20.12.2004

پاسخ دكتر ناصر زرافشان به مقاله آقای سعيد حجاريان در باره “فراخوان ملی برگزاری رفراندوم”

منبع پیک ایران


 
پاسخ به مقاله آقای سعيد حجاريان



دكتر ناصر زرافشان
 
آقای سعيد حجاريان طی مقاله‌ای “فراخوان ملی برگزاری رفراندوم” را تخطئه كرده و پرسيده است اين طرح‌ها از كجا سبز می‌شوند و معنای آنها چيست؟ مايلم بعنوان يكی از امضاء كنندگان اوليه اين فراخوان به سئوالات و ابهامات، و نيز برخی ايرادات ديگر ايشان پاسخ دهم. اگر اين پاسخ اندكی با تأخير انتشار می‌يابد از آنرو است كه اخبار و اطلاعات با دشواری و تأخير به زندان می‌رسد و ارسال چنين پاسخ‌هائی از زندان به خارج نيز خالی از دشواری نيست. آقای حجاريان:
شما نوشته‌ايد: “اين طرح اگر مضحك‌تر از طرح “هخا” نباشد، دست كمی هم از آن ندارد كه با چند كليك رژيم را آبكش كنند.” آيا واقعا همه آنچه شما از اين طرح می‌فهميد همين است كه طراحان آن خواسته‌اند با چند كليك رژيم را آبكش كنند؟ در آنصورت درك اين كه چرا جبهه اصلاحات در اين هفت ساله به چنين موفقيت‌های درخشانی دست يافت چندان مشكل نيست!
نقطه آغاز همه تحولات بزرگ اجتماعی تا كنون – صرف نظر از اين كه آن تحولات از چه طريق و با چه روشی تحقق يافته باشند- اجماع مردم بر ضرورت تحول و نفی وضع موجود بوده است. در اين مورد هم اگر شما طرح چنين بحثی برای رسيدن به يك اجماع نظری را هم – با توجه به شرايط كشور- آنقدر مضحك و بی‌سابقه می‌يابيد كه آنرا با طرح آقای «هخا» مقايسه می‌كنيد، پس به تعبيری همه تاريخ و تحولات آن بنا به نظر شما تا حد طرح «هخا» نزول می‌كند.
اين را هر كودك دبستانی می‌داند كه رفراندوم در شرايط حاكميت يك حكومت مطلقه قابل اجرا نيست و در ميان امضاءكنندگان اين فراخوان هم كسی تا اين حد خام نيست كه تصور كند با چند كليك رژيمی دود خواهد شد و به هوا خواهد رفت، اما آنچه ظاهرا برخی از «صاحب‌نظران» اجتماعی ما نمی‌دانند يا درك نمی‌كنند اين است كه تبديل خواسته‌ای مثل يك همه‌پرسی به يك شعار ملی و اتحاد حول اين شعار و اثبات آماری عدم مشروعيت يك حكومت، همچنين اثبات وجود يك تمايل وسيع ملی – مردمی برای تغيير، فی‌نفسه و در همين حد، می‌تواند بعنوان گامی برای متحد ساختن نيروهای مختلف سياسی برای يك هدف مقطعی عمل كند كه مرحله نخستين و ضروری هر گونه تحولی را – صرف نظر از روش‌های تحقق آن تحول- تشكيل می‌دهد. شرايط حاضر جامعه ما، و در واقع چهارچوب عينی و محدوديت‌های ما در عرصه عمل بقرار زير است:
از يك سو قانون اساسی و ساختار سياسی موجود، كشور را به قهقرا برده و به بحران و بن‌بست كشانده است؛
از سوئی ديگر ورشكستگی توهم «اصلاحات از درون ساختار قدرت» و رويگردان شدن مردم از آن، به بهای سوختن و تباه شدن فرصت‌های بزرگ تاريخی جامعه، بر عام و خاص عيان و برملا شده است؛
باز از سوی ديگر مردم هم فاقد تشكّل جدی و توانائی اعمال قهر سازمان يافته برای احقاق حقوق خويشند؛
و دست آخر اين كه، كشور و منطقه نيز در معرض خطر تعرض و تهاجم بيگانه قرار دارد و كسانی هم – كه حتی توانائی درك آنچه را طی يك سال و نيم گذشته زير گوششان در عراق روی داده ندارند-، به اين نيروی خارجی به چشم “ناجی” خود دل بسته‌اند كه قرار است آزادی و دموكراسی برايشان سوغات آورد.
با توجه به حدود چهارگانه موقعيت كنونی كه در سطور بالا مورد اشاره قرار گرفت پيشنهاد شما چيست؟ به وضع جاری تن دهيم، دست روی دست گذاريم و ادامه روند قهقرائی بيست‌وپنج ساله را تماشا كنيم؛ يا
آزموده را از نو بيازمائيم و پشت سر شما بايستيم تا تجربه هفت ساله گذشته خود را تكرار كنيد؛ و يا
جاده صاف‌كن ماشين نظامی بيگانه شويم كه با مأموريتِ آوردن آزادی و دموكراسی به منطقه آمده است؟
برخی تلويزيون‌های لس‌آنجلسی و پادوهای آنها در داخل، از آنرو به فراخوان می‌تازند كه آلوده اين خرافه عاميانه و شرم‌آورند كه “ناجی” بيگانه قرار است بيايد و آزادی و دموكراسی را به آنها هديه كند، و به هر حركتی كه مخلّ دنيای خيالی و بخت‌های آينده آنان باشد، عناد می‌ورزند.
برخی متولیّان گورستانهای متروك و كهنه سياسی گذشته نيز به فراخوان رو ترش كرده‌اند زيرا در دنيای دون‌كيشوتی توهمات خود، گمان می‌كنند بايد مبداء نصف‌النهار تحولات جامعه را از محفل آنها آغاز كنند.
در اين ميان اصلاح‌طلبان سابق نيز برآشفته‌اند كه چرا جنبش دانشجوئی و بطور عمومی‌تر مردم از آنان رويگردان شده‌اند و برای ادامه سياست‌های شكست خورده گذشته‌شان، از آنان حمايت نمی‌كنند. اما هيچ يك از اينان نمی‌گويند با توجه به شرايط و بحران حاضر چه بايد كرد و راهكار سياسی آنان چيست و جز آنچه در بالا احصاء شد، گزينه ديگری وجود دارد؟
شما می‌گوئيد: “دوستانی كه طرح نو درانداخته‌اند، قطعا می‌دانند كه در زير رژيم حقوقی، يك رژيم حقيقی نيز وجود دارد كه صلب و سنگين است و متشكل از ساختارهای سياسی، اقتصادی و فرهنگی است و اتفاقا روابط حقوقی كه در قانون اساسی متجلی است سبك‌ترين لايه‌ای است كه قابليت تغيير دارد و حتی می‌توان با تغيير رژيم حقيقی، بدون دست زدن به رژيم حقوقی، دموكراسی را پيش برد.”
بله، من و ديگران هم از اين قانونمندی كلی اطلاع داريم و سالها رابطه زيربنای عينی جامعه با ساخت‌های روبنائی آن، و از جمله نظام حقوقی موجود (و به اصطلاح شخصی و نوظهور شما رابطه رژيم حقيقی و رژيم حقوقی جامعه) مشغله ذهنی ما هم بوده است، اما اگر شما موجبيت زيربنا و قدرت و تاثير آن بر روبنای حقوقی جامعه را تا اين حد ساده و يك طرفه می‌دانيد و معتقديد “رژيم حقيقی جامعه” به راحتی “رژيم حقوقی” را خنثی و بی‌اثر می

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates