشتار جمعی) و تلاش گستردهی رژیم برای دستیابی به سلاح هستهای، از جایگاه مهمی در سیاست خارجی رژیم برخوردار است.
وردینژاد در این راه تنها نیست. سالهاست که محافل وابسته به رژیم تلاش میکنند در معرفی علی لاریجانی، از وی به عنوان “استاد فلسفه” نام برند و اشارهای به درجهی سرتیپی و فرماندهی سپاه پاسداران او نمیکنند. آنچه که در بارهی سوابق سرتیپ عزتالله ضرغامی رئیس صدا و سیما مطرح میشود تنها به بعد از سال ۷۱ مربوط است و در بارهی فعالیتهای پیش از این تاریخ، او سکوت میکنند. مسئولان نظامی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم به عمد در زندگینامههایی که برای خود خود “جعل” میکنند، از پرداختن به مسئولیتهای دههی ۶۰( و قتلها و جنایتهایشان) سر باز میزنند و با تحریف تاریخ برای خود نقشی فرهنگی و دوستدار فرهنگ “ضرب” میکنند!
۴
نگاهی گذرا به اسامی ادارهکنندگان رادیو و تلویزیون، خبرگزاریهای دولتی و دیگر رسانههای جمعی رژیم نیز به خوبی نشانگر ادعای فوق است:
رادیو و تلویزیون
پس از برکناری محمد هاشمی از ریاست صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بیش از یک ده
ه است که بزرگترین رسانهی ارتباط جمعی ملی در اختیار سپاه پاسداران، معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه پاسداران و باندهای وابسته به آن قرار دارد و تسلط اینگونه افراد بر دستگاه عریض و طویل صدا و سیما و پستهای معاونت و مدیرکلی گسترش روزافزونی مییابد. کار به آنجا کشیده است که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به عنوان محملی برای لجستیک عملیات تروریستی خارج از کشور و زمینه سازی ترورهای داخلی و قتلهای زنجیرهای استفاده میکنند.
– سرتیپ علی لاریجانی، رئیس سابق صدا و سیما: وزیر سابق ارشاد اسلامی معاون سابق ستاد کل سپاه پاسداران؛
– سرتیپ علی آقامحمدی، جانشین سابق رئیس صدا و سیما:. از مسئولان اطلاعاتی و تروریستی رژیم و مسئول میز عراق در شورایعالی امنیت ملی، مسئول کمیتهی تبلیغات شورایعالی امنیت ملی، نام برده پیش تر مدیر مسئول هفتهنامهی “حوادث” بود و هماکنون مدیر مسئول روزنامهی “سلام هموطن”؛
– سرتیپ عزتالله ضرغامی، رئیس صدا و سیما: معاون حقوقی و پارلمانی و شهرستانهای سابق صدا و سیما، معاون امور سینمایی وزارت ارشاد اسلامی، از فرماندهان سابق سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی، مدیر مجموعههای صنعتی و نظامی سپاه پاسداران، معاون پارلمانی وزارت دفاع، از فعالان بخش رسانهای قتلهای زنجیرهای. سایت “دریچه” وابسته به محافل اطلاعاتی جناح راست رژیم” از وی به عنوان “از افراد مسلط و استراتژيستهای فرهنگي و هنری” نام میبرد؛
– امير امامی تهراني، مدیر سابق حوزه ریاست صدا و سیما، معاون اجرایی صدا و سیما، از گردانندگان اصلی صدا و سیما: معاون سابق پارلماني وزارت اطلاعات بوده است؛
– حسین شیخعطار، مدیر مشاور انفورماتیک امور مجلس و استانهای صدا و سیما: از عوامل وزارت اطلاعات، فعال در تروریسم خارج از کشور، یکی از متهمان فراری دادگاه ترور شاپور بختیار، برادر وی علیرضا شیخعطار سردبیر فعلی روزنامهی همشهری وابسته به شورای شهر تهران و عصو مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است؛
– سرتیپ محمد سرفراز، مدیرکل اروپا – آمریکای صدا و سیما: از فرماندهان سابق سپاه پاسداران؛
– افرادی چون حسن رحیم پورازغدی، عماد افروغ، حسن عباسی، پناهیان که به عنوان جامعه شناس، کارشناس سیاسی و اجتماعی و خطیب صدا و سیمای رژیم را در اختیار دارند، جملگی از وابستگان سپاه پاسداران و اساتید دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه پاسداران هستند؛
در دوران پس از جنگ، گردانندگان اصلی صدا و سیما و معاونتهای حساس آن جملگی از وابستگان سپاه پاسداران و ارگانهای سرکوبگر رژیم بودهاند و در این راه واحد تلویزیونی سپاه پاسداران نقش اساسی داشته است.
خبرگزاری، وزارت ارشاد، کمیسیون فرهنگی مجلس و…
– سرتیپ فریدون وردینژاد، ریاست سابق خبرگزاری ایرنا و مطبوعات وابسته به آن؛
– احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم: معاون سابق وزیر اطلاعات، نزدیکترین فرد به ریشهری در وزارت اطلاعات و نیز بنیانگذار “جمعیت ارزشها” به همراه رازینی، روحالله حسینیان، ریشهری، وی یکی از کسانی بود که برای گرفتن فتوای قتلعام زندانیان مارکسیست در سال ۶۷ به همراه محمد یزدی به دیدار خمینی شتافت و …؛
– علی لاریجانی، عزتالله ضرغامی، حسین انتظامی، مصطفی میرسلیم، مصطفی تاجزاده و… در طول سالهای پس از جنگ از ادارهکنندگان وزارت ارشاد اسلامی بودهاند که جملگی از فرماندهان سپاه پاسداران، نیروهای انتظامی و بخشهای سرکوبگر رژیم بودهاند؛
– محمد مهدی حیدریان، معاون کنونی امور سینمایی و سعمی بصری وزارت ارشاد: مدیر سابق سیما فیلم وابسته به صدا و سیما، از فرماندهان سابق سپاه پاسداران؛
– مهرنوش جعفری، مدیر کل کنونی مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی وزارت ارشاد اسلامی نیز از عناصر به نام اطلاعاتی است؛
– محمود محمدیعراقی، رئیس سابق سازمان تبلیغات اسلامی، داماد مصباح یزدی: از عناصر مدرسه حقانی، فعال در پروژه قتلهای زنجیرهای؛
– خاموشی مسئول جدید سازمان تبلیغات و حسن بنیانان در حوزههنری از نزدیکان سپاه پاسداران و باندهای وابسته به آن هستند؛
– مهدی ارگانی، مدیر سابق مجموعهی فرهنگسراهای وابسته به شهرداری تهران، از مشاوران صدا و سیما: از عناصر اطلاعاتی فعال در تروریسم خارج از کشور رژیم؛
رجبعلی مزروعی همزمان مدیریت انجمن صنفی روزنامه نگاران، انجمن روزنامه نگاران مسلمان و انجمن قلم را به عهده دارد.
– سایتهای اینترنتی دریچه، گویا+۱، امروز، رویداد، یهخبر، بازتاب و خبرگزاریهای مهر، فارس، قسط و… نیز توسط عوامل اطلاعات و امنیتی دیروز و امروز اداره میشوند؛
– باشگاه خبرنگاران جوان، نهادی راهاندازی شده و وابسته به سپاه پاسداران است که در تدارک کادرسازی برای نیروهای رژیم در زمینههای فیلم و تبلیغات و… است. واحد تلویزیونی سپاه پاسداران نقشی ویژه در راهاندازی این باشگاه داشته است و غالب دستاندرکاران آن یا دورههای ویژه در سپاه پاسداران دیدهاند و یا فارغالتحصیل دانشگاه امام حسین هستند.
– سهیل کرمی و سعید ابوطالب دو تن از جاسوسان و اعضای حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران که مدتی در اسارت نیروهای آمریکایی در عراق بودند؛ از وابستگان این نهاد هستند. سعید ابوطالب به پاس خدماتی که در این راه ارائه کرد، به نمایندگی مجلس هفتم انتخاب شد؛
– مرکز موسیقی صدا و سیما و مرکز موس
یقی وزارت ارشاد نیز از حمله و یورش فرماندهان سابق سپاه پاسداران در امان نمانده است. اخیرا فرماندهان و وابستگان سپاه شرکتهای تولید موسیقی به ویژه پاپ را نیز راه اندازی کردهاند.
– حسین زمان یکی از خوانندگان پاپ “دوم خردادی” یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران بوده است؛
روزنامههای جناح راست
– سرتیپ حسین انتظامی: مدیر مسئول روزنامهی “جام جم” وابسته به صدا و سیما: از فرماندهان سابق سپاه؛
– مسیح مهاجری: مدیر مسئول روزنامهی جمهوری اسلامی روحانی، از مشاوران صدا و سیما: از معاونتهای وزارت اطلاعات، از فعالان در پروژهی قتلهای زنجیرهای؛
– سرتیپ حسین شریعتمداری: مدیر مسئول و نمایندهی خامنهای در روزنامهی کیهان: معاون بخش اجتماعی وزارت اطلاعات در دوران فلاحیان، از فرماندهان سپاه پاسداران، مسئول بخش فرهنگی زندانهای جمهوری اسلامی، از فعالان در پروژهی قتلهای زنجیرهای، از مشاوران ویژه صدا و سیما؛
– سرتیپ حسین صفارهرندی، قائم مقام مدیر مسئول کیهان: از فرماندهان سپاه؛
– حسن شایانفر، از مسؤلان روزنامهی کیهان: از مهرههای اطلاعاتی و از مسئولان سابق بخش فرهنگی زندانهای رژیم؛
– حسن رحیم پور ازغدی، مهدی نصیری، محمد نوری زاده، نادر طالب زاده و… از مسئولان و نویسندگان عمده روزنامهی کیهان، همگی از فرماندهان و وابستگاه سپاه پاسداران هستند؛
– علی یوسفپور، مدیر مسئول روزنامهی سیاست روز، از مسئولان اصلی اطلاعاتی، نماینده سابق مجلس از اردل و فارسان؛
– عباس نمینی سلیمی، سردبیر سابق کیهان هوایی و مدیر مسئول نشریهی انگلیسی زبان تهران تایمز، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران: از مسئولان اطلاعاتی سابق .و از بستگان نزدیک خامنهای؛
– عبدالله محشتم، مدیر مسئول نشریه “یالثارات” ارگان انصار حزبالله: از فرماندهان سپاه پاسداران؛
– اسدالله بادامچیان، مدیر مسئول نشریه “شما” ارگان مؤتلفه از پشتیبانان و خطدهندگان دادستانی انقلاب اسلامی، معاون ریاست قوهی قضاییه؛ گفته میشد پسر وی یکی از بازجویان شعبهی هفت اوین بود؛
– پرویز کرمی، صاحب امتیاز و سردبیر روزنامهی “جوان” یکی از ارگانهای غیررسمی سپاه پاسداران و محافل نزدیک به آن” از فرماندهان سابق سپاه؛
-علی اکبر اشعری مسئول نشریات “سروش” وابسته به صدا و سیما، معاونت مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت ارشاد در دورهی مصطفی میرسلیم از اعضای مرکزیت مؤتلفه از رهبران انصار حزبالله؛
– مسعود ده نمکی: مدیر مسئول نشریهی “دو کوهه” و “شلمچه”: از اعضای سپاه پاسداران، از رهبران انصار حزبالله؛
– صولت مرتضوی باباحیدری، مدیر مسئول روزنامهی “حمایت”، ارگان سازمان زندانهای رژیم: زندانبان؛
– حمیدرضا علیاکبری دهکری، سردبیر روزنامهی “حمایت”، ارگان سازمان زندانهای رژیم: زندانبان؛
به طور قطع و یقین در ارتباط با اداره کنندگان روزنامههای رسالت، قدس، انتخاب، آفرینش، مأوی (ارگان داخلی قوهقضاییه) که وابسته به جناح محافظه کار هستند نیز میتوان به راحتی ردپای عناصر مهم اطلاعاتی و امنیتی رژیم را دید.
روزنامههای جناح میانی متمایل به رفسنجانی
– محمدعطریانفر، مدیر مسئول روزنامههای “همشهری” و از گردانندگان روزنامهی “شرق”: معاون سیاسی و امنیتی سابق وزیر کشور، از بنیانگذاران بازداشتگاه “وصال” یکی از شکنجهگاههای حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی؛
– مرتضی حاجی، مديرعامل روزنامه “همشهري” و قائممقام مديرمسؤول روزنامه در زمان غلامحسین كرباسچي، از فرماندهان سپاه پاسداران، از معاونتهای استانداری مازندران؛
– مرتضیالویری، مدیر مسئول سابق روزنامهی همشهری، بازجو، شکنجهگر، نماینده سابق مجلس و نخستین شهردار منتخب اولین دورهی شورای اسلامی شهر تهران پس از “دوم خرداد” بود. شورایی که ریاست آن را عبدالله نوری و معاونتش را سعید حجاریان به عهده داشتند. الویری بعد از کنارهگیری از شهرداری تهران، به عنوان یکی از دیپلماتهای ارشد رژیم به سفارت اسپانیا منصوب شده است؛
– عبدالله نوری، مدیر مسئول روزنامهی خرداد: وزیر سابق کشور، نمایندهی خمینی در سپاه پاسداران و جهاد سازندگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورایعالی امنیتملی؛
– فریدون وردینژاد، مدیر سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) مدیر مسئول روزنامهی ایران؛
– علی ربیعی، مدیر مسئول روزنامهی “کار و کارگر” و نشریه کارگری “اندیشهی کار”، این نشریه تلاش میکند با استفاده از فرهنگ چپ، خود را به نوعی پیرو دیدگاههای چپ نشان دهد: از معاونتهای وزارت اطلاعات، بازجو و شکنجهگر، مسئول دبیرخانه شورای امنیت ملی، مشاور امنیتی خاتمی، از رهبران و گردانندگان “خانه کارگر”، فرزند ۲۲ سالهی وی نیز مسئول خبرگزاری ایلنا(خبرگزاری کارگری رژیم) است؛
– مصطفی کواکبیان، مدیر مسئول روزنامهی “مردمسالاری”، از رهبران انصار حزبالله سمنان؛
همچنین روزنامههای همبستگی، اعتماد، توسعه نیز که وابسته به جناح میانی (رفسنجانی) هستند، از چهرههای مطرح امنیتی و اطلاعاتی استفاده میکنند.
روزنامههای جناح مشارکت
– سعید حجاریان، مدیرمسئول روزنامهی “صبح امروز”، از مسئولان سایت اینترنتی “امروز”، عضو شورای سردبیری روزنامههای سلام و… : ا
صحبت حکام شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
حافظ
۱
در سالهای اولیهی پس از انقلاب و دههی خونین ۶۰، مسئولان دادستانی، برخاسته از میان بازار و هیئتهای مؤتلفه بودند. نفوذ انجمن اسلامی بازار و هیئتهای مؤتلفه در ادارهی دادستانی، تا آنجا بود که شایع بود بخشی از هزینههای جاریِ دادستانی، به وسیلهی بازار و انجمن اسلامی آن تأمین میشود! مسؤلان دادستانی همچون لاجوردی، رحمانی، مهرآیین، قدیریان، جوهریفرد، کربلایی، حاج مراد، پیشوا و … و پشتیبانان آنها چون، حبیبالله عسگراولادی، اسدالله بادامچیان، ابوالفضل حاجحیدری، سعید امانی، محسن لبانی، محمود کریمینوری، نیری، برادران میرمحمد صادقی، علینقی سیدخاموشی، احمد کریمی، اکبر کریمی برادران اسلامی، شفیق و درخشان … عمری را در حجرههای بازار گذرانده بودند و یا چون کچویی و عزت شاهی، حسین زاده و … به کار ساده در بازار پرداخته بودند، ولی دارای فرهنگ حاکم بر بازار بودند. آنان برای امرار معاش، عمری را فقط از طریق واسطهگری و دلالی سپری کرده بودند. دلال و واسطهگر، به دنبال سود و منافع سریع در کوتاه مدت است. او همه چیز را در کوتاه مدت دیده و جنسی را از دستی به دستی دیگر میرساند و سهم خود طلب میکند. در ابعاد کلان وقتی به کار واردات و صادرات میپردازد نیز دوباره به فکر سود و منفعت در کوتاهترین زمان ممکن است. شاغلان در بازار از سرمایهگذاری طولانیمدت در هراس بوده و آن را در راستای منافع خود نمیبینند. این دسته از افراد، وقتی دادستانی و ابزار سرکوب را در کنترل خود گرفتند، با توجه به فرهنگی که در آن رشد کرده بودند، به دنبال دستیابی به نتیجه در کوتاه مدت شدند. شیوههای اتخاذ شده از سوی آنها برای حکومتکردن نیز ناظر بر همین ادعاست، یعنی همیشه منافع کوتاه مدت رژیم را مدنظر قرار میدهد. حاکمان دادستانی به محض گرفتن اطلاعات از قربانی که “جرمش” را سنگین میدانستند، وی را با همان پرونده به دادگاه فرستاده و حکم اعدامش را میگرفتند. افراد زیادی از مجاهدین، آگاهانه با دادن یک سری از اطلاعات که میدانستند منجر به اعدامشان خواهد شد، از این حربه سود جسته و با حفظ اطلاعات اصلی و ذیقیمت، در مقابل جوخهی اعدام ایستاده و جاودانه میشدند. مقامهای اطلاعاتی رژیم پس از مدتها که از اعدام زندانیان میگذشت، متوجه میشدند که چه گنجینههای گرانبهایی از اطلاعات را از دست دادهاند.
طی آن سالها، اطلاعات سپاه تقریباً در اختیار کامل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی قرار داشت. این سازمان و عناصر و همکاران آن مانند بهزاد نبوی، سعید حجاریان، محسنآرمین، مرتضیالویری، هاشم آقاجری، فیضالله عربسرخی، حسین فدایی، محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر، علی شمخانی، مهدی کاظمی، رحیم صفوی و… کلیدیترین نقش را در سرکوب سازمانهای سیاسی، انقلابیون، آزاداندیشان و روشنفکران جامعه به عهده داشته و کلیهی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم، اعم از اطلاعات و امنیت کمیتهها، نخست وزیری، سپاه پاسداران، حفاظت اطلاعاتهای ارتش و دوایر گوناگون آن را اداره میکردند. ساختار اطلاعات سپاه پاسداران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چنان در هم رفته بود که دلایل دستگیری و متن بازجوییهای محمدرضا سعادتی از رهبران دستگیرشدهی مجاهدین خلق در سال ۵۸ را سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ۴۲ صفحه منتشر کرده و در رابطه با پروندهی او اطلاعیهی مطبوعاتی نیز منتشر میکردند!
شیوهی برخوردی را که دادستانی انقلاب برای سرکوب نیروهای سیاسی پیشه کرده بود، از ابتدا با مخالفت اطلاعات سپاه پاسداران که بخش ۲۰۹ اوین را اداره میکرد، روبهرو بود. دیدگاه آنها، تشکیلاتیتر، منسجمتر و پیچیدهتر بود و منافع درازمدت رژیم را مدنظر داشت. بعدها سعید حجاریان، یکی از مهمترین مهرههای اطلاعاتی رژیم طی سالیان سیاه دههی ۶۰، در مصاحبهای با عمادالدین باقی، به این نکته اشاره کرده و از آن به عنوان یکی از مهمترین اختلافهای او و دوستانش در مجاهدین انقلاب اسلامی با لاجوردی و گروه مؤتلفه که دادستانی را اداره میکردند، نام برد. آنان به درستی اعتقاد داشتند که با شیوهی لاجوردی و مؤتلفه، به کنه و ذات تشکیلاتها دست پیدا نمیکنند و نمیتوانند ریشهی آنها را قطع کنند بلکه تنها به زدن سرشاخهها بسنده میکنند که میتوانند دوباره رشد کنند. دعوای بین”اصلاح طلبان” و”محافظه کاران” امروزی در واقع از همان موقع شروع شده بود. جناح مؤتلفه و یا دادستانی انقلاب از این زاویه برخورد میکرد که اعدامهای لجامگسیخته و فوری، رعب و وحشت در جامعه ایجاد کرده و افراد را از پیوستن و یاری رساندن به گروهها باز میدارد. در واقع، شعار “النصر بالرعب” که هم اکنون در جامعه از سوی جناح مقابل خاتمی، یعنی مؤتلفه و مدرسه حقانی دنبال میشود، ریشه در همان دوران دارد و مخالفت با آن در نشریهها و صحبتهای “دومخردادی”ها نیز از همان سال ۶۰ نشأت میگیرد. در نگاه “دومخردادی”های امروز، این نوع سرکوب، شاید تنها در کوتاه مدت جواب بدهد، در حالی که آنها خواب ماندگاری و حاکمیت طولانیمدت را دیدهاند.
بارزترین وجه این درگیریها که بارها عوامل رژیم از جمله سعید
حجاریان و مصطفی تاج زاده روی آن دست گذاشتهاند، موضوع اعدام سیدمحمدرضا سعادتی در مردادماه سال ۶۰ است. اطلاعات سپاه و فعالان سازمان مجاهدین انقلاباسلامی عقیده داشتند با زنده نگاه داشتن سعادتی و فشار شکنجه، او را به دفاع از رژیم و ضدیت با مجاهدین وادار کرده و به این ترتیب از وجههی او بر علیه مجاهدین استفاده کنند. اما لاجوردی در پی کینهی حیوانی که به مجاهدین داشت، بر خلاف رایزنیهای انجام شده در سطح بالای نظام، وی را به جوخهی اعدام سپرد. بعد از گذشت ۲۳ سال از موضوع فوق، هنوز عوامل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با سوز و گذاز از واقعهی فوق یاد میکنند.
۲
از همان سالهای اولیه دههی ۶۰، سازمانهای اطلاعاتی موازی در کنار هم رشد و توسعه مییافتند و به رقابت در امر کسب اطلاعات و سرکوب نیروهای سیاسی همت میگماردند. در سالهای اولیهی دههی ۶۰ تضاد دو جناح و سازمانهای اطلاعاتی وابسته به آنها(اطلاعات سپاه و دادستانی انقلاب) در امر سرکوب بر این پایه بود که چگونه شکنجه کنیم تا اطلاعات بیشتری کسب کنیم، چگونه سرکوب کنیم تا به عمق جریانها و تشکیلاتها برسیم و مصاحبههای اجباری را بر چه پایهای بگیریم که تأثیر بیشتری در جامعه داشته باشد. تضاد آنها در چگونگی ادارهی جامعه نیز از طریق جنگ و جدال نیروهای خط امام و بازار(دولت موسوی و جناح رسالت) ادامه داشت. سعیدحجاریان، مرتضیالویری و دوستانشان در مجلس تلاش کردند با تصویب لایحهی تشکیل وزارت اطلاعات که تماماً توسط خود آنها تهیه شده بود، فعالیتهای اطلاعاتی را در یک سازمان گسترده هماهنگ کنند. هرچند این سازمان در سال ۶۳ ایجاد شد ولی سالها طول کشید تا در دوران فلاحیان توانست تمامی اهرمهای قدرت اطلاعاتی را در دست بگیرد و به واسطهی آن، امر سرکوب را به خوبی پیش ببرد. با تمامی فراز و نشیبهایی که در دو دههی گذشته وجود داشته است، همچنان دعوای دو جناح بر سر این است که چگونه عمل کنیم تا حفظ و بقای” نظام الهی” را فراهم کنیم و از مواهبِ قدرت، بیشتر استفاده کنیم. این دعوا از ۳۰ خرداد و برکناری بنیصدر از ریاست جمهوری تاکنون، بیوقفه ادامه داشته است و تنها در شرایط گوناگون، شکل آن عوض شده است. روزی پوشش این دعوا، عنوان مبارزهی پیگیر بین”اسلام ناب محمدی” و “اسلام مرفهین بیدرد” بود. روزی سرپوش آن “فقه پویا محمدی” و “فقه سنتی” بود و دورهای این جنگ و جدال تحت عنوان دفاع از “انحصارات دولتی” و “سرمایهگذاری و مشارکت مردم” بود و زمانی، این جدال به عرصهی “جامعهی مدنی اسلامی” و “حکومت اسلامی” کشیده شد.
امروز نیز همچون سالهای قبل، از سازمان اطلاعات موازی و برخوردهای دوگانه مینالند. با تغییراتی که طی این سالها در بافت حکومتی ایجاد شده و با جابجایی قدرت در میان جناحهای رژیم، امروزه اطلاعات سپاه پاسداران و بخش حفاظت اطلاعات قوهی قضاییه، جناح راست رژیم را نمایندگی میکنند و وزارت اطلاعات تا حدودی به جناح “دوم خرداد” رژیم متمایل است. نحوهی برخورد این دو سازمان اطلاعاتی با پدیدههای مختلف، همچنان نشاندهندهی شکاف و اختلاف سلیقهای است که از ابتدا، در امر ادارهی جامعه و مدیریت سرکوب وجود داشته است.
۳
پس از پایان جنگ با عراق و به ویژه در سالهای اخیر، به خاطر پیچیدهتر شدن امر سرکوب و درگیر شدن با واقعیتهای جامعه، مسئلهی سرکوبِ برنامهریزیشده و سیستماتیک، در نگاه مسئولان امنیتی و اطلاعاتی تفوق یافته و دیدگاههای سنتی در این رابطه به کناری نهاده شدند. از آنجایی که در وزارت اطلاعات، به آخرین پژوهشهای جامعه شناسی و آماری ایران دسترسی داشته و مشکلات پیش روی رژیم را به خوبی میشناختند، چارهی کار برای تعویق سرنگونی رژیم را در ارائهی شعارهای گمراه کننده و بسط و توسعهی فرهنگی جدید میدیدند. بیدلیل نیست که عناصر شناخته شدهای چون عباس عبدی مصطفی تاج زاده، سعید حجاریان، علی ربیعی و… به کارهای پژوهشی روی آوردند و پشت سر هم مؤسسات پژوهشی راهاندازی میکنند. با در نظرداشتن واقعیتهای جامعه، پس از دوران جنگ، نیروهای زبدهی اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم، با مطرح کردن “تهاجم فرهنگی دشمن”، لزوم مبارزه با آن را در دستور کار خود قرار دادند. آنها در یک تحلیل اطلاعاتی- امنیتی، به این نتیجه رسیده بودند که پس از تهاجم نظامی و پلیسی رژیم به نیروهای سیاسی و سرکوب و از همپاشی آنها، عرصههای نبرد به لحاظ تشکیلاتی نیز تغییر کرده است. اینبار برای جلوگیری از سر برآوردن دوبارهی نیروهای سیاسی و یا شکلگیری نیروهای مخالف جدید، در کنار سرکوب “نظامی” و “پلیسی”، به تهاجم فرهنگی نیز دست زدند. با توجه به شناخت عمیقتری که پیدا کرده بودند، قبل از آنکه به امر سرکوب بپردازند، با ایجاد موجهای فرهنگی و ساخت ترمهای خاص و ویژه و تکرار آن در مطبوعات و رسانههای خبری وابسته به خود، در صدد ایجاد نوعی از فرهنگ برآمدند که بتواند عمر رژيم را طولانیتر کند. شبکهی خبری “قسط” وابسته به قوهی قضاییه که تحت تسلط محافظهکاران است، در توضیحی آشکار به نقش مهم این گونه تلاشها پرداخته است:
اطلاع رسانی، دقیق، شفاف و هماهنگ، بهترین و بسترسازترین اهرم برای آماده کردن افکار عمومی و فرهنگ سازی و پیشگیری در مقابله با پدیدههای ناهنجار اجتماعی و به ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی است. اهمیت این ف
رهنگسازی در پیشگیری و مقابله با مفاسد اقتصادی و اجتماعی تا اندازهای است که میتوان گفت تا چشم پوشی از آن، هرگونه طرحی را در این زمینه با شکست مواجه خواهد کرد.
با تغییر شرایط، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم نیز تلاش میکنند خود را به روز کرده و از آخرین دستاوردها بهره مند شوند. در همین راستا است که حجاریان و دوستانش که خطر را زودتر تشخیص دادهاند به راهاندازی “مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری” دست میزنند. او با تأیید آنچه که پرسشگر دربارهی عملکرد او پس از سال ۶۸ در ارتباط با پروژهی بسط توسعهی سیاسی و ایدهی فشار از پایین، چانهزنی در بالا و راهاندازی روزنامهی صبح امروز و تشکیل جبههمشارکت و … روی این نکته تأکید میکند و میگوید:
خوب اينها شغل من بوده است. از سال ۶۸ به اين طرف شغل من پيگيری همين برنامهها بوده است. قبل از ۶۸ هم همين بوده است اما با شكل و صورتی ديگر كه بعداً بايد راجع به آن صحبت كرد. اما از سال ۶۸ كه مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوری راه افتاد من در معاونت سياسی اين مركز همين پروژه كاری را دنبال میكردم
چنانچه ملاحظه میشود حجاریان آنچه را که بعد از سال ۶۸ انجام میدهد در راستای فعالیت قبل از سال ۶۸ خود که پایهگذاری “وزارت جنایت و سرکوب اطلاعات” است میداند. و در این راه عباس عبدی، علیرضا علوی تبار، بهزاد نبوی و… را همکاران خود معرفی میکند.
بیدلیل نیست که شاغلان قدیمی بخش سرکوب و کشتار، به بخش فرهنگ و اطلاع رسانی نقل مکان کرده و اهرمهای فرهنگی را به دست گرفتهاند. اینان بههمراهی عدهای از روشنفکران، روزنامهنگاران و چهرههای مطرح فرهنگیِ به خدمتِ رژیم در آمده، به تولید و نشر خبر، گزارش، تحلیل و نقد و بررسی پرداخته و بازار نشر و کتاب و مطبوعات و… را اداره میکنند و از این طریق جنگ روانی را نه در مقابل دشمن خارجی و جبهههای جنگ، بلکه در میان جامعه و برعلیه مردم به کار میگیرند.
شرح حال سرتیپ پاسدار فریدون وردینژاد، یکی از بهترین نمونهها در این زمینه است. داشتن مسئولیت امنیت واحد اطلاعات سپاه پاسداران با نام مستعار “مهدی نژاد” در سیاهترین روزهای حاکمیت رژیم در سالهای اولیه دههی ۶۰، یکی از مسئولیتهای او بوده است. او که به بیرحمی و شقاوت حتا در نزد کارگزاران رژیم نیز معروف بود، بدون اشاره به نقش مهماش در سرکوب و کشتار نیروهای مترقی و پیشرو جامعه در سالهای پیش، تلاش میکند خود را عنصری “فرهنگی و دانشگاهی” جا بزند. او به همراه حسن روحانی و هادی نجفآبادی، سه نمایندهی رژیم در دیدار محرمانه با رابرت مکفارلین مشاور امنیت ملی رونالد ریگان و هیئت همراه او در سفر به ایران، بودند. او در سایت شخصیاش خود را چنین معرفی میکند:
سوابق مطبوعاتی
انتشار صدها مقاله، يادداشت و سرمقاله در روزنامه ايران( فارسي چاپ تهران )از سال ۱۳۷۴ تا سال ۱۳۸۰ و سرمقالههايي در روزنامههاي ايران ديلي (انگليسي) و الوفاق (عربي) [هیچ اشارهای به فعالیتهای قبل از سال ۱۳۷۴ خود نمیکند. گویی او در این سال شروع به کار برای رژیم کرده است]
مدير مسؤولي نشريات ايران ، ايران ديلي(انگليسي)، الوفاق(عربي)،ايران ورزشي ، ايران سپيد(به خط بريل)، مجله ايران جوان، ماهنامه ايران آذين و سالنامه ايران سال.
مدير مسؤول فصلنامههاي امام علي (ع) از منظر فرزانگان و نهج البلاغه از منظر فرزانگان (۱۳۷۹)
رئيس هيات مديره و مدير عامل مؤسسه فرهنگي، مطبوعاتي ايران.
مدير انتشارات مؤسسه ايران .
سوابق تدریس
دانشگاه امام حسين(ع)[ ]، دانشكده علوم، چهار ترم. افكار عمومي و سازمانهاي اطلاع رساني.
پژوهشكده علوم دانشگاه امام حسين (ع)، فوق ليسانس، دو ترم- جنگ رواني.
دانشكده خبر،[ ] ارتباط شناسي،چهار ترم، دو واحد.
دانشكده خبر، افكار عمومي، (۲ واحد) به مدت شش ترم.
دانشکده خبر، چهار ترم سياستگذاري خبري و رسانهاي
سيستمهاي اطلاعات مديريت (MIS) – مرکز اطلاعات مدیریت
وردینژاد به خاطر سوابق مهم اطلاعاتی و امنیتیای که دارد، هم اکنون به عنوان سفیر رژیم در چین مشغول فعالیت است. این پست به خاطر اهمیت استراتژیک چین در ساخت و فروش تسلیحات نظامی (به ویژه سلاحهای غیرمتعارف و کشتار جمعی) و تلاش گستردهی رژیم برای دستیابی به سلاح هستهای، از جایگاه مهمی در سیاست خارجی رژیم برخوردار است.
وردینژاد در این راه تنها نیست. سالهاست که محافل وابسته به رژیم تلاش میکنند در معرفی علی لاریجانی، از وی به عنوان “استاد فلسفه” نام برند و اشارهای به درجهی سرتیپی و فرماندهی سپاه پاسداران او نمیکنند. آنچه که در بارهی سوابق سرتیپ عزتالله ضرغامی رئیس صدا و سیما مطرح میشود تنها به بعد از سال ۷۱ مربوط است و در بارهی فعالیتهای پیش از این تاریخ، او سکوت میکنند. مسئولان نظامی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم به عمد در زندگینامههایی که برای خود خود “جعل” میکنند، از پرداختن به مسئولیتهای دههی ۶۰( و قتلها و جنایتهایشان) سر باز میزنند و با تحریف تاریخ برای خود نقشی فرهنگی و دوستدار فرهنگ “ضرب” میکنند!
۴
نگاهی گذرا به اسامی ادارهکنندگان رادیو و تلویزیون، خبرگزاریهای دولتی و دیگر رسانههای جمعی رژیم نیز به خوبی نشانگر ادعای فوق است:
رادیو و تلویزیون
پس از برکناری محمد هاشمی از ریاست صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بیش از یک ده
ه است که بزرگترین رسانهی ارتباط جمعی ملی در اختیار سپاه پاسداران، معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه پاسداران و باندهای وابسته به آن قرار دارد و تسلط اینگونه افراد بر دستگاه عریض و طویل صدا و سیما و پستهای معاونت و مدیرکلی گسترش روزافزونی مییابد. کار به آنجا کشیده است که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به عنوان محملی برای لجستیک عملیات تروریستی خارج از کشور و زمینه سازی ترورهای داخلی و قتلهای زنجیرهای استفاده میکنند.
– سرتیپ علی لاریجانی، رئیس سابق صدا و سیما: وزیر سابق ارشاد اسلامی معاون سابق ستاد کل سپاه پاسداران؛
– سرتیپ علی آقامحمدی، جانشین سابق رئیس صدا و سیما:. از مسئولان اطلاعاتی و تروریستی رژیم و مسئول میز عراق در شورایعالی امنیت ملی، مسئول کمیتهی تبلیغات شورایعالی امنیت ملی، نام برده پیش تر مدیر مسئول هفتهنامهی “حوادث” بود و هماکنون مدیر مسئول روزنامهی “سلام هموطن”؛
– سرتیپ عزتالله ضرغامی، رئیس صدا و سیما: معاون حقوقی و پارلمانی و شهرستانهای سابق صدا و سیما، معاون امور سینمایی وزارت ارشاد اسلامی، از فرماندهان سابق سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی، مدیر مجموعههای صنعتی و نظامی سپاه پاسداران، معاون پارلمانی وزارت دفاع، از فعالان بخش رسانهای قتلهای زنجیرهای. سایت “دریچه” وابسته به محافل اطلاعاتی جناح راست رژیم” از وی به عنوان “از افراد مسلط و استراتژيستهای فرهنگي و هنری” نام میبرد؛
– امير امامی تهراني، مدیر سابق حوزه ریاست صدا و سیما، معاون اجرایی صدا و سیما، از گردانندگان اصلی صدا و سیما: معاون سابق پارلماني وزارت اطلاعات بوده است؛
– حسین شیخعطار، مدیر مشاور انفورماتیک امور مجلس و استانهای صدا و سیما: از عوامل وزارت اطلاعات، فعال در تروریسم خارج از کشور، یکی از متهمان فراری دادگاه ترور شاپور بختیار، برادر وی علیرضا شیخعطار سردبیر فعلی روزنامهی همشهری وابسته به شورای شهر تهران و عصو مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است؛
– سرتیپ محمد سرفراز، مدیرکل اروپا – آمریکای صدا و سیما: از فرماندهان سابق سپاه پاسداران؛
– افرادی چون حسن رحیم پورازغدی، عماد افروغ، حسن عباسی، پناهیان که به عنوان جامعه شناس، کارشناس سیاسی و اجتماعی و خطیب صدا و سیمای رژیم را در اختیار دارند، جملگی از وابستگان سپاه پاسداران و اساتید دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه پاسداران هستند؛
در دوران پس از جنگ، گردانندگان اصلی صدا و سیما و معاونتهای حساس آن جملگی از وابستگان سپاه پاسداران و ارگانهای سرکوبگر رژیم بودهاند و در این راه واحد تلویزیونی سپاه پاسداران نقش اساسی داشته است.
خبرگزاری، وزارت ارشاد، کمیسیون فرهنگی مجلس و…
– سرتیپ فریدون وردینژاد، ریاست سابق خبرگزاری ایرنا و مطبوعات وابسته به آن؛
– احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم: معاون سابق وزیر اطلاعات، نزدیکترین فرد به ریشهری در وزارت اطلاعات و نیز بنیانگذار “جمعیت ارزشها” به همراه رازینی، روحالله حسینیان، ریشهری، وی یکی از کسانی بود که برای گرفتن فتوای قتلعام زندانیان مارکسیست در سال ۶۷ به همراه محمد یزدی به دیدار خمینی شتافت و …؛
– علی لاریجانی، عزتالله ضرغامی، حسین انتظامی، مصطفی میرسلیم، مصطفی تاجزاده و… در طول سالهای پس از جنگ از ادارهکنندگان وزارت ارشاد اسلامی بودهاند که جملگی از فرماندهان سپاه پاسداران، نیروهای انتظامی و بخشهای سرکوبگر رژیم بودهاند؛
– محمد مهدی حیدریان، معاون کنونی امور سینمایی و سعمی بصری وزارت ارشاد: مدیر سابق سیما فیلم وابسته به صدا و سیما، از فرماندهان سابق سپاه پاسداران؛
– مهرنوش جعفری، مدیر کل کنونی مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی وزارت ارشاد اسلامی نیز از عناصر به نام اطلاعاتی است؛
– محمود محمدیعراقی، رئیس سابق سازمان تبلیغات اسلامی، داماد مصباح یزدی: از عناصر مدرسه حقانی، فعال در پروژه قتلهای زنجیرهای؛
– خاموشی مسئول جدید سازمان تبلیغات و حسن بنیانان در حوزههنری از نزدیکان سپاه پاسداران و باندهای وابسته به آن هستند؛
– مهدی ارگانی، مدیر سابق مجموعهی فرهنگسراهای وابسته به شهرداری تهران، از مشاوران صدا و سیما: از عناصر اطلاعاتی فعال در تروریسم خارج از کشور رژیم؛
رجبعلی مزروعی همزمان مدیریت انجمن صنفی روزنامه نگاران، انجمن روزنامه نگاران مسلمان و انجمن قلم را به عهده دارد.
– سایتهای اینترنتی دریچه، گویا+۱، امروز، رویداد، یهخبر، بازتاب و خبرگزاریهای مهر، فارس، قسط و… نیز توسط عوامل اطلاعات و امنیتی دیروز و امروز اداره میشوند؛
– باشگاه خبرنگاران جوان، نهادی راهاندازی شده و وابسته به سپاه پاسداران است که در تدارک کادرسازی برای نیروهای رژیم در زمینههای فیلم و تبلیغات و… است. واحد تلویزیونی سپاه پاسداران نقشی ویژه در راهاندازی این باشگاه داشته است و غالب دستاندرکاران آن یا دورههای ویژه در سپاه پاسداران دیدهاند و یا فارغالتحصیل دانشگاه امام حسین هستند.
– سهیل کرمی و سعید ابوطالب دو تن از جاسوسان و اعضای حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران که مدتی در اسارت نیروهای آمریکایی در عراق بودند؛ از وابستگان این نهاد هستند. سعید ابوطالب به پاس خدماتی که در این راه ارائه کرد، به نمایندگی مجلس هفتم انتخاب شد؛
– مرکز موسیقی صدا و سیما و مرکز موس
یقی وزارت ارشاد نیز از حمله و یورش فرماندهان سابق سپاه پاسداران در امان نمانده است. اخیرا فرماندهان و وابستگان سپاه شرکتهای تولید موسیقی به ویژه پاپ را نیز راه اندازی کردهاند.
– حسین زمان یکی از خوانندگان پاپ “دوم خردادی” یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران بوده است؛
روزنامههای جناح راست
– سرتیپ حسین انتظامی: مدیر مسئول روزنامهی “جام جم” وابسته به صدا و سیما: از فرماندهان سابق سپاه؛
– مسیح مهاجری: مدیر مسئول روزنامهی جمهوری اسلامی روحانی، از مشاوران صدا و سیما: از معاونتهای وزارت اطلاعات، از فعالان در پروژهی قتلهای زنجیرهای؛
– سرتیپ حسین شریعتمداری: مدیر مسئول و نمایندهی خامنهای در روزنامهی کیهان: معاون بخش اجتماعی وزارت اطلاعات در دوران فلاحیان، از فرماندهان سپاه پاسداران، مسئول بخش فرهنگی زندانهای جمهوری اسلامی، از فعالان در پروژهی قتلهای زنجیرهای، از مشاوران ویژه صدا و سیما؛
– سرتیپ حسین صفارهرندی، قائم مقام مدیر مسئول کیهان: از فرماندهان سپاه؛
– حسن شایانفر، از مسؤلان روزنامهی کیهان: از مهرههای اطلاعاتی و از مسئولان سابق بخش فرهنگی زندانهای رژیم؛
– حسن رحیم پور ازغدی، مهدی نصیری، محمد نوری زاده، نادر طالب زاده و… از مسئولان و نویسندگان عمده روزنامهی کیهان، همگی از فرماندهان و وابستگاه سپاه پاسداران هستند؛
– علی یوسفپور، مدیر مسئول روزنامهی سیاست روز، از مسئولان اصلی اطلاعاتی، نماینده سابق مجلس از اردل و فارسان؛
– عباس نمینی سلیمی، سردبیر سابق کیهان هوایی و مدیر مسئول نشریهی انگلیسی زبان تهران تایمز، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران: از مسئولان اطلاعاتی سابق .و از بستگان نزدیک خامنهای؛
– عبدالله محشتم، مدیر مسئول نشریه “یالثارات” ارگان انصار حزبالله: از فرماندهان سپاه پاسداران؛
– اسدالله بادامچیان، مدیر مسئول نشریه “شما” ارگان مؤتلفه از پشتیبانان و خطدهندگان دادستانی انقلاب اسلامی، معاون ریاست قوهی قضاییه؛ گفته میشد پسر وی یکی از بازجویان شعبهی هفت اوین بود؛
– پرویز کرمی، صاحب امتیاز و سردبیر روزنامهی “جوان” یکی از ارگانهای غیررسمی سپاه پاسداران و محافل نزدیک به آن” از فرماندهان سابق سپاه؛
-علی اکبر اشعری مسئول نشریات “سروش” وابسته به صدا و سیما، معاونت مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت ارشاد در دورهی مصطفی میرسلیم از اعضای مرکزیت مؤتلفه از رهبران انصار حزبالله؛
– مسعود ده نمکی: مدیر مسئول نشریهی “دو کوهه” و “شلمچه”: از اعضای سپاه پاسداران، از رهبران انصار حزبالله؛
– صولت مرتضوی باباحیدری، مدیر مسئول روزنامهی “حمایت”، ارگان سازمان زندانهای رژیم: زندانبان؛
– حمیدرضا علیاکبری دهکری، سردبیر روزنامهی “حمایت”، ارگان سازمان زندانهای رژیم: زندانبان؛
به طور قطع و یقین در ارتباط با اداره کنندگان روزنامههای رسالت، قدس، انتخاب، آفرینش، مأوی (ارگان داخلی قوهقضاییه) که وابسته به جناح محافظه کار هستند نیز میتوان به راحتی ردپای عناصر مهم اطلاعاتی و امنیتی رژیم را دید.
روزنامههای جناح میانی متمایل به رفسنجانی
– محمدعطریانفر، مدیر مسئول روزنامههای “همشهری” و از گردانندگان روزنامهی “شرق”: معاون سیاسی و امنیتی سابق وزیر کشور، از بنیانگذاران بازداشتگاه “وصال” یکی از شکنجهگاههای حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی؛
– مرتضی حاجی، مديرعامل روزنامه “همشهري” و قائممقام مديرمسؤول روزنامه در زمان غلامحسین كرباسچي، از فرماندهان سپاه پاسداران، از معاونتهای استانداری مازندران؛
– مرتضیالویری، مدیر مسئول سابق روزنامهی همشهری، بازجو، شکنجهگر، نماینده سابق مجلس و نخستین شهردار منتخب اولین دورهی شورای اسلامی شهر تهران پس از “دوم خرداد” بود. شورایی که ریاست آن را عبدالله نوری و معاونتش را سعید حجاریان به عهده داشتند. الویری بعد از کنارهگیری از شهرداری تهران، به عنوان یکی از دیپلماتهای ارشد رژیم به سفارت اسپانیا منصوب شده است؛
– عبدالله نوری، مدیر مسئول روزنامهی خرداد: وزیر سابق کشور، نمایندهی خمینی در سپاه پاسداران و جهاد سازندگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورایعالی امنیتملی؛
– فریدون وردینژاد، مدیر سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) مدیر مسئول روزنامهی ایران؛
– علی ربیعی، مدیر مسئول روزنامهی “کار و کارگر” و نشریه کارگری “اندیشهی کار”، این نشریه تلاش میکند با استفاده از فرهنگ چپ، خود را به نوعی پیرو دیدگاههای چپ نشان دهد: از معاونتهای وزارت اطلاعات، بازجو و شکنجهگر، مسئول دبیرخانه شورای امنیت ملی، مشاور امنیتی خاتمی، از رهبران و گردانندگان “خانه کارگر”، فرزند ۲۲ سالهی وی نیز مسئول خبرگزاری ایلنا(خبرگزاری کارگری رژیم) است؛
– مصطفی کواکبیان، مدیر مسئول روزنامهی “مردمسالاری”، از رهبران انصار حزبالله سمنان؛
همچنین روزنامههای همبستگی، اعتماد، توسعه نیز که وابسته به جناح میانی (رفسنجانی) هستند، از چهرههای مطرح امنیتی و اطلاعاتی استفاده میکنند.
روزنامههای جناح مشارکت
– سعید حجاریان، مدیرمسئول روزنامهی “صبح امروز”، از مسئولان سایت اینترنتی “امروز”، عضو شورای سردبیری روزنامههای سلام و… : ا
پیام برای این مطلب مسدود شده.