آغاز و پايان خاتمي در دانشگاه، بيانيه دفتر تحکيم وحدت درمورد حضور خاتمي در مراسم 16 آذر
خاتمي به دفاع از اصلاحات پرداخت اما مشخص نکرد که اصلاحات مورد نظرش چيست؟ واژه اي که قريب 8 سال در هاله ابهام بود و به گفتن آن اکتفا شد.امروز بر همگان مغالطه اصلاح گري آشکار است زيرا به هيچ عنوان ساختار موجود روش اصلاحگري را نمي بذيرد
16 آذر يادآور تلاش و حضور مجدانه و مدني دانشجويان در دفاع از مطالبات ملي است. خواسته هاي ديرين ملت؛ زندگي آزاد، عادلانه، انساني و بدون سلطه بيگانگان همراه با رعايت حقوق شهروندي شان از جانب حاکميت و توسعه اي دموکراتيک در کشور که از زبان و قلم دانشجويان بيان مي شود. و از رهگذر نمادين اين روز، دانشجويان به بيان مطالبات ملي و دانشجويي مي پردازند.
حضور خاتمي در سالروز 16 آذر امسال در دانشکده فني، با سابقه قريب به 8 سال رياست دولتي به نام اصلاحات که با اعتراض جامعه دانشجويي به کارنامه ناموفقش همراه بود، رنگ و بوي ديگري به سالروز 16 آذر بخشيد و مي توان انتقادات و نهيب هاي دانشجويان به خاتمي را در ادامه پيگيري مجدانه آنان در راه خواست ديرين مردم; آزادي، حقوق بشر و دموکراسي دانست.
7 سال پيش خاتمي در قامت پرچمدار اصلاحات وبه شيوه اي مردمي در ميان دانشجويان حاضر شد، تا در اولين ديدارش با دانشجويان اميدوار به آينده اي بهتر، از شعارها و برنامه هايش بگويد و دانشجويان آمده بودند که از خواست ها و اهداف مدني شان بگويند. اما دانشجويان نمي دانستند که پس از هفت سال با رييس دولتي شکست خورده و با کارنامه اي ناموفق روبرو خواهند شد که اخلاق قدرت وي را چونان ساير مسند نشينان قدرت و شوکت فراگرفته و همچون ديگران به پرده پوشي و ناصواب گويي کشانده، تا بدانجا که از حضور در جمع عمومي دانشجويان پرهيز کند و با تشکيل جلسه اي فرمايشي و تصنعي از پرسش هاي جامعه دانشجويي فرار کند و از حضور در دانشگاه به ژستي دموکراتيک و مردمي چونان ديگر قدرت مدران کشور بسنده کند.
اما اين جلسه تصنعي که از قبل به حضور گزينشي افراد مزين شده بود، پرده آغازين نمايش خاتمي در دانشگاه بود. ما قصد نداشتيم تا در اين مورد موضعي اتخاذ کنيم زيرا هنوز مبارزه با اقتدارگرايي را در اولويت مي دانيم اما قلب ماهيت اتفاقات رخ داده و دامن زدن بر توهمات و ايجاد فضايي غير واقعي از مظلوميت و سربلندي خاتمي در رسانه ها، ما را بر آن داشت تا از جايگاه نمايندگان بخشي از جامعه دانشجويي، از خواست ها و واقعيتهاي جامعه دانشجويي دفاع کنيم.
نهيب هاي بي پرده دانشجويان به خاتمي، اگرچه بهتر بود که به شکلي منطقي و مدني ابراز شود اما 8 سال برخوردهاي سهمگين امنيتي و قضايي با دانشجويان به علت حمايت از اصلاحات، بي پاسخ ماندن بسياري از مطالبات و سوالاتشان از حاکميت، عدم تحقق وعده هاي خاتمي و بي پناه گذاشتن آنان در برابر اقتدارگرايان سرکوبگر، نتيجه اي جز اين گونه رفتار را در پي نخواهد داشت و از سوي ديگر روبرو شدن با فضايي ساختگي، تصنعي و امنيتي و با حضور جمع گزينشی حاضر در جلسه، عصبانيت دانشجويان را تشديد کرد.
خاتمي که بنا بر وعده هايش مي بايست اخلاق حاکمان و حاکميت را در مواجه با مردم اصلاح کند، آنچنان دچار ضعف اخلاقي شده که اخلاق قدرت غير پاسخگو او را نيز فراگرفته است که نازيباتر از گذشتگان با دانشجويان برخورد مي کند و در مقابل انتقاد و اعتراض آنها به توهين روي آورده و تهديد به اخراجشان از جلسه مي کرد. بنابراين در اين شرايط که در ساختار قدرت کاملا هضم شده و سعه صدر خود را از دست داده است، طبيعي است که جامعه دانشجويي سخت تر از قدرتمندان غير منتخب با او برخوردکنند. و او که با راي ملت و پشتوانه مردم وارد کاست قدرت شده، نسبت به هضم شدن در اخلاق حاکمان هشدار دهند.
اما پس روي خاتمي فقط به شکل برگزاري جلسه اي فرمايشی و تصنعي و با حضور افرادي از پيش تعيين شده باز نمي گردد. سخنان او حاوي پيامهايي است براي ملت و حاکميت. مي توان جايگاه راي مردم، قانون اساسي، نقش جنبش دانشجويي، حقوق ملت را از سخنش يافت و علت عدم موفقيت و ميزان سقوط اخلاقی اش را دريافت.
خاتمي به دفاع از اصلاحات پرداخت اما مشخص نکرد که اصلاحات مورد نظرش چيست؟ واژه اي که قريب 8 سال در هاله ابهام بود و به گفتن آن اکتفا شد.امروز بر همگان مغالطه اصلاح گري آشکار است زيرا به هيچ عنوان ساختار موجود روش اصلاحگري را نمي بذيرد.در 8سال گذشته مشخص نشد که کف اصلاحات و خط قرمز خاتمي تاکنون چه بوده است؟ پاسخي به مغالطه اصلاح گري که از طرف همه جريان هاي سياسي صورت مي گرفت داده نشد، زيرا فقط واژه مهم نيست , بلکه حداقل اصلاحات بايد اصلاح وضع موجود و دفاع از حقوق ملت و انتخابات ازاد باشد اما اکنون در برزخ تعليق فعاليت به سر مي بريم و حقوق ملت مورد چپاول قرار مي گيرد. اصلاحات مورد نظر مردم؛ احقاق حقوق پايمال شده ملت، حق تعيين سرنوشت، اعاده جايگاه واقعي راي مردم، توسعه سياسي، حق حضور دگرانديشان در جامعه و قدرت، حفظ آزاديهاي فردي و اجتماعي مردم و رعايت حقوق شهروندي شان است که از آن نامي برده نشد و حتي به آن حمله شد.
خاتمي مي توانست از ناتواني و ناکامي هايش بگويد و بدون پرده پوشي به سبک اربابان قدرت، نسبت به دوري از برنامه ها وشعارهاي اوليه اش بگويد اما گويي صداقتي که قرار بود به آن وفادار بماند را از ياد برده بود و دانشجويان که ميزان الحراره جامعه هستند، به خاتمي هشدار دادند که اگر ناتوان و ناموفق است با شهروندانش صادق باشد و «شعار دروغ بس است» بيان شفاف اين خواسته بود.
خاتمي فراموش کرده بود که منتخب ملت است و وامدار دانشجويان و خود را طلبکار مي دانست. به خيال خود دوم خرداد 76، آفريد وي و همفکرانش بود، غافل از آنکه اين جريان محصول حرکت ملي مردم ايران براي پايان بخشيدن به اقتدارگرايي و احقاق حاکميت ملي و تاثير بر سر سرنوشتشان است.و دانشجويان پ
يشگاماني بودند که ورود وي به عرصه قدرت را تسهيل ساختند و اکنون پس از تجربه 8 ساله اصلاحات، حق داشتند که از خاتمي وعده عمل نشده توسعه سياسي، تحقق نيافتن جامعه مدني، از بين رفتن آزادي هاي فردي و اجتماعي و حاکميت دموکراتيک را سوال کنند، اما خاتمي همه آن وعده ها و اميد ها را از ياد برده بود و از ياد برده بود:
ز صدق آينه کردار صبح خيزان بود/ که نقش طلعت خورشيد يافت شام شما
خاتمي در مقابل اعتراض دانشجويان نسبت به عمل نکردن به وعده هايش، بي نتيجه ماندن پرونده هاي کوي دانشگاه تهران، قتل هاي زنجيره اي، چرايي برگزاري انتخابات فرمايشي مجلس، کوتاه آمدن از لوايح دوگانه، تلف شدن بسياري از نقش آفرينان دوم خرداد76، تنها گذاشتن دانشجويان، فعالان سياسي و مدني و نخبگان اين کشور در مقابل برخوردهاي قضايي و امنيتي و نداشتن هيچ خط قرمزي در دفاع از حقوق مردم، حمله را بر دفاع ترجيح داد و نخبگان اين کشور را به جو زدگي و شنيدن صداي دشمنان ملک و ملت از اردويشان متهم کرد.
خاتمي که در دوم خرداد 76 با وعده ايجاد جامعه مدني و پرکدن شکاف ملت_ دولت به نفع مردم بر سرکار آمد در پايان کار خود به جايي رسيد که عملا مجري اربان قدرت شد و انتخاباتي را برگذار کرد که حتي ياران وي از حق انتخاب شدن محروم شدند وخوش خدمتی را به حدي رساند که ضريب شرکت در انتخابات را بالا برد و در بعضي از شهرها آمار بالاتر از 100% را شاهد بوديم. و اکنون طلبکارانه مدعي است بين حاکميت و مردم، حاکميت را برگزيده است و به نفع نظام کوتاه آمده است. اگر اين چنين بود از همان ابتدا روشن و شفاف مي گفت تا چندين سال سرمايه هاي اجتماعي بيهوده به پاي وي هدر نمي شد. از طرفي اکنون با قبول دوگانگي شکاف مردم- حاکميت به تناقض گويي ديگري افتاده است و معتقد است رييس جمهور نظامي دموکراتيک مبتني بر راي ملت است.
تناقض گويي ديگر خاتمي جمع بين تدارکاتچي دانستن رييس جمهوري، بي نتيجه ماندن لوايح اختياراتش و… با ظرفيت هاي دموکراتيک معطل مانده قانون اساسي است. قانون اساسي که براي وي قداست دارد و صحبت از تغييرش را خيانت مي داند. در حالي که ظرفيت هاي دموکراتيک قانون اساسي که از آن نام مي برد، رييس جمهور را به حاجب الدوله تبديل کرده و مجلس را ضمن از تاثير انداختن، نظارت استصوابي و فيلتري در ابتداي ورودش نهاده است که حتي نايب رييس مجلس و برادر وي از ورود به ورود مجدد به آن منع مي شود.
عرصه سياست عرصه وانهدن مسائل به درازناي تاريخ نيست که در زماني طولاني، حقيقت ظرفيت دموکراتيک قانون اساسي اثبات شود،همين تجربه 8 ساله وي و همفکرانش و در نگاهي ديگر تجربه 25 ساله قانون اساسي، بيانگر تکميل ظرفيت دموکراتيک آن و حتي عدم استفاده از بسياری از ظرفيت هاي غير دموکراتيک آن است.
قداستي که خاتمي براي قانون اساسي قائل است، دموکراتيک ترين کشورها براي حقوق اساسي شان قائل نيستند و در گذرگاه زمان با ايجاد شرايط جديد اجتماعي و سياسي ، متممي در جهت اصلاح حقوق اساسي شان بر آن مي زنند تا خود را با شرايط جديد تطبيق دهند و ملزومات زندگي آزادانه مردم را فراهم کنند. اگر خاتمي باز هم بر ظرفيت هاي مغفول قانون اساسي اصرار دارد، لااقل بايد بپذيرد که توان استفاده از آن را نداشته است .
با سنجش عملکرد خاتمي با شعارها و برنامه هاي آغازينش باز هم کارنامه قبولي دريافت نخواهد کرد و نشان مي دهد که عملکرد متزلزلش ناشي از ذهن مشوش اوست که با مفاهيمي چون راي مردم، آزادي، دموکراسي و جامعه مدني تکليف خود را مشخص نکرده و با ساخت معجوني از آنها، اصالت واژه ها را ازبين برده است.
خاتمي منتقدان اصلاح طلبش را به هم صدايي با دشمن متهم مي کند و دانشجويان معترض را نسبت به تکرار حوادث 54-52 هشدار ميدهد و عملا زمينه برخورد با دانشجويان و منتقدان را فراهم مي کند. آيا بالابردن سطح مطالبات مردم گناه محسوب مي شود يا پشت کردن به خواست مردم؟ آيا از حقوق مردم سخن گفتن هم نوايي با دشمن است؟ و آيا آزاد راه سياست که خاتمي نگران عبور و مرور در آن است با توقف وي مسدود شده يا با عبور و مرور ديگران؟ اگر حرکتي از جانب خاتمي بود بي شک همه منتقدان خاتمي حاضر بودند که اتوبان سياست را براي حرکت وي باز گذارند اما دريغ از حرکت.
از طرفي مقايسه تجربه سکتارسيتي و تغيير ايدئولوژيک دانشجويان در سال 54 با حرکت تدريجي دانشجويان در دهه اخيرکه محصول گذر زمان و تغيير پارادايم و گفتمان هااست چيزي جز شبيه سازي تاريخي براي توجيه برخورد با جنبش دانشجويي نيست.
اکنون ديگر از خاتمي انتظاري در جهت تحقق وعده هايش نيست . خاتمي از دانشگاه آغاز کرد و در دانشگاه پرونده خود رابه پايان رساند و دانشجويان همانگونه در آغار رياستش نقش آفرين بودند، پيشگام پايانش نيز بودند. فقط متاسفيم بر فرصت هايي که به اميد وي از بين رفت و هزينه هايي که به پاي وي صورت گرفت.
طرف کرم زکس نبست اين دل پر اميد من/ گرچه سخن همي برد قصه من به هر طرف
از خم ابروي تو هم هيچ گشايشي نشد/ وه که در اين خيال کج عمر عزيز شد تلف
شوراي مرکزي دفتر تحکيم وحدت
28/9/83
پیام برای این مطلب مسدود شده.