اپوزيسيون خفته و وظايف نيروهاي مستقل
قسمت اول مرور كوتاه گذشته
جمهوري اسلامي از فرداي قبضه قدرت سياسي و اهرم هاي آن كمر به نابودي دستاوردهاي انقلاب و درامتداد آن به سركوب تشكل ها و گرايشات فكري متشكل و متنوع موجود پرداخت و در اين ميان تنها برگ سبز موجود در چهارچوب تنگ نظرانه خويش را به ليبرال ها و تكنوكرات هاي نيمه مذهبي سپرد كه از توان اداري بوروكراسي دولتي موروثي برخوردار بودند و در اين ميان بسرعت به ايجاد و سازماندهي سپاه و بسيج و دگرگوني و جايگزينئ سيستم نظامي حاكم بر ارتش پرداخت و به موازات اين اقدامات تشكيل گروهها و دستجات متشكل غير رسمي و جانبي تحت عنوان امت حزب الله بخوانيد چماغ داران و قمه زنان كه از لمپن ترين و پست ترين و بيرحم ترين افراد جامعه بودند در دستور روزانه خويش قرار داده و به مزدوري خويش اجير كرد تا ماشين سركوب دستاوردها ومطالبات اوليه توده ها و جهش ها و نارضايتي هاي عمومي ، تشكل هاي دمكراتيك حركات كارگري ، دهقاني ، دانشجويي و روشنفكري را در تمامي زمينه ها به حركت در آورد و بدين طريق و با استفاده از توهمات مذهبي موجود گام بگام حلقه محاصره خلقها و تشكلهاي مخالف و منتقد را تنگ تر نمود و به شكار تمامي مظاهر آزادي و دمكراسي پرداخت و در مدت كوتاهي با تكيه بر رسوبات و توهمات مذهبي بخشي بزرگ و پرشمار از امت حزب الله موفق به شكستن پيكره سازماني تشكيلاتي تقريبا تمامي سازمانها و گروههاي مخالف خويش گرديد و دستگيريها و بازداشتها و قتل عامي را آغاز نمود كه در ادامه خود راهي جز خروج و مهاجرت براي بقا در مقابل باقيمانده كادرها و اعضاي جريانات سياسي مخالف باقي نگذاشت و بدين طريق خروج كادرها اعضا و متفكرين مستقل از اوايل سال 60 آغاز شد كه اسكلت اصلي آنرا رهايي يافتگان زندانهاي شاه و عناصر شناخته شده مستقل و مطبوعاتي تشكيل ميدادند .پيش از خروج تلاش هايي در جهت بازسازي مجدد و انتقال از فعاليت علني نيمه علني به فعاليت كاملا مخفي و به اصطلاح زيرزمين صورت گرفت كه عمدتا اين تدابير نيز با حملات وحشيانه رژيم ناموفق ماند و بر دامنه دستگيريها و شمار اعداميان افزود و تلاشهاي مجدد به شكست انجاميد و نهايتا يا در اشكال محفلي و بي ارتباط با يكديگر و يا بكلي منتفي شد و تنها راه اصلي مبارزه و مقاومت خروج از محدوده جانيان فقيه و بازسازي تشكل ها در محيطي ديگر معني شد.
در ريشه يابي علل و عوامل موفقيت رژيم در كشتار عمومي و تلاشي بخشي بزرگ از اپوزيسيون وقت بطور خلاصه ميتوان به اين موارد اشاره نمود.
1 پايگاه وسيع رژيم در ميان طيفي وسيع از مردم و تكيه بر توهمات مذهبي آنان براي متحرك نمودن و در صحنه نگاه داشتن آنان و يا حداقل بي تفاوت و پاسيو كردن اين طيف.
2 متشكل نمودن و ايجاد وابستگي مالي اين بخش از طريق عضوگيري و اتصال به نهادهايي مانند سپاه بسيج جهاد باصطلاح سازندگي و بنيادهاي رنگارنگ و بدين طريق بدست آوردن حمايت و شركت فعال آنان در سركوب ها كه بخشي عظيم از بودجه سالانه كشور در اين راستا اختصاص و به خدمت گرفته شده بود.
3 قبضه مطلق وسايل ارتباط جمعي و ايجاد رعب و وحشت و سانسور در سطح جامعه و در زمينه ارتباطات.
4 بهره بري از شرايط جنگي حاكم و در سايه نگاه داشتن اين سركوب ها.
5 سكوت مرگبار افكار بين المللي در قبال اين جنايات بعلت بهره بري از سودهاي كلان و نجومي از جنگ ايران و عراق توسط بخش هاي نظامي سرمايه داري غرب و در پي آن معامله همكاري و همياري دول غربي در ترور شخصيت هاي شناخته شده اپوزيسيون با اين فلسفه كه تعلقات مذهبي ارتجاعي طبقاتي رژيم مانعي در برابر پيشرفت هاي اتحاد جماهير شوروي و سوسياليسم خواهد بود.
6 ملتهب نگاه داشتن جامعه بلحاظ سياسي بين المللي كه بي ثباتي را عين ثبات دانسته و سواستفاده ضدانقلابي از آن براي سركوب هرچه وسيع تر مظاهر دمكراتيك و حقوق انساني.
7 پراكندگي و سكتاريسم حاكم بر اپوزيسيون مخالف رژيم كه نه تنها اين يورش هاي ارتجاعي آنها را به يكديگر نزديك نكرد بلكه به تجزيه ها و انشعاب هاي وسيع در ميان نيروهاي اصلي اپوزيسيون منجر شد و توهمات و تحليل طبقاتي غلط از ماهيت ارتجاعي رژيم و جاي گرفتن بخشي از اين اپوزيسيون در كنار رژيم و در برخي موارد همكاري اطلاعاتي با رژيم در جهت بازداشت ها.
8 عدم توان امكاناتي تشكيلاتي و فقدان ارزيابي صحيح از شرايط و موقعيت سياسي در انتقال ارگانيك از فعاليت علني / نيمه مخفي به مخفي كه بخشا پاسخ آن را در نوپايي و جواني تشكل هاي اپوزيسيون
پیام برای این مطلب مسدود شده.