اين جام شكسته…
منبع: روشنگری
*غوغاى انتخاب تداركاتچى دستگاه ولايي، مزه تفاوت تعرفه ها زير دهان مجلسيان،اسارت مطبوعات در برابر تفسير شخصى مرتضوى و عليزاده از اعاده دادرسي،مجموعه اعتصابات و اعتراضات پراكنده دانشجويان، كارگران، معلمان، مشغله فكرى “اتم هاى آزاد”، شيوه دكاندارى سياسى در فصل كسادى بازار و… تشكيل شوراى رهبری ايران و برگزاری رفراندوم در هتل هيلتون لس آنجلس با دلارهاى آمريكا
كامران صفايى
نمى خوانند! با هم نمى خوانند! به صورت قطعات يك پازل در كنار هم كه قرار بگيرند تصويرى لبريخته و بد منظر با حفره اى درشت و پر نشده مى سازند كه از آن فقط مى توان با اكراه نگاه برگرفت و نه اين كه چون منظره اى دلگشا به آن خيره شد. انگار سياست ايران جام شيشه اى بزرگى است كه بر زمين ريخته و طورى شكسته است كه حتى تكه پاره هايش را نمى توان به هم جفت و جور كرد. شايد به همين روال بهتر است به گزارش تلگرافى و بريده بريده هر قطعه بر اساس منطق رويدادها پرداخت:
قطعه اول: تعداد كانديداهاى رياست جمهورى دستگاه ولايت فقيه همچنان در حال افزايش است، ولايتي؛ لاريجاني، قاليباف، رضايي، توكلي، رفسنجاني، احمدى نژاد، معين، كروبي، و چند تاى ديگر. و هر روز نام هاى تازه اى مطرح مى شوند. امروز نوبت اعلمى نماينده مجلس از تبريز بود كه “احساس وظيفه” كند و خود را كانديد كند. شوراى هماهنگى كه قرار بود ستاد دستگاه ولايى در تعيين رييس جمهور پيش از به صحنه آمدن اصل نمايش باشد فعلا بچه دوقلو زاييده است و يك شورا شده دو شورا. اين را حسين شريعتمدارى در سرمقاله امروز خود نوشته است و توضيح داده است كه آن شش عضو اضافه شده به شوراى اصلى هماهنگى محافظه كاران هرگز فرصت نكرده اند كه با آن شش عضو سابق جلسه بگذارند… “چرا؟!زيرا سليقه هاى متفاوت على رغم اشتراك در اصول و مباني، حلقه هاى ديگرى تشكيل داده و شايد موضوعى كه تغيير تركيب شورا و افزايش اعضاى جديد براى آن صورت پذيرفته بود، ديگر مصداق چندانى نداشت و…” (1)
از ميان اين لشكر سلم و تور كه به صحنه ريخته اند، چهار تا باهم “ميثاق” امضا كرده اند كه بعدا سه تايشان در ازاى گرفتن پست در كابينه يكى از اين چهار نفر بر اساس نتايج نظرسنجى هايى كه خودش يك ماجراى خنده آور ديگر است كنار بكشند، ولايتى كه اول از همه در برابر شوراى اول هماهنگى محافظه كاران اعلام استقلال كرده بود، نه با آنهاست نه با چهار تفنگدارى كه ميثاق امضا كرده اند. ديروز اعلام شد كه لاريجانى نامزد اصلى شوراى اول است،امروز پس گرفته شد، رفسنجانى درست مانند گربه اى كه مى خواهد در تاريكى موش بگيرد همچنان محتاط به جلو مى رود و به نامزدى اش قطعيت نمى دهد؛ پسرش مى گويد كه نامزدى اش قطعى است و در ارديبهشت ماه اعلام مى شود، شرق يك مصاحبه بسيار مفصل با او صورت داده است، طرفداران كروبى از طرفداران معين مى خواهند كه به نفع او كنار برود و طرفداران معين همين خواست را از كروبى دارند. تمام اين بازى ها دست آخر براى اين است كه دستگاه ولايت فقيه حول يك “تداركاتچى” مطلوب به “اجماع” برسد. و تا “اجماع” حاصل شود، در محدوده “دموكراسى قبيله اى” جيره خواران و رانت بگيران دستگاه ولايى” نامزدها فعلا اجازه يافته اند كه به هم نيش هاى ملايم بزنند. هر كدام روزنامه و سايتى براى خودشان درست كرده اند و به پخش خبر و ضد خبر و تفسير و تمسخر هم مشغولند. به قول سايت “انتخاب” كه مدافع لاريجانى است “امروز آواز ناخوش کوبش ها بر طبل های حلبي، نيرومندتر و گوش خراش تر از پيش به گوش می رسد.” (2) و “آقاى چيز” طنزنويس دريده دهان كيهان برآشفته از اين بازار مكاره نامزدهاى انتخاباتى و تعداد آنها پرسيده است كه انتخاب شدن به عنوان رييس جمهور:”مگر بچه بازى است”؟ (3)
قطعه دوم: مجلس عيدى خودش را برداشت، بودجه را با چند برابر كردن سهم دستگاههاى تابعه ولايت فقيه و بريدن از سهم دستگاههايى كه نان خانه اصلاح طلبان به شمار مى رفت بست، شوراى نگهبان هشت فقره “ايراد” در مصوبه بودجه مجلس پيدا كرد كه به سرعت برق و باد “برطرف” شد و تازه وقتى كار “بودجه” به پايان رسيد گزارش ديوان محاسبات منتشر شد كه در آن تاكيد شد:” 845 مورد تخلف از قانون بودجه سال 82صورت گرفته است”
و تخلف هم اين بود كه گيرندگان بودجه در رديف هاى مختلف هيچ گزارشى در باره نحوه مصرف بودجه اى كه گرفتند به ديوان محاسبات ارايه ندادند.
معناى اين گزارش آن بود كه بودجه اى كه به نهادهاى حكومتى اختصاص يافته به چاه ويلى سرازير شده كه قيد كنترل نحوه مصرف آن را بايد زد. برداشتند و بردند و خوردند و حساب هم پس ندادند كه به هر آقازاده و صاحب منصب و رييس و مدير چقدر رسيد! نه به مردم! نه به خودشان! ولى اين فقط تنها شاهكار بودجه نويسى در دستگاه ولايتى نيست؛ چرا كه بودجه در اين نظام اصولا معنايى جز همين خوردن و بردن ندارد و تمام وظيفه مجلس اين است كه سهم ها را تعيين كند. شاهكار اصلى مجلس هفتم حداقل به روايت روزنامه جمهورى اسلامى اين است كه اين مجلس در برنامه جديد درست به شيوه قاچاقچيان و رانت خواران به بخش مربوط به تامين درآمد بودجه پرداخته است. در آذرماه گذشته وقتى خبر قاچاق خودرو توسط وزارت صنايع و معادن انتشار يافت، اسحاق جهانگيرى با دفاع آشكار از قاچاق خودرو گفته بود:”مابهتفاوت پرداخت نهايى تعرفه حدود 4 تا 5 ميليارد تومان است كه به حدود 300 دستگاه وارداتى با مبلغ 9 ميليون يورو تعلق ميگيرد.” گويا همين “تفاوت تعرفه” بود كه زير دهان مجلسيان مزه كرد و آنها را به صرافت انداخت كه قاچاق سياه را سفيد كنند و “تفاوت” مزبور را به عنوان يكى از منابع درآمدى بودجه وارد بودجه كشور كنند. و راستى هم چرا نه؟ در مملكتى كه همه مسوولان و آقازاده ها شب و روز به فكر پر كردن جيب خود هستند، چه اشكالى دارد كه در كنار واردات قاچاق وزارت صنايع و معادن و نيروهاى انتظامى و فرماندهان سپاه، مجلس نيز شروع به واردات كند؟ بهر حال وقتى بخش اعظم بودجه صرف نهادهاى فراقانونى وابسته به “رهبر” مى شود، واردات 130 هزار اتومبيل خارجى با توجه به “تفاوت تعرفه ها” خودش مى تواند يك منبع عظيم درآمدى باشد. اما ظاهرا آش در اين زمينه به قدرى شور بوده كه روزنامه جمهورى اسلامى با وجود تمجيد از مجلس در زمينه نحوه كارش در زمينه هزينه ها، خود را مجبور ديد در زمينه تامين درآمدها از مجلس انتقاد كند. اين روزنامه در سرمقاله خود نوشت: “تامين بودجه بخش درآمد بودجه 1384 دچار مشكلات متعددى در زمينه تحقق مى باشد. باز كردن حساب بيش از ميزان واقعى برروى فروش شركت هاى دولتى و افزايش مجوز واردات اتومبيل هاى خارجى از 30 هزار دستگاه پيش بينى شده, به 130 هزار دستگاه, نمونه هائى هستند كه غيرواقعى بودن بخش درآمدى بودجه 1384 را به رخ ميكشند.” (4)
صد البته روزنامه جمهورى اسلامى كارى به بلايى ندارد كه واردات 130 هزار اتومبيل خارجى بر سر صنايع داخلى مى آورد. هر چه باشد ايران كه صنعت خودرو ندارد و هر چه دارد مونتاژ است كه همين توليدات مونتاژ داخل را هم همين آقازاده ها هم به قيمت خون پدر مردم به آنها مى فروشند.
قطعه سوم:رفتارى كه دستگاه قضايى با روزنامه نگاران و اهل مطبوعات و اصل مطبوعات در پيش گرفته است در آدم حالت تهوع ايجاد مى كند. اول از زبان هاشمى شاهرودى گفته شد كه از اين به بعد قرار است دستگاه قضايى ديگر با روزنامه ها برخورد نكند و در صورت تخطى مطبوعات، روزنامه نگاران را مجازات كند نه اين كه روزنامه ها را ببندد. اين نظر بلافاصله موجى از اميد در ميان گردانندگان مطبوعات توقيف شده برانگيخت كه شايد زمان آغاز به كار دوباره اين روزنامه ها فراهم آمده باشد. هنوز دو روزى از اين سخن نگذشته بود كه مرتضوى كه ظاهرا زير دست شاهرودى است اعلام كرد كه توقيف مطبوعات سر جاى خودش هست و هيچ روزنامه توقيف شده اى حق انتشار ندارد. با ادامه پيگيرى مسوولان روزنامه هاى قتل عام شده، به عنوان يك مصداق مساله روزنامه نشاط مطرح شد. عباسعلى عليزاده رييس دادگسترى تهران گفت كه “روزنامه نشاط رفع توقيف نشده بلكه تنها با اعاده دادرسى موافقت شده است”. محمد سيف زاده وكيل اين روزنامه و سردبيرش به عليزاده جواب داد:”شعبهى ٣٥ ديوان عالى كشور براى دادنامهى ٤٢٧ مورخ ٧/١١/٨٣ خود راى محكوميت دكتر صفرى در ارتباط با روزنامهى نشاط و لغو امتياز اين روزنامه را نقض كرد.” نتيجه: يك طرف مى گويد نقض حكم و اعاده دادرسى معنايش آزادى مجدد انتشار روزنامه توقيف شده نيست؛ طرف ديگر مى گويد معنايش درست همين است!
آزادى مطبوعات مشروط شد به تفسير شخصى مرتضوى و عليزاده از مفهوم اعاده دادرسى. نفع دستگاه ولايى باشد معناى اين تفسير آزادى يك روزنامه است نباشد نيست! و يك فقره ديگر اين بازى مسخره را پيش از اين در رابطه با زندان ها هم راه انداخته بودند: گفته بودند كه زندان ها را به هتل تبديل كرده اند و در واقع مشغول هتل دارى هستند و امروز در صفحه حوادث روزنامه ها مى شد خواند كه در يكى از اين “هتل ها” يعنى زندان مخوف رجايى شهر، در اثر نزاع داخلى زندانيان يك زندانى جوان به قتل رسيده است!
قطعه چهارم: دانشجويان دانشگاه اميركبير عليه حاكميت “نهادهاى نامشروع شبه نظامى و امنيتى” دست به تحصن مى زنند؛ معلمين چندين ناحيه در تهران و كرج اعتصاب مى كنند، دانشجويان اصفهان عليه طرح دانشگاه پولى تحصن مى كنند، كارگران كارخانه هاى ملك باف يزد، يخچال سازان لرستان، ايران ترمه و تهران پتو، بهمن پلاستيك و آدينس مشهد و…. تحصن و اعتصاب مى كنند؛ زندانيان سياسى در زندان اوين و رجايى شهر اعتصاب غذا مى كنند، دانشجويان دانشكده خبر تجمع مى كنند، مردم شهرك حيدرآباد جاده جهرم به شيراز را مى بنندند و… اين ها بخشى از خبرهاى دو روز اخير است؛ هر روز از اين خبرها هست! در ايران هر روز تجمع و تحصن و اعتصاب و اعتراض است و همه پراكنده! اين ميان جمعى از روشنفكران به جاى مرتبط كردن اين اعتراضات به هم و تبديل آنها به پشتوانه اى براى درهم كوبيدن استبداد مذهبى بيانيه هايى مى نويسند و به دستگاه ولايى هشدارهايى ميدهند و درخواست هايى را مبنى بر گشايش فضاى سياسى مطرح ميكنند و جمعى از حاميان آنها در خارج از كشور براى پنهان كردن بحران ناشى از شكست مشى مبتنى بر اصلاحات تدريجى در درون نظام انگار مائده اى آسمانى يافته اند، صدها حلقه اعتراض و تحصن و اعتصاب گروههاى مختلف مردم ايران را ناديده گرفته اين بيانيه ها را كه حتى نگارندگان آنها هم مى گويند كه از شدت سركوب رژيم به “اتم هاى آزاد” تبديل شده اند تا بخواهى باد مى زنند. شيوه دكاندارى سياسى در فصل كسادى بازار!! آنسوتر! چند قدم آنسوتر در هتل هليتون Woodland Hills لس آنجلس كسانى كه راديو فردا آنها را “از طرفداران پادشاهی پارلمانی گرفته تا جمهوريخواهان و سازمان هائی با نگرش های چپ مستقل” مى نامد تشكيل جلسه مى دهند و بيانيه 5 ماده اى مى دهند كه ” هدف از آن تشکيل يک شورای رهبری برای ايران و برگزاری رفراندوم برای تعيين شکل نظام آينده ايران اعلام شد.” (5)
اين راديو وقتى نام گروههاى مزبور را ذكر مى كند معلوم مى شود كه بخشى از آنها پيوندهاى محكمى با جناح جنگ طلب افراطى كاخ سفيد دارند و بعد آدم بى اختيار به ياد بودجه جديد 23 ميليون دلارى كاخ سفيد براى توزيع در ميان طرفداران ايرانى اش و گزارش مجله تايم در همين زمينه و انقلاب مخملى و مايكل لدين و محفل بنادور و…..مى افتد.
قطعه پنجم: راستى اجزاى اين چهار قطعه را چطور مى توان كنار هم گذاشت كه بتوان به تصويرى رسيد كه قابل تحمل باشد؟ آن از حكومتش كه در فساد و تباهى و رانت خوارى و قبيله گرايى و باندبازى دست و پا مى زند، آن از بخشى از روشنفكرانش كه به صورت “اتم هاى آزاد” درآمده اند اما شوربختانه هنوز درس نگرفته اند و باز براى هزارمين بار از همين حكومت فاسد اصلاح ناپذير التماس دعا و گشايش سياسى دارند، اين از بخشى از اپوزيسيونش كه در هتل هيلتون لس آنجلس با دلارهاى آمريكايى شوراى رهبرى بر مردم ايران تشكيل مى دهد و آن از كارگر و دانشجو و حاشيه نشين و معلم و فرهنگى و پرستارش كه در اعتراض به وضعيت فاجعه بار خود دست به اعتراض مى زند ولى هنوز نتوانسته است متحد شود.
راستى چطور قطعات اين جام شكسته را بايد كنار هم گذاشت كه استبدادى بميرد و استبدادى تازه نزايد؟ نمى توان گذاشت! نمى توان!!
(1) سرمقاله كيهان 24 اسفند
(2)مروری بر دلايل هجوم همه جانبه به شخصيت دکتر علی لاريجانی.حکايت زر دوز و بورياباف. سايت انتخاب
(3) كيهان 24 اسفند
(4) سرمقاله روزنامه جمهورى اسلامى 26 اسفند
(5) امضای بيانيه پنج ماده ای در حمايت از جنبش مردمسالاری ايران در گردهمائی دهها انجمن و تشکل سياسی در لس آنجلس
پیام برای این مطلب مسدود شده.