18.01.2003

خاطرات منتشر نشده ای از هاشمی رفسنجانی

من از پشت صحنه می گویم

چهارشنبه ۴ تا شنبه ۷ آبان ١٣۶٢

مخالفت امام با حمله به مناطق مسکونی عراق

چهارشنبه ۴ آبان ١٣۶٢

آقای (سیداحمد) زرهانی (نماینده دزفول) از دزفول تلفن کرد و خواستار ارسال چادر و مصالح ساختمانی و کمک مالی برای مردم شد. مساله انفجار مقر ساختمان فرماندهی آمریکایی ها در بیروت، هنوز مساله روز جهانی است. صبح زود برای عکسبرداری از کلیه و مثانه به بیمارستان شهید لبافی نژاد رفتم. کلیه ام چندی پیش، سنگ آورده بود؛ گفتند سالم است. سپس از مجروحان جنگی و معلولان قطع نخاعی احوالپرسی کردم. دو ساعتی طول کشید. برای همه بیماران مریضخانه، میوه فرستادم. اول شب اطلاع دادند که عراق، امروز عصر دو موشک به بهبهان و دو موشک به مسجد سلیمان زده است کم کم خبر رسید که موشکهای مسجدسلیمان به جای حساس نخورده و فقط یک کشته داده است، اما در بهبهان موشکها به مدرسه راهنمایی و محله ای دیگر خورده و بیش از ۹۵ نفر شهید و ۴٠٠ نفر مجروح شده اند.

شب با آقایان خامنه ای و (موسوی) اردبیلی مهمان احمدآقا بودیم؛ تقاضا کردیم، امام هم آمدند در خدمت امام، راجع به زدن مناطق مسکونی عراق، بحث کردیم؛ قبول نکردند. گفتند اشکال شرعی و سیاسی دارد. با وضعی که عراق پیش گرفته است، بدون زدن شهرهای آن، مشکل است، که خیلی به جنگ ادامه داد. درباره پذیرش آتش بس در خلیج فارس، این گونه که می گویند سازمان ملل می خواهد قطعنامه بدهد؛ بحث شد. نظر همه ما این بود که ارجح است بپذیریم. مطمئن نیستیم که امام بپذیرند. قرار شد، روی آن بحث کنیم.

پنجشنبه ۵ آبان ١٣۶٢

صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را درباره بهبهان خواندم؛ وضع خیلی فجیع است. نمایندگان نامه ای امضا کرده اند که اسرای عراقی را به شهرهای واقع در شعاع عملکرد موشکهای عراقی ببریم، قبل از دستور، راجع به جنایت صدام صحبت کردم؛ ولی از بس تکرار شده، بی حساسیت است. نمایندگان سخت ناراحت بودند. لایحه نظام متحد تبلیغات، وقت زیادی از مجلس گرفت و رد شد. دو سه لایحه دیگر تصویب شد. استیضاح آقای ناطق نوری (وزیر کشور) هم با امضای ۵١ نماینده اعلان شد.

عصر با دانشجویان و مدرسین دانشکده الهیات (دانشگاه تهران) و (دانشگاه) تربیت مدرس ملاقات داشتم. مفصلاً برایشان صحبت کردم. آقای (رضا) میرزا طاهری رئیس سازمان محیط زیست آمد. از اهمیت آن و بی توجهی دولت گفت و از وزارت امور خارجه گله داشت که در خارج (از کشور) ماموران و هیات ها را هدایت سیاسی نمی کنند. آقای دشتی از دبیرخانه شورای (سیاستگذاری) ائمه جمعه آمد و از دو خط معارض روحانیت گفت که در دبیرخانه هم هست و راجع به کنگره ائمه جمعه مشورت کرد. اول شب به خانه آمدم. در شورای مرکزی حزب (جمهوری اسلامی) شرکت نکردم. عفت به مشهد و بچه ها به مهمانی رفته اند.

جمعه ۶ آبان ١٣۶٢

تمام روز در خانه بودم. (آیت الله) آقای خامنه ای، نماز جمعه را اقامه کردند، با نخست وزیر درباره وزرای جدید، تلفنی صحبت کردم. قرار شد در هفته آینده، جلسه ای داشته باشیم. شب، بچه ها مهمان داشتند؛ خانواده اخوی مرحوم، مقداری از وقت را هم با دیدن فیلمی از ویدئو صرف کردم و اکثر وقت به مطالعه گزارش ها گذشت. امروز عصر، نهضت آزادی اعلام میتینگ به نام سمینار تامین آزادی انتخابات کرده است. وزارت کشور اجازه نداده و مردم جمع شده و بساط آنها را به هم ریخته اند و نیروهای پلیس و کمیته آنها را نجات داده و به خانه هایشان برده اند.

شنبه ۷ آبان ١٣۶٢

تمام روز در خانه بودم. پیش از ظهر اخوی محمد آمد و درباره شورای سرپرستی صدا و سیما و برنامه های آن و توسعه پوشش آن مخصوصاً در بخش برون مرزی مذاکره شد.

احمدآقا هم آمد و درباره جنگ و مضمون پیام فهد شاه عربستان به امام صحبت شد. فهد در پیام خود، اظهار دوستی کرده و از احتمال بستن تنگه هرمز نگران است و پیشنهاد تحسین روابط داده است. من نظر دادم که درباره روابط باید بگویم که سه مساله مهم داریم: ١ ـ قطع کمک آنها به عراق ٢ ـ همکاری در مسائل نفت و عدم حمایت از منافع غرب ٣ ـ همکاری در مبارزه با اسرائیل. اولی فوری است و دوم و سوم در جریان عمل معلوم می شود. درباره تنگه هرمز هم، ما خواهان امنیت آن هستیم و تا مجبور نشویم آن را نمی بندیم. اجبار هم در صورتی است که (صدور) نفت ما قطع شود. این هم اگر بشود به خاطر حمایت از صدام است؛ بنابراین مسوول دیگران هستند، اگر حمایت نکنید، به اینجا نمی رسیم. درباره نماز جمعه و تعیین موضع قاطع در جنگ هم تصمیماتی اتخاذ شد که دنبال کنیم.

خاطرات منتشر نشده ای از هاشمی رفسنجانی

من از پشت صحنه می گویم

کتک کاری در مجلس

کتک کاری در مجلس

یکشنبه ٨ آبان ١٣۶٢

بعد از نماز صبح به مجلس رفتم. صبحانه را در مجلس خوردم. گزارشها را خواندم. استیضاح آقای ناطق (نوری) را که خودشان اصرار به تسریع داشتند، برای ابلاغ امضا کردند. در جلسه علنی چند لایحه تصویب و یا رد شد. ظهر آشیخ مصطفی رهنما آمد. کار عمده اش درگیری با بهایی ها شده است. پیشنهاد وکیل مجلس شدن دارد. خیلی ها این روزها برای این منظور ملاقات می گیرند. وکالت مجلس برخلاف روزهای اول، شغل بسیار مطلوبی شده است؛ پرقدرت، بی مسوولیت و راحت به نظر خیلی ها، ولی سرنوشت ساز و حساس و پرمسوولیت به نظر امثال ما.

عصر آقای دکتر جاسبی آمد و راجع به دانشگاه آزاد (اسلامی) و حزب (جمهوری اسلامی) مطالبی داشت. شورای مرکزی حزب جلسه داشت. بیشتر بحث درباره استیضاح آقای ناطق (نوری) و همچنین تامین منبع درآمد برای مخارج فراوان حزب بود. شب، جلسه شورای داوری داشتیم. دو سه شکایت از روزنامه (جمهوری اسلامی) مطرح شد که مهم نبود. دیروقت به خانه آمدم. بچه ها همه خوابیده بودند. قرار بود، امشب مرحله سوم عملیات والفجر چهار انجام شود.

دوشنبه ۹ آبان ١٣۶٢

تا عصر در خانه مطالعه می کردم. پیش از ظهر، احمدآقا آمد و درباره جواب امام به پیام شفاهی ملک فهد، مشورت کرد. اصلاحاتی در متن پیشنهادی به عمل آمد. روی چند نکته تکیه شد:١ـ عدم خطر ایران برای همسایگان ٢ـ تمایل به وحدت و انسجام نیروهای اسلامی ٣ـ لزوم همکاری در مساله نفت و عدم اقدام در جهت خدمت به غرب ۴ـ قطع کمک عربستان به عراق ۵ـ همکاری در مبارزه با اسرائیل ۶ـ عدم تمایل ما به بستن تنگه هرمز؛ فقط در صورت اجبار، اقدام به بستن می کنیم ۷ـ اگر شما به عراق کمک نکنید، نمی تواند منافع ما را در خلیج فارس تهدید کند تا ما مجبور به بستن تنگه هرمز شویم.

عصر با اعضای کانون حزبی های مجلس، برای بحث پیرامون استیضاح آقای ناطق (نوری) جلسه داشتیم. می خواستم از کانون رای بگیریم که حزبیها حق مخالفت با آقای ناطق نوری را ندارند اما در عمل ممکن نشد و رای نگرفتیم. ادامه جلسه به فردا موکول شد. شب در مجلس ماندم. کارها را انجام دادم. گزارشها را خواندم. فیلمی از نمایشهای تلویزیونی عراقی ها فرستاده بودند، تماشا کردم. خیلی نمایش قهرمانی در جنگ داده اند، با ادعاهای زیاد که امروز رسوا شده اند. قرار بود، عملیات داشته باشیم اما انجام نشد. با دکتر ولایتی (وزیر امورخارجه) صحبت کردم که در مورد قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص آتش بس در خلیج فارس با شدت مخالفت نشود و راه برای پذیرش باز باشد.

سه شنبه ١٠ آبان ١٣۶٢

در جلسه علنی، آقای (هاشم) صباغیان (نماینده تهران) در نطق پیش از دستور، با مظلوم نمایی، جریان برخورد روز جمعه را گفت و آخر صحبت او آقای قره باغ دخالت کرد و دعوایشان شد، به کتک کاری رسید. تریبون را قطع کردم و پخش از رادیو قطع شد. عصر آقای بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین آمد و از عدم پشتیبانی در ادامه کار در بیانیه الجزایر گله کرد. توضیح دادم که ما تا آخر اعتماد کردیم و هیچگونه تضعیفی نکردیم. از گمارده خودتان مخالفت شروع شد. به کار آقای (گودرز) افتخار جهرمی که به جای آقای محمدی آمده، اعتراضاتی داشت و نگران انتخابات آینده بود و از نخست وزیر هم گله مند بود که به ایشان اعتماد کامل ندارد.

خاطرات منتشر نشده ای از هاشمی رفسنجانی

من از پشت صحنه می گویم

پاسخ به نهضت آزادی

چهار شنبه ١١ آبان ١٣۶٢

تا ساعت سه بعدازظهر در خانه بودم. مطالعه، استراحت و نوشتن خاطرات وقتم را پر کرد. عصر برای شرکت درجلسه هیات رئیسه به مجلس رفتم. کار زیادی نداشتیم. درباره کیفیت برگزاری استیضاح (وزیر کشور) و اشکالات آیین نامه ای آن صحبت شد. اول شب، کارهای دفترم را انجام دادم و مقداری کتاب را که سپاه به پاسدارانم هدیه کرده بود، امضا کردم.

در دفتر (آیت الله) آقای خامنه ای با سران قوا جلسه داشتیم. قسمت عمده بحث ها، درباره جنگ بود. بررسی قطعنامه شورای امنیت مبنی بر آتش بس در خلیج فارس و نزدن مراکز غیرنظامی ـ مضمون این قطعنامه ـ مورد بررسی قرار گرفت. درمورد حرکات جدید نهضت آزادی، زدن مراکز صنعتی بصره و مطالب دیگر بحث شد. به دفترم برگشتم. ساعتی هم فیلم دیدم. نزدیک ساعت دوازده شب خوابیدم. اطلاع دادند که امشب مرحله سوم عملیات والفجر چهار در غرب پنجوین، انجام می شود.

پنج شنبه ١٢ آبان ١٣۶٢

گفتند که قسمتی از اهداف عملیات تامین شده است. نیروها به پیش می روند، در جلسه علنی، قبل از دستور، کمی درباره ١٣ آبان (سالگرد) تبعید امام و اشغال لانه جاسوسی (آمریکا در تهران) صحبت کردم. چند لایحه را تصویب کردیم. سرهنگ (سید ابراهیم) حجازی رئیس حراست کل کشور هم آمد و از آقای خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخست وزیری انتقاد داشت و اقدامات خودش را گفت. آقای سرگرد ترابی رئیس دفتر مشاورت امام (در ارتش) آمد و گزارشهایی آورد. شب کارهای دفترم را انجام دادم و به خانه آمدم. اخبار جبهه می گوید، امروز پاتک دشمن خیلی شدید بوده و مقداری نیروهای ما را عقب رانده است. اما با فشار مجدد، نیروهای ما عقب نشسته اند.

پاسخ به نهضت آزادی

جمعه ١٣ آبان ١٣۶٢

تا ساعت ده ونیم صبح در خانه مطالعه می کردم. برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه (تهران) رفتم. با جبهه هم تماس گرفتم، گفتند وضعشان خوب است.

بین سپاه و ارتش، مطالبی درباره عملکرد هلیکوپترها برای نجات مجروحان از میدان جنگ در کوهستانها که راه ندارد، پیش آمده که منجر به این شد، چند هلیکوپتر تحت فرمان سپاه درآید. خبرها می گوید، امروز صبح در لبنان در شهر صور، یکی از مسلمانان، فداکارانه با کامیون پر از مواد منفجره، خود را به ساختمان مقر فرماندهی اسرائیلی ها زده و ساختمان را بر سر آنها خراب کرده و تلفات زیادی از آنها گرفته است.

اسرائیل با بمباران مواضع نیروهای مردمی، خواسته انتقام بگیرد. حرکت عظیم و عجیبی در لبنان آغاز شده و مایه وحشت اشغالگران است. آخر شب فیلمهایی که در اروپا از تلویزیونهای آلمان و فرانسه درباره انقلاب اسلامی و تبلیغات گروهکها گرفته و فرستاده بودند، دیدیم؛ خیلی ناجوانمردانه عمل می کنند.

شنبه ١۴ آبان ١٣۶٢

تا عصر در خانه بودم و مطالعه می کردم. نامه مفصلی در جواب نهضت آزادی نوشتم و در آن اشتباهات و کارهای بد و مواضع غلط آنها را یادآور شدم. نصیحت کردم که دست از توطئه و تفرقه افکنی بردارند. احمدآقا آمد. با ایشان برای مضامین نامه مشورت کردم؛ چیزهایی اضافه شد. اخبار جبهه می گوید، عراقیها قله ١۹٠٠ را پس گرفته اند و بر سر قله ١۹٠۴ درگیر هستیم، نیروی تازه نفس آورده اند، ولی امیدوار هستیم که آنها را بزودی دوباره برگردانیم.

عصر به مجلس رفتم. کارها را انجام دادم. در جلسه شورای اقتصاد، شرکت کردم. بعد از جلسه، نامه ای که به مهندس بازرگان در جواب نامه ایشان و تذکر اشتباهات نهضت آزادی نوشته بودم، با رئیس جمهور و نخست وزیر و احمدآقا به مشورت گذاشتم. اصل نامه تایید شد و اصلاحات به عمل آمد. برای خواب به مجلس رفتم.

یکشنبه ١۵ آبان ١٣۶٢

تا ساعت هفت ونیم صبح مطالعه می کردم. مقدمه ای بر چاپ دوم کتاب مواضع حزب (جمهوری اسلامی) نوشتم.
دیشب ارتفاعات ١۹٠۴ را از عراق گرفته اند و اختلاف بین ارتش و سپاه در شیوه عمل وجود دارد که هر دو شکایت داشتند. آقای (ناطق نوری) وزیر کشور پیش از شروع بحث استیضاح، ساعت هفت ونیم آمد و درباره کیفیت برخورد مشورت کرد. قبل از دستور، درباره جنایت موشک اندازی عراق به نقاط غیرنظامی و آوردن گارد ریاست جمهوری به جبهه صحبت کردم.

تمام وقت مجلس، صرف استیضاح شد و بقیه بحث ها به جلسه بعد موکول گردید. شب، شورای داوری حزب جلسه داشت. خبر رسید که در لشکر عراقی ها در پنجوین، تمرد نیروها آغاز شده و خود صدام به منطقه آمده است.

توطئه فرانسوی ها برای انفجار سفارت ایران

دوشنبه ١۶ آبان ١٣۶٢

با جبهه تماس گرفتم. معلوم شد دیشب از نامنظمی لشکر عراق استفاده کرده اند و مقداری در غرب پنجوین، پیش رفته اند، ولی قله ١۹٠۴ را از دست داده اند. تمام وقت را در منزل بودم. احمدآقا آمد و از امام پیغام آورد که به اختلافات بین عقیدتی سیاسی و فرماندهان نظامی رسیدگی کنم و بر پرونده آقای صادق طباطبایی در دادگاه انقلاب ارتش در مورد خریدهای اسلحه درگذشته نظارت نمایم. سارا ـ دختر فاطی ـ کمی بداخلاقی می کند و عفت کلافه می شود. فاطی به دانشگاه می رود و عفت بچه را نگه می دارد. عصر و شب کارهای مجلس را که به خانه آورده بودند، انجام دادم و گزارش ها را خواندم. گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، تلکسها، شهربانی، سپاه، کمیته ها، وزارت خارجه، وزارت کشور، ارتش، وزارتخانه ها، اطلاعات، نخست وزیری و نامه های متفرقه وقت زیادی می گیرد، اما اطلاعات زیادی از وضع کشور و جهان می دهد.

سه شنبه ١۷ آبان ١٣۶٢

بعد از نماز صبح به مجلس رفتم. کارهای اداری را انجام دادم. با جبهه تماس گرفتم؛ گفتند که در غرب منطقه کانی مانگا تثبیت شده ایم. گزارشی می گوید: پریشب فرانسوی ها در بیروت، قصد انفجار سفارت ما را داشته اند که موفق نشده اند و قبل از دستور مجلس، این اقدام تروریستی فرانسه را محکوم کردم. تمام وقت مجلس را بقیه استیضاح آقای ناطق (نوری) گرفت. ایشان خوب دفاع کرد و من هم از ایشان دفاع کردم. از مجموع ٢٣١ نماینده، ١۴۶ رأی موافق و ۷٢ رأی مخالف و ١٣ رأی ممتنع آورد و رأی اعتماد گرفت.

ساعت چهار بعد از ظهر، شورای تشکیلات حزب (جمهوری اسلامی) به ملاقات آمدند. گزارش دادند و من درباره اختلاف نظرات اقتصادی درحزب صحبت کردم. گفتم اختلافات جنبه دینی ندارد، بلکه کارشناسی و موضوعی است و کسی حق ندارد، طرف مقابل را متهم به بی دینی کند. سفیر ژاپن به ملاقات آمد و خواستار توسعه مناسبات و عدم بستن تنگه هرمزبود. دعوت کرد که به ژاپن بروم. برادر آقای (جلال) ساداتیان ـ سفیرمان در انگلستان ـ آمد و گزارشی از وضع حدود دو میلیون مسلمان مقیم انگلیس داد و سئوالی درباره سیاست شان در ارتباط با انگلیس داشت.
اول شب با آقای رئیس جمهور جلسه خصوصی راجع به فرماندهی نیروی هوایی داشتیم؛ تصمیم گرفتیم و قرار شد برای حل اختلافات عقیدتی سیاسی با نیروی زمینی و مشکلات آموزش و پرورش و ضعف ها رسیدگی و اقدام کنیم. آقای (موسوی) اردبیلی هم به جلسه رسیدند؛ درباره شورای سرپرستی صدا و سیما و دادگاه رفسنجان و وضع آقای علوی در سبزوار ـ که تبعید شده است ـ بحث کردیم. شورای مرکزی (جامعه) روحانیت مبارز (تهران) جلسه داشت و درباره کاندیداهای مجلس آینده بحث شد؛ حدود چهل نفر تصویب شدند و قرار شد درمورد خط سه و (سازمان) مجاهدین انقلاب اسلامی و سایر جریان ها، نه به طور کلی بلکه روی افراد نظر بدهیم.

خاطرات منتشر نشده ای از هاشمی رفسنجانی

من از پشت صحنه می گویم

ارتباط با شوروی برای ترساندن غرب

چهارشنبه ١٨ آبان ١٣۶٢

تمام روز در خانه بودم. عمده وقتم صرف مطالعه شد. با نخست وزیر و رئیس جمهور و وزیر امور خارجه و مدیرعامل صدا و سیما درباره امور مملکتی، تلفنی مذاکره کردم. احمدآقا هم آمدند و راجع به مسائل گوناگون مشاوره شد؛ از جمله (سیدحسین موسوی تبریزی) دادستان کل انقلاب و (عبدالله نوری) نماینده امام در جهاد (سازندگی).
شب، جلسه سران قوا در منزل ما بود. درباره جنگ، احتمال رسیدن به بستن تنگه هرمز و عواقب آن و چراغ سبز نشان دادن به شوروی برای ارعاب غرب و راه باز شدن جهت همکاری با شوروی در صورت بسته شدن تنگه هرمز بحث شد.

پنجشنبه١۹ آبان ١٣۶٢

ساعت هفت صبح در دفتر (آیت الله) خامنه ای با حضور آقایان محسن رضایی و رحیم صفوی جلسه داشتیم و درباره آینده جنگ بحث بود. طرحی تصویب شد و کیفیت همکاری ارتش و سپاه ـ که اخیراً دچار مشکلی شده ـ مشخص گردید. دکتر (حسن) روحانی رئیس کمیسیون دفاع آمد و راجع به تغییرات مورد نظر در نیروی هوایی نظراتی داد. فیلم درگیری های مجلس، هنگام نطق (هاشم) صباغیان را دیدم؛ خود مجلس، فیلم ویدئو می گیرد. ظهر آقای نمازی قائم مقام نماینده امام در سپاه آمد و راجع به انحلال سپاه قهدریجان ـ که مورد مخالفت آقای منتظری و خط اصفهان قرار گرفته ـ کمک می خواست. (آقای اتابکی) دادستان انقلاب ارتش آمد و توضیحاتی راجع به پرونده آقای صادق طباطبایی داد؛ مطلب مهمی ندارد. شب به خانه آمدم. عفت و فاطی به مراسم تشییع جنازه کاظم داودی نژاد ـ فرزند همشیره زاده ام ملکه ـ رفته بودند. وی در عملیات والفجر چهار شهید شده بود.

ارتباط با شوروی برای ترساندن غرب

جمعه ٢٠ آبان ١٣۶٢

تمام روز در منزل بودم. نمازجمعه را به آقای امامی کاشانی محول کردم. پیش از ظهر، احمدآقا آمد و راجع به مسائل مختلف صحبت شد. در مورد جنگ، قرار شد فردا خدمت امام برسیم.

شنبه ٢١ آبان ١٣۶٢

اغلب روز در خانه بودم. مطالعه می کردم و می نوشتم. صبح، خانم احمدآقا تلفن کرد و در مورد مشکلات خانوادگی یکی از مسئولان نهادهای انقلابی استمداد کرد. ساعت یازده خدمت امام رسیدم. راجع به جنگ و مسائل دیگر مذاکره و مشورت کردم. موافقت کردند که به خاطر ترسانیدن غرب از ماجراجویی در خلیج فارس و به خاطر داشتن امکانات در صورت درگیر شدن در تنگه هرمز و بسته شدن راه های ورود و خروج نیازمندیها اقدام به ایجاد روابط خوب با شوروی کنیم.

عصر به مسجدالمهدی برای شرکت در مجلس فاتحه خواهرزاده ام شهید کاظم داوودی نژاد رفتم. سپس به مجلس رفتم، کارهای اداری را انجام دادم. آقای سرهنگ صیاد شیرازی آمد. راجع به اختلافی که با سپاه بر سر ادامه عملیات والفجر چهار دارند، گفت؛ قرار شد رسیدگی کنم. شب، جلسه شورای عالی دفاع داشتیم و در همین باره بحث شد. نظر ارتش تایید گردید. درباره حدود صلاحیت کمیسیون خرید اسلحه و حفاظت اطلاعات ارتش و مشکلات انرژی هسته ای صحبت شد بعد از جلسه مصاحبه کردم.

یکشنبه ٢٢ آبان ١٣۶٢

جلسه علنی داشتیم. چند لایحه تصویب شد. جواب نامه مهندس بازرگان را دادم. ظهر معاونان دادستان کل انقلاب آمدند و از آقای (سیدحسین) موسوی تبریزی گله مند بودند. آقای (محمد) صالحی عضو حقوقدانان شورای نگهبان آمد و پیشنهادی از یک شرکت خارجی مبنی بر آمادگی فروش ١٨ موشک اگزوسه آورده بود. به وزارت دفاع معرفی کردم که مذاکره کنند.

آقای (اکبر) حمیدزاده (نماینده بوئین زهرا) صحبت کرد. سپس درجلسه شورای داوری حزب (جمهوری اسلامی) درباره اختلافات مخالفان دولت با آقای نخست وزیر و روزنامه (جمهوری اسلامی) بحث کردیم. دیروقت به خانه آمدم.

دوشنبه ٢٣ آبان ١٣۶٢

تمام وقت در خانه بودم. مقداری مطالعه کردم و خاطرات نوشتم. مصاحبه مفصلی با مجله پاسدار اسلام، درباره جنگ کردم. آقای رحیمیان مقداری دینار کویتی و طلا برای مصلای تهران آوردند. با آقای خامنه ای درباره کار تاسیس بنیاد تدوین تاریخ انقلاب اسلامی توسط آقای (عبدالمجید) معادیخواه مشاوره کردم. (سرهنگ سلیمی) وزیر دفاع، تلفنی گزارش (خرید) موشکهای اگزوسه را داد؛ مذاکرات ادامه دارد. فائزه مایل است با شوهرش دکتر حمید که به انگلستان ـ برای شرکت درکنفرانس پزشکی می رود ـ سفر کند؛ موافقت ندارم. عصر آقای (عبدالمجید) معادیخواه آمد و برای شروع کار (بنیاد تدوین) تاریخ انقلاب مذاکره کردیم. به بنیاد مستضعفان گفتم که منزلی برای محل اداره در اختیار بنیاد بگذارد. عصر گزارشها را از مجلس آوردند و تا آخر شب، وقتم را پر کردم.

بازداشت ارتشبد فردوست

سه شنبه ٢۴ آبان ١٣۶٢

صبح زود به مجلس رفتم و تا ساعت هشت صبح کارها را انجام دادم. در جلسه علنی، اساسنامه وزارت جهاد سازندگی مطرح بود. چند ماده تصویب شد. عصر آقایان (علی) معرفی زاده و یونس محمدی نمایندگان خرمشهر آمدند و راجع به وضع جنگ، رزمندگان و کمبودهایشان مطالبی گفتند و گزارشی از بازسازی خرمشهر دادند. از برگشتن اهالی بخشی از روستاها و مخالفت نظامیان با برگشتن بعضی به خاطر مصالح جنگ گفتند. آقای مقصودی مسئول ستاد (برگزاری) نمازجمعه آمد و از فشار روی بازاری های مسئول گله داشت. اول شب در دفتر آقای خامنه ای با فرمانده سپاه جلسه داشتیم. گزارشی از وضع لبنان و بازداشت (ارتشبد حسین) فردوست و عده ای از جنگلی های منافق و فتح زندان دولتو در کردستان دادند. سپس شورای مرکزی (جامعه) روحانیت مبارز (تهران) جلسه داشت و جمعی از کاندیداهای مجلس آینده را تصویب کردیم.

چهارشنبه ٢۵ آبان ١٣۶٢

اول وقت به ستاد مشترک ارتش رفتم و با روسای ادارات ستاد مذاکره کردم. سپس به دفتر مشاورت امام در ارتش آمدم و ازکارکنان احوالپرسی کردم. گزارشی از وضع نیروی دریایی دادند. ساعت نه و نیم صبح به مجلس رفتم. اخوی محمود با پدر همسرش آقای اصفهانی آمدند. از برخورد آقای وحیدی مسئول کمیته درمسجد ارباب با ایشان گله داشت. مقداری پول برای جبهه و (خانواده) شهدا آورده بودند. آقای سلمان غفاری از وزارت ارشاد (اسلامی) آمد و از آقای خاتمی وزیر ارشاد (اسلامی) گله مند بود که به نصایح ایشان توجه نمی کند و آقای (ابراهیم) اصغرزاده را بالای سر ایشان گذاشته و مجله محجوبه را تعطیل کرده؛ این مجله ٣٠ هزار تیراژ داشته است.
آقای سیدمحمدتقی مدرسی آمد. از اروپا برگشته است. برای کنترل ذبح اسلامی رفته بود. می گفت آقای (احمد) بن بلا حاضر است، طرفدارانش را برای مبارزه با دشمنان ایران در اختیار بگذارد. پیشنهاداتی راجع به عراق داشت.
جمعی از روحانیون اهل سنت گنبد کاووس آمدند و خواسته هایی داشتند. برای آنها صحبت کردم. بعد از نماز، اعضای اتاق بازرگانی آمدند و از مطرح نشدن و عدم استفاده کامل از اتاق گله داشتند. آنها را نصیحت کردم که با وزارت بازرگانی همکاری کنند. عصر هیات رئیسه مجلس جلسه داشت. کار زیادی نداشتیم. شب در دفترم با روحانیون و استاندار و بعضی مسئولان دیگر کرمان، جلسه چهارساعته ای برای حل اختلافات داشتیم، که حل نشد، با اصرار من، قرار شد همکاری کنند ولی مسلماً پایدار نیست. خواهان استعفای استاندار هستند. به خاطر این جلسه، نتوانستم در جلسه سران قوا شرکت کنم. تلفنی، عذر خواستم، شب در مجلس خوابیدم.

پنجشنبه ٢۶ آبان ١٣۶٢

تا ساعت ٨ صبح در دفتر کار می کردم.

دستور جلسه، اساسنامه وزارت جهاد (سازندگی) بود. در تنفس، خانم بهروزی مطالبی راجع به خط (سازمان) مجاهدین انقلاب (اسلامی) در اطلاعات نخست وزیری ـ از قول یکی از بستگانش ـ گفت، چند سوال از (آقای محمد اصغری) وزیر دادگستری شده بود. چون اختیارات او کم است و کارهای قوه قضاییه در شورای عالی قضایی است، جواب درست نمی دهد و از شورا (ی عالی قضایی) هم نمایندگان نمی توانند سوال کنند، به همین مطرح شدن از تریبون قانع هستند. ظهر دو نفر از مسئولان سازمان بهزیستی و کارکنان بیمارستانی از کردستان آمدند و یک قالیچه دستباف مددجویان، هدیه آوردند؛ نتوانستم رد کنم. مبلغی پول دادم که متقابلاً به آنها بدهند. برای تقویت بهزیستی، کمک خواستند. عصر معاونان وزیر آموزش و پرورش آمدند. از استعفای آقای (علی اکبر) پرورش ناراحت بودند. خواستند، سعی کنیم که استعفای خود را پس بگیرد. از انتقاد آقای منتظری رنجیده است. در این باره با رئیس جمهور صحبت کردم. اعضای جمعیت حمایت و هدایت زنان منحرف آمدند و گزارشی از کارشان دادند و خواستند که در نماز جمعه مطرحشان کنم و مردم را تشویق به ازدواج نمایم.

خاطرات منتشر نشده ای از هاشمی رفسنجانی

من از پشت صحنه می گویم

برکناری دادستان کل انقلاب

جمعه ٢۷ آبان ١٣۶٢

در منزل ماندم. یک دوره از مذاکرات تمام دوره های مجلس را گرفته بودم. مقداری از مذاکرات اولین مجلس و گزارشهای روز را خواندم. نماز جمعه را (آیت الله) آقای خامنه ای اقامه کردند. عصر دکتر ولایتی (وزیر امور خارجه) تلفن کرد و خواستار تشکیل جلسه ای برای اتخاذ تصمیم درباره اوضاع لبنان به خاطر حملات اسرائیلی ها و فرانسوی ها در بعلبک، به خاطر جنگ داخلی فلسطینی ها در طرابلس شد. امروز با کمک یاسر و مهدی، برگهای خزان روی آب استخر را جمع کردیم، ولی عصر خودم به تنهایی مشغول شدم و در آب افتادم. دستهایم کمی جراحت برداشت.

شنبه ٢٨ آبان ١٣۶٢

تا ساعت سه بعدازظهر در خانه بودم. دو مصاحبه انجام دادم. نزدیک ظهر، احمدآقا آمد و در مورد کنار رفتن آقای (سید حسین) موسوی تبریزی صحبت کرد و بازجویی از صادق طباطبایی در دادگاه انقلاب ارتش و مدرسه حقانی ـ که متولیش می خواهد پس بگیرد ـ آقای جنتی هم تلفنی خواست که راجع به مدرسه حقانی، موضوع را تعقیب کنم. (سرهنگ سلیمی) وزیر دفاع، تلفنی اطلاع داد که قرارداد معامله موشک اگزوسه نزدیک به انجام است، اما قیمت بالا است. گفتم درمورد قیمت، چانه بزند. باید به قیمت عادلانه باشد. محمد صادق لبنانی تلفن کرد. وقت برای مصاحبه با روزنامه اللواء لبنان می خواست. عصر به دفتر رئیس جمهور رفتم. شورای اقتصاد جلسه داشت. تصمیماتی در جهت مبارزه با تورم اتخاذ شد. بعد از آن با حضور (آقای محتشمی) سفیرمان در سوریه، (محسن رضایی) فرمانده سپاه، نخست وزیر و (دکتر ولایتی) وزیر امور خارجه درباره وضع لبنان و مشکل جنگ داخلی فلسطینی ها و کیفیت میانجیگری ما با حفظ توقعات سوریه، تصمیماتی اتخاذ شد. قرار شد از ١٣ شهیدمان در لبنان با مراسم رسمی استقبال کنیم. برای اثبات موضع ضداسرائیلی و خنثی کردن تبلیغات دشمنان. پیامهایی برای حافظ اسد ارسال شد. امکانات بیشتری به رزمندگان در لبنان دادیم. امشب به مجلس رفتم. شب در ادامه عملیات والفجر چهار، حمله داشتیم.

یکشنبه ٢۹ آبان ١٣۶٢

پیش از دستور درباره حملات فرانسوی ها و اسرائیلی ها در لبنان صحبت کردم. دستور جلسه، اساسنامه وزارت جهاد سازندگی بود. مقداری از جلسه را به آقای یزدی سپردم و به دفترم آمدم. اخبار جبهه می گوید که حمله دیشب در ابتدا موفق بوده ولی با فشار دشمن عقب نشینی کرده اند.

عصر، شورای مرکزی حزب (جمهوری اسلامی) جلسه داشت. درباره کاندیداهای مجلس آینده و وزرای جدید بحث شد. سپس شورای داوری (حزب جمهوری اسلامی) جلسه داشت. بحثها متفرقه بود. دیروقت به خانه آمدم.

دوشنبه ٣٠ آبان ١٣۶٢

صبح زود به مجلس رفتم. کمیسیون اصلاح مواضع حزب جمهوری اسلامی از ساعت هفت ونیم صبح تا ساعت دو بعدازظهر جلسه داشت؛ تمام نشد. ساعت چهار بعدازظهر آقای خامنه ای به دفترم آمدند و راجع به تعویض فرمانده نیروی هوایی بحث کردیم و تصمیم گرفتیم. سپس آقایان (اسدالله) لاجوردی و رئیس اطلاعات سپاه آمدند. اختلاف شدیدی دارند. اولاً آقای (اسدالله) لاجوردی (دادستان انقلاب تهران) خط توبه گروهکها و ارشاد را قبول ندارد و آن را توطئه آنها می داند ولی سپاه روی آن حساب و عمل می کند.

ثانیاً عده ای از متهمان توبه کرده در دست سپاه را که از آنها استفاده می شود، می خواهد تحویل بگیرد و اینها نمی خواهند تحویل بدهند؛ به خاطر ترس از به هم خوردن این روش؛ بالاخره قرار شد تحویل بدهند.

اول شب آقای جنتی آمدند و راجع به کنار گذاشتن آقای (سیدحسین) موسوی تبریزی از شورای (عالی) تبلیغات (اسلامی) و هماهنگی مطالبی گفتند. توقع داشتند که از دادستانی (کل انقلاب) هم عزل شود. در مورد لایحه تعزیرات هم که با شورای عالی قضایی اختلاف دارند، مطالبی گفت. شورای نگهبان می خواهد آن را لغو نماید. سپس دادستان انقلاب ارتش و آقای صادق طباطبایی آمدند.

از نظرات امام هم تاکید بر رسیدگی سریع تر، پیغام رسید. یک قلم ۹۵٠ هزار دلار گم است. دادستان وثیقه ١۵ میلیون تومانی خواسته است. قرار شد تا فردا جوابی از آلمان بگیرد و بدهد. شب به خانه آمدم. به احمدآقا جریان را گفتم که خدمت امام بگوید.

سه شنبه ١ آذر ١٣۶٢

صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم یک کشتی از ما درمنطقه خلیج فارس، هدف حمله قرار گرفته و غرق شده است. عراق مدعی شده که هفت کشتی را زده است. در جلسه علنی مجلس، بررسی لایحه (تاسیس) وزارت جهاد سازندگی ادامه داشت. دو سوال (نمایندگان) از وزیر کشور مطرح شد. درتنفس، جهادی ها راجع به وزیر (جهاد سازندگی) مشورت کردند. اول شب با رئیس جمهور، جلسه ای راجع به نیروی هوایی و وزرای جدید داشتیم؛ مشورت کردیم. توافق و تفاهم برای انتخاب وزرای جدید با نخست وزیر مشکل شده است. شورای مرکزی (جامعه) روحانیت مبارز (تهران) برای نامزدهای مجلس آینده جلسه داشت. شام را در دفتر رئیس جمهور خوردیم و به خانه آمدم. عفت و یاسر برای ملاقات با مهمانان سمینار پزشکی به هتل استقلال رفته بودند؛ دیروقت آمدند.

برکناری دادستان کل انقلاب

چهارشنبه ٢ آذر ١٣۶٢

تا عصر در منزل مطالعه می کردم و می نوشتم. عصر هیات رئیسه مجلس جلسه داشت، کار مهمی نداشتیم. بعد از نماز، شورای عالی دفاع جلسه داشت. قرار شد برای فرماندهی نیروی هوایی به جای سرهنگ معین پور، سرهنگ (هوشنگ) صدیق نسب شود. کسی در جلسه مخالفت نکرد. سرهنگ معین پور مریض است و اطرافیان او، مانع تحرک نیرو هستند. سپس در منزل آقای (موسوی) اردبیلی با سران قوا و احمدآقا و دکتر ولایتی جلسه داشتیم. در مورد تحسین روابط با شوروی و هم اعزام هیاتی به دمشق برای میانجیگری در طرابلس، در نزاع فلسطینی ها ـ که قبلاً توافق سوریه جلب شده بود ـ تصمیم گرفتیم. احمدآقا اطلاع داد که امام با اکراه با عزل آقای (سیدحسین) موسوی تبریزی (دادستان کل انقلاب اسلامی) موافقت کرده اند؛ به شرط این که او را راضی کنیم.

پنجشنبه ٣ آذر ١٣۶٢

تا ساعت هشت صبح مطالعه می کردم. خبر مهمی نداشتیم. در جلسه علنی، لایحه وزارت جهاد مطرح بود و استعفای آقای (عباس) دوزدوزانی نماینده تبریز که در میان بحثها مشاجره لفظی و اهانت بین ایشان و آقای سیدحسن موسوی تبریزی (نماینده هشترود) پیش آمد.

آقای هادی خامنه ای (نماینده فریمان) آمد و از عدم توجه من و رئیس جمهور به ایشان و مخالفت حزب (جمهوری اسلامی) با ایشان گله داشت. داماد خانم بهروزی آمد و از گروه گرایی و احتمال پرونده سازی در اطلاعات نخست وزیری، مطالبی گفت.

شب، گروهی از دوستان بازاری به همراه آقای عسگراولادی آمدند. و از کمی توجه به آنها و ترجیح خط مقابل گله داشتند که توضیحاتی دادم و گفتم ما مخالف اختلافات هستیم. در جلسه روضه ستاد برگزاری نمازجمعه (به مناسبت اربعین حسینی) شرکت کردم و برایشان صحبت نمودم و سپس به خانه آمدم. آقای فقیه ایمانی از اصفهان آمد و از دوستان آقای طاهری (امام جمعه اصفهان) گله داشت و یکصد و ده هزار تومان، برای کمک به جبهه آورده بود.

جمعه ۴ آذر ١٣۶٢

تا ساعت ده و نیم صبح در منزل برای خطبه های نمازجمعه مطالعه کردم. برای اقامه نماز به دانشگاه تهران رفتم. جمعی از شرکت کنندگان در طرح لبیک یا خمینی و تعدادی از پزشکان مهمان سمینار آمده بودند. عصر تا آخر شب مطالعه می کردم. بچه ها و خانواده عمویشان به رستوران رفتند و غذا خوردند، برای من هم ساندویچ آوردند. امیرعراقی (فرزند شهید مهدی عراقی) آمد و برای تاسیس شرکتی در سیستان و بلوچستان، کمک می خواست.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates