اعدام حسین فاطمی
شاه و فدائیان اسلام، هردو کمر به قتل او بسته بودند
«دادگاه عادى شماره یک دادرسى ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبى… و دادستانى سرهنگ فخر مدرس پس از ده جلسه رسیدگى و استماع مدافعات غیرنظامیان حسین فاطمى، مهندس رضوى و دکتر شایگان… سرانجام در ساعت سه و چهل و پنج دقیقه بعدازظهر روز یکشنبه هیجدهم مهرماه (۱۳۳۳) ختم دادرسى را اعلام و به اتفاق آرا حسین فاطمى را به اعدام محکوم کرد.» (حکم دادگاه نقل شده در شماره ۱۹ مهر ۱۳۳۳ روزنامه اطلاعات)
سیدحسین فاطمى مدیر روزنامه «باختر امروز» و وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق بود که پس از کودتاى ۲۸ مرداد ناچار مخفى شد، اما چند ماه بعد گیر افتاد، به هنگام انتقال از شهربانى به زندان مورد ضرب و شتم اوباش قرار گرفت و سرانجام در حالى که به شدت بیمار بود به دادگاه برده شد. شاه پس از کودتا و بازگشت به ایران گفته بود فاطمى را اعدام خواهد کرد.
• روزنامه نگار سیاستمدار
فاطمى در سال ۱۲۹۶ در نایین به دنیا آمد و در جوانى براى تحصیل و کار به اصفهان رفت. او همزمان با تحصیل در کالج انگلیسى اصفهان، کار روزنامه نگارى را در روزنامه «باختر» که به برادرش تعلق داشت آغاز کرد. فاطمى بین سال هاى ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۷ در رشته حقوق دانشگاه پاریس تحصیل کرد و با دکتراى حقوق به ایران بازگشت. در تهران روزنامه «باختر امروز» را منتشر کرد و با دکتر مصدق آشنا شد. او در تأسیس جبهه ملى ایران مشارکت داشت و در مجلس شانزدهم به نمایندگى مردم تهران برگزیده شد. فاطمى از نمایندگان و روزنامه نگارانى بود که در جریان نهضت ملى ایران نقشى برجسته یافت و در دولت دکتر مصدق نخست معاون پارلمانى نخست وزیر و سپس وزیر امور خارجه شد. او در این میان یک بار هنگام سخنرانى بر مزار محمد مسعود (روزنامه نگار سرشناس و ناشر روزنامه «مرد امروز») به دست یکى از اعضاى جمعیت فدائیان اسلام(عبدخدائی که اکنون رهبر فدائیان اسلام در جمهوری اسلامی است و درآن سالها نقس سعید عسگر ضارب سعید حجاریان را درایران داشته) ترور شد، اما جان سالم به در برد. آنچه باعث شد شاه کینه فاطمى را به دل گیرد، موضع گیرى هاى او پس از وقایع ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ بود. او در سرمقاله روز بعد «باختر امروز» نوشته بود: «این جوان هوسباز (شاه) با یک چنین اندیشه خام و احمقانه اى فراموش کرده بود ملتى وجود دارد که همه این مبارزات و افتخارات وطن، تمام جهاد ملى شدن نفت و مجموع عملیات چند سال اخیر در طرد نفوذ شوم و خانه برانداز استعمار انگلستان از اوست و هم اوست که در مقابل دربار، در مقابل مجلس سازى اشرف… و در برابر تحریکات و مداخلات علنى و آشکار خود شاه بر ضد منافع کشور سد آهنین مقاومت بسته و نمى گذارد که حاصل زحمات و جانبازى هایش را یک کانون فساد و ناپاکى و یک مرکز فحشا به آتش هوسبازى و نوکرى لندن اندازد!»
فاطمى عصر روز ۲۵ مرداد نیز در میتینگ بزرگى در میدان بهارستان سخنرانى کرد و از الغاى نظام سلطنتى سخن گفت.
• دستگیرى
آشکار بود که فاطمى با چنین پیشینه اى نمى توانست مانند سایرین پس از کودتا خود را تسلیم کند، بنابراین به گفته نورالدین کیانورى با حزب توده تماس گرفت و اطلاع داد در پى مکان مناسبى براى مخفى شدن است. کیانورى و همسرش مریم، فاطمى را براى یک هفته در مخفیگاه خود پذیرفتند و سپس به خانه دکتر محسنى (از هواداران حزب که بعداً معلوم شد عضو سازمان افسران هم بوده است) منتقل کردند. «دکتر فاطمى مدت ها در این خانه بود. «من (کیانورى) به او گفته بودم که در طول روز از پنجره به بیرون نگاه نکند و براى اینکه خسته نشود مقدارى کتاب هم در اختیار او قرار داده بودیم. طرف شمال اتاقى که دکتر فاطمى در آن زندگى مى کرد مشرف به یک خانه بود. روزى دکتر فاطمى بر اثر خستگى پرده را کنار مى زند و از پنجره به بیرون نگاه مى کند. پیرزنى او را با آن ریش بلندى که گذاشته بود مى بیند و به صاحبخانه خبر مى دهد و آنها هم پلیس را در جریان مى گذارند. به این ترتیب دکتر فاطمى و دوست افسر ما دستگیر شد.» («خاطرات نورالدین کیانورى»)
شاه از قبل تصمیم خود را در مورد فاطمى گرفته بود. کرمیت روزولت در خاطراتش ماجراى ملاقات روز اول شهریور ۱۳۳۲ (چهار روز پس از کودتا) خود را با شاه روایت مى کند که در آن شاه در پاسخ به سئوال او در مورد رفتارى که با مصدق و یارانش خواهد شد گفته بود: «خیلى درباره اش فکر کرده ام… مصدق محاکمه خواهد شد و اگر دادگاه پیشنهاد مرا قبول کند (لب هایش مى لرزید) به سه سال حبس محکوم خواهد شد… چند نفر دیگر هم تنبیهات مشابهى خواهند داشت. فقط یک استثنا وجود دارد و آن هم حسین فاطمى است که هنوز او را پیدا نکرده اند… موقعى که پیدایش کنم او را اعدام خواهم کرد!» («کودتا در کودتا» کرمیت روزولت، نقل شده در «بازیگران عصر پهلوى» محمود طلوعى)
فاطمى صبح روز ۲۲ اسفند ۱۳۳۲ دستگیر شد و به شهربانى انتقال یافت. عصر همان روز هنگامى که قرار بود او را به زندان ببرند، عده اى از اوباش (که در کودتا هم شرکت داشتند) به رهبرى شعبان جعفرى (بى مخ) به او حمله کردند و او را به قصد کشت زدند. گفته مى شود اگر شجاعت خواهر فاطمى در جلوگیرى از آنها نبود او را کشته بودند. شعبان جعفرى این ادعا را رد کرده است، هر چند اصل کتک زدن فاطمى را قبول دارد. (نگاه کنید به: «خاطرات شعبان جعفرى در گفت وگو با هما سرشار») جراحات ناشى از این حادثه و بیمارى دکتر فاطمى باعث شد او را با برانکار به نخستین جلسه دادگاه که مهر سال بعد انجام شد وارد کنند. فاطمى نسبت به حکم دادگاه بدوى درخواست تجدید نظر کرد اما حکم اعدام او تأیید شد و در سحرگاه روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳ به اجرا درآمد
پیام برای این مطلب مسدود شده.