27.05.2005

درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت شانزدهم)، امضا محفوظ

بسم الله الرحمن الرحیم


منبع: گویا نیوز
نگاهی به سطرهای انتهایی این برگه از بازجویی های سیامک پورزند دقیقا نشان می دهد که متهم در حقیقت چیزی را از خود نمی نویسد، بلکه تماما آن چیزی که بازجو می خواهد و می گوید را می نویسد.


این جمله متهم: «برخی از عوامل و چهره های کانون نویسندگان که جدا و به راستی نمی دانم چه کسانی هستند» کافی است تا نشان دهد که بازجو او را در چه شرایطی قرار داده که او با عجز و لابه خطاب به بازجو می گوید دیگر این را واقعا نمی دانم که بنویسم.


در اینجا بازجو به سرعت به کمک متهم می شتابد و نام هایی را که می خواهد از زبان متهم بشنود، به او دیکته می کند: جمیله کدیور، عطاء الله مهاجرانی، محسن کدیور، عباس عبدی، برخی اشخاص دیگر از طیف اصلاح طلب، چنگیز پهلوان، روشنک داریوش، باقی، گنجی، ابراهیم نبوی …


از این اسامی چند نفری پیش از این زمان قربانی توهمات و جفاهای نامشروع و نامعقول سازمان اطلاعات موازی بوده اند و دیگران هم اکثرا پس از اعترافات پورزند و بسیاری افراد دیگر به تدریج به جمع قربانیان پروژه های اطلاعات موازی پیوسته اند.


دو سند بعدی دستنوشته های یک بازجو است که به عنوان کارشناس پروژه، اخبار سراسر کذبی را برای انتشار در یک سایت اینترنتی می نویسد. او حتی اینقدر شرم و مراعات نمی کند که لااقل این اراجیف و تهمتهای ضد اخلاقی را در برگه های یادداشت سازمان متبوع خود یعنی اطلاعات ناجا ننویسد.


به این ترتیب انسان های بی پناه و بی دفاع قربانی توهمات رهبران و توطئه های مسئولان پرونده و بازجویان می شوند تا بار دیگر این واقعیت را بر صفحه تاریک تاریخ استبداد بنویسند که نظارت نداشتن و پاسخگو نبودن چه عواقب وحشتناکی به بار می آورد.


اگر کسانی که از زمان انقلاب تا کنون به عنوان بزرگان کشور شناخته شده اند، در همان دوران انقلاب می دانستند که پایان کار آنها به چیزی شبیه همان ساواکی ختم خواهد شد که آنهمه از دست او زجر کشیده اند، آیا در پندارها و رفتارهای خود تغییری نمی دادند؟


و اگر مردمی که با تمام وجود در مقابل رژیم شاه ایستادند و از دل و جان در دفاع از امام و انقلاب و اسلام و آب و خاک میهنشان مایه گذاشتند، می دانستند روزی خواهد رسید که به نام اسلام و نظام و ولایت پدر را به جای پسر و برادر را به جای برادر می گیرند و مسائل شخصی افراد را از شنود تلفنی به روزنامه می کشانند و از جانب متهم درون زندان برای بستگان بیرون و از جانب آنها به او نامه می نویسند و باز به دروغ جواب می دهند و به فرد بی پناهی که روزهای متمادی در زندان انفرادی به سر برده، تهمت می زنند و آبروی افراد را می برند و اتهامات آنها را علنی می کنند و همه قربانیان بی دفاع را به فساد و شرب خمر و اعتیاد و براندازی متهم می سازند و خلاصه هیچ کار زشت و فعل قبیحی نمی ماند که بنا به ضرورت از آن استفاده نکرده باشند، آیا به راستی باز هم این مردم حاضر بودند از چنین رفتارهایی که به نام نظام و انقلاب انجام می شود، دفاع کنند؟ آیا مردم در این معامله حق ندارند احساس غبن کنند و در این صورت آیا حق به هم زدن معامله را ندارند؟



ضمیمه:
View image“>ضمیمه 2 ،
در بخش:
آزادی بیان, حقوق بشر | توسط: خُسن آقا | بازگشت به وبلاگ خُسن آقا

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates