11.01.2003

نامه هاشم آغاجری از زندان همدان

حاج آقا عسگراولادی من با اسلام شما مخالفم نه با اسلام محمدی

رویداد – چهارشنبه 18 دی 1381
روزنامه رسالت چهارشنبه 29 آبان 1381 تصادفی به دستم رسید. سخنان دبیركل جمعیت مؤتلفه را علیه خود خواندم. پیش از این هم، از این دست تهمت‌ها علیه خویش، از قول آقای عسگراولادی در مطبوعات دیده‌ام. متأسفانه اكنون در زندان هستم و با محدودیت‌های فراوان مواجه‌ام. تمام دستگاه‌های تبلیغاتی محافظه‌كاران و اقتدارگرایان با طرح و برنامه‌های مشخص علیه اینجانب به كار افتاده است و عملكرد صدا و سیما، رسانه به اصطلاح ملی كشور را نیز همگان می‌بینند.
آقای عسگراولادی برای چندمین بار است كه مطالب خلاف واقعی را علیه من تكرار می‌كند. او گفته است كه من دین را افیون توده‌ها و حكومت‌ها خوانده‌ام و تلویحاً نسبت ارتداد و اهانت به پیامبران به اینجانب داده است. در دفعات قبل نیز گفته بود من آموزه‌های دین را سیاه و تاریك و عتیقه خوانده‌ام. البته از وی تعجب نمی‌كنم چون او رئیس حزبی است كه از آغاز پروژه توطئه علیه من و به تبع علیه اصلاح‌طلبان یكی از عوامل و اركان اصلی ماجرا بوده است بلكه از این در شگفتم كه چرا شعور مردم به سخره گرفته و قوه درك و تشخیص ملت اندك فرض می‌شود. گویی در عصر سلطان محمود غزنوی زندگی می‌كنند. حتی در آن روزگار هم كسی تبلیغات سلطان مسعود جانشین محمود و دار و دسته‌اش، را علیه حسنك وزیر باور نكرد. توطئه بوسهل زوزنی و تهمت قرمطی‌گری به حسنك همان زمان هم افشاء شده بود. داستان حسنك وزیر را در تاریخ بیهقی بخوانید تا این حقیقت آشكار شود. بیهقی می‌نویسد در پای دار، مشتی رند را زر و سیم دادند تا به حسنك سنگ پرتاب كنند، زیرا كه مردم آن دروغ را باور نكرده بودند. آیا این غفلت یا تغافل حضرات نیست كه عامل اصلی شكست‌شان در دوم خرداد و پس از آن بوده است؟ آیا به راستی آقای عسگراولادی تصور می‌كند اینگونه ادعاها، از سوی مردم به دیده قبول نگریسته می‌شود؟ آیا آقایان گمان می‌كنند برای جا انداختن یك تهمت، باید آن را مكرر گفت تا در باور عمومی به یك حقیقت تبدیل شود؟!
من بارها گفته و نوشته‌ام كه نقد یك قرائت یا برداشت از اسلام و دین ربطی به اصل و حقیقت اسلام ندارد. اسلام افیونی را در برابر اسلام رهایی‌بخش قرار داده‌ام. اسلام افیونی البته ربطی به ذات اسلام ندارد. درك و شیوه‌ای انحرافی است كه لباس اسلام به تن كرده است. همانگونه كه امام خمینی هم اسلام آمریكایی را در برابر اسلام ناب قرار می‌داد یا دكتر شریعتی تشیع صفوی را در برابر تشیع علوی قرار داده است.
اینها هیچكدام به این معنا نیست كه اسلام در اصالت و حقیقت خود تقسیم بر دو می‌شود بلكه گویای برداشت‌های انحرافی به نام دین و اسلام در دیروز و امروز تاریخ است. آقایان با خلط این دو و تظاهر به اینكه من حقیقت دین و اسلام را افیون توده‌ها و حكومت‌ها خوانده‌ام، در واقع به خوانندگان و شنوندگان توهین می‌كنند. نقد دیدگاه‌های واپسگرا به نام دین و اسلام آیا به معنای سیاه و تاریك خواندن اسلام و آموزه‌های رهایی‌بخش قرآن و سنت و عترت است؟ آیا واكنش محافظه‌كاران جز آنان كه هنوز عقل و انصاف، حقیقت دوستی و عدالت‌خواهی را در پای “دنیا”ی قدرت و ثروت و منزلت و شهرت قربانی نكرده و “عروس” آخرت را برای حفظ یا كسب “عجوزه” هزار داماد دنیا سه طلاقه نساخته‌اند،‌ اثبات نمی‌كند كه آنان اولاً خود را عین اسلام می‌دانند و ثانیاً آن نشانی‌هایی را كه من برای برداشت‌های واپس‌اندیش یا استبداد‌زده از اسلام به دست داده‌ام، آنان در خود مشاهده كرده‌اند و لذا اینچنین به گوینده به عنوان معترض به خود هجوم می‌برند؟ تعجب و تأسف من از این است كه چرا آقایان باید اینچنین ملت بزرگ و فهیم ایران را دست كم بگیرند. دفاع از اسلام اصیل و راستین، كوشش برای ترسیم چهره‌ای عاری از زنگار و خرافه از امامان معصوم و پاك تشیع، نقد كسانی كه دین را تا حد ابزار قدرت و ثروت تنزل می‌دهند، نقد دینداری مقلدانه و تكیه بر دینداری محققانه، ضرورت تفكیك برداشت‌های انحرافی، ارتجاعی، استبدادی و…نسبت به اسلام و تشیع و دفع از اسلام و تشیع و دفاع از اسلام محمدی(ص) و تشیع علوی(ع)، گناه و جرم اصلی من است. به دروغ می‌گویند آقاجری گفته دین باید تغییر كند و مراد از دین هم همین اسلام و دینی است كه در وحی الهی و قرآن و سنت وجود دارد! جالب این است كه همزمان مرا به چیزهای متناقض متهم می‌كنند. هم ماركسیستم، هم لیبرالم، هم غربیم، هم شرقیم! آنها حتی این قدر شهامت ندارند كه به اطرافیان خود (شاید چند درصد كل ملت ایران) بگویند آقاجری با اسلام ما، فهم و برداشت ما از دین مخالف است و می‌گوید اینگونه برداشت‌ها باید اصلاح شود یا تغییر كند. می‌گویند آقاجری با كلیت و اصل و اساس دین و اسلام و تشیع مخالف است. می‌ترسند بگویند آقاجری با ما مخالف است. می‌گویند آقاجری با خدا و پیغمبر و امام معصوم و مقدسات و ارزش‌های اسلامی و الهی مخالف است. راستی اگر آنان “شجاعت” داشتند و “صداقت”، حداقل همچون تكفیر كنندگان سنتی در خلافت‌های عباسی و عثمانی و…ابتدا مرا دعوت به مناظره می‌كردند و بر مخاطبان و اینجانب اتمام حجت می‌نمودند و سپس نقشه قتل و حبس و… مرا اجرا می‌كردند. بارها گفته‌ام آماده‌ام با بزرگان فكری جناح مخالف هركس كه آنان كاندیدا می‌كنند، از تئوریسین بزرگشان آقای مصباح یزدی تا چهره‌های دیگر در یك برنامه زنده تلویزیونی وارد مناظره و گفت‌و‌گوی فكری و مذهبی شوم تا تمام ملت ایران ببینند و قضاوت كنند.
جالب اینجاست كه حضرات در هفته‌های اول موج اخیر علیه اینجانب، در مطبوعاتشان و راهپیمایی‌های سازمان یافته و بخشنامه‌ای، مرا متهم به اهانت به روحانیت و مرجعیت كردند! اما بعد كه دیدند نه روحانیت و مرجعیت پاسخ مثبتی به این تحرك تبلیغاتی داد و نه مردم با چنین چاشنی‌هایی تحریك می‌شوند، خط تبلیغات را عوض كرده و به‌جای آن، ساز اتهام سیاسی – تبلیغاتی اهانت به مقدسات و سرانجام به ائمه و پیامبر و بالاخره سب‌النبی را كوك كردند. هیچ‌یك از اینها نبوده و نیست. من نه به مرجعیت و روحانیت اهانت كرده بودم و نه به ائمه و پیامبر و خدا … اینان خود را مساوی آن همه گرفته‌اند و به محض این كه احساس كنند فردی با طرح انتقاداتی، ممكن است كوچكترین خدشه‌ای بر آنان وارد كند، دادوفریاد می‌آورند كه مسلمانی نیست. آیا این منطق، اهانت به ائمه و پیامبر و خدا نیست؛ خود را جای آنها قراردادن و هر منتقد به خویش با برداشت‌های فكری و ذهنی خویش را دشمن و مخالف خدا و پیامبر و امام معصوم خواندن؟ این نه تنها اهانت به این مقدسات نیست، بلكه عین انانیت و داعیه‌داری الوهیت و نبوت و عصمت است.
بعضی محافظه‌كاران با چنین تهمت‌هایی كه علیه من به‌راه انداخته‌اند هم به ملت اهانت كرده و می‌كنند، هم به خدا و پیامبر و ائمه! به ملت اهانت كرده و می‌كنند زیرا كه به شعور و قدرت درك و تمیزشان توهین می‌كنند* و به خدا و پیامبر و ائمه، اهانت می‌كنند چرا كه شأن و منزلت آنان را تا سرحد جایگاه و موقعیت خود تنزل می‌دهند یا خود را تاحد آنان بالا برده و در جایگاه آنها قرار می‌دهند.
من پاسخ تمام تهمت‌ها و شبهه آفرینی‌ها را ضمن دفاعیاتم در جلسات دادگاه و نیز در لایحه دفاعیات مكتوب داده‌ام. پیشنهاد می‌كنم آقای عسگراولادی برای جبران اندكی از اهانت‌های مذكور (و به شرط این كه عذرهای ناموجه از قبیل این كه ما ترویج منكر و افكار ضاله و … نمی‌كنیم! زیرا آنچه به گمان خود منكرترین و بدترین بوده، برای تحریك مردم تاكنون منتشر كرده‌اند) و دادن فرصت به خوانندگان تا همه را بشنوند و سپس احسن آنها را انتخاب و پیروی كنند (فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه/ قرآن كریم) متن بدون تحریف سخنرانی همدان اینجانب به علاوه متن ادعانامه مدعی‌العموم به اضافه متن لایحه دفاعیه مكتوب اینجانب و سرانجام متن حكم شعبه 14 همدان را در روزنامه‌ها و نشریات وابسته به مجموعه حزبی و جناحی‌شان منتشر كنند.
فردا كه آفتاب حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی كه عمل بر مجاز كرد
والسلام علی من یخدم الحق الذات الحق
سیدهاشم آقاجری
زندان مركزی همدان
پنجشنبه 30 آبان 1381
* البته شاید این نوع اهانت در قیاس با اهانت آقای الهام دبیر مركز تحقیقات شورای نگهبان به ملت ایران كه آنان را فاسد خواند و در مقایسه با اهانت آقای مصباح‌یزدی كه اكثریت ملت را عرق‌خور و اوباش خواند، چندان به‌نظر نیاید و دركنار اینگونه “اهانت‌های جعلی”، بتوان آن را “اهانت خفی” نامید!

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates