فمينيسم اسلامي ميخواهد برپايه كدام مباني حقوقي از استقلال زن دفاع كند؟
زن در سوره النساء
پويان خسروي ـ آلمان
خاستگاه اسلام، صحراي عربستان بود. پيش از استقرار اين آئين، قبايل بدوي و چادرنشين عرب، براي زنان، ارزشي كمتر از چارپايان قائل بودند. دختران زنده به گور و زنان، به عنوان كنيز، خريد و فروش ميشدند. پيامبر اسلام، كه بي ترديد از هوشمندان زمان خويش بود و از مشاوره نخبگان آئين هاي مذهبي پيش از خود برخوردار، كوشيد، با وضع قوانيني بسيار ساده و ابتدايي، متناسب با حوزه جغرافيايي و مناسبات توليدي زمان خويش، از ستم بزرگي كه در حق زنان و دختران روا ميشد، اندكي بكاهد. “تعدد زوجات” در ميان اعراب به صورت نامحدود رواج داشت. پيامبر اسلام تعدد زوجات را، به رسميت شناخت. اما بر رعايت عدالت ميان زنان تأكيد ورزيد. با وضع مهريه، كوشيد حقوق اقتصادي اندكي براي زنان تعيين كند. سهم اندكي از ارث براي آنان درنظر گرفت و ازدواج با مادران، دختران ، خاله ها و عمه ها را، كه آن نيز پيش از آن در ميان قبايل بدوي اشكالي نداشت، ممنوع اعلام كرد.
آنچه پيامبر اسلام در 1400 سال پيش براي زنان انجام داد، نسبت به شرايط حاكم بر زندگي اجتماعي مردمان آن روزگار، حركتي هر چند كوچك، اما پيشرو بود.
سخن اين جا بر سر هزاره سوم است و فمينيسم اسلامي ـ براي كساني كه در سيستم به شدت مردسالار حاكم بر ايران، ميكوشند در چارچوب همين قوانين وضعيت زنان را بهتر كنند، ميتوان احترام قائل شد. ميتوان حتي پذيرفت كه از اصطلاح “فمينيسم عملي در يك حوزه جغرافيايي ” سخن گفته شود. يعني ميتوان اين را پذيرفت كه مثلا در شرايط امروز ايران، واژه “امانسي پاسي” به عنوان خودمختاري زن، بايد به گونه اي متفاوت از غرب تفسير شود. زيرا كه مناسبات توليدي، مذهبي، فرهنگي و اجتماعي حاكم بر سرزمين ما، شباهتي به اين مناسبات در كشورهاي غربي ندارد. اما وقتي از “فمينيسم اسلامي” سخن به ميان مي آيد، انسان ميتواند دستخوش اين سوءتعبير شود كه در اسلام، حقوق پايه اي براي زنان وجود دارد كه ميتوان در شرايط امروز نيز، از آن دفاع كرد و خواستار تحقق آن شد.
چنين حقوقي، اگر هم وجود داشته باشد، براي جهان امروز، حتي براي ايران امروز، بسيار ناقص و بدتر از آن عقب افتاده است و سخن راندن از آن، جز توهين به نيمي از جامعه نيست.
قوانين و تعاليم اسلام، همه از كتاب پايه اين آئين ، يعني قرآن سرچشمه ميگيرند. قرآن، درباره زنان چه ديدگاهي دارد؟ بهترين نمونه هاي اين ديدگاه را، ميتوان در سوره النساء يافت. سوره اي كه به نام زن آغاز ميشود و پايان مييابد، اما كمتر از ده درصد آيه هاي آن، به اين بخش از جامعه انساني ميپردازد. و تازه، همانطور كه گفته شد، با توجه به معذوريت هاي سياسي ـ اجتماعي و محدوديت هاي زماني پيامبر اسلام .
نجات جامعه زنان ايران را، از شرايط بسته و سياهي كه همچنان گرفتار آن مانده اند، تنها يك چيز تأمين ميكند: حتي مدافعان اسلام، بايد بپذيرند كه بخش عمده مقررات اجتماعي وضع شده در قرآن، هرچند در زمان خود پيشرو بوده است، اما ديگر امروز نميتواند مبناي حقوق اجتماعي باشد. مقررات مربوط به موقعيت زن، بيش از همه.
براي آن كه بفهميم ديدگاه قرآن درباره زن چيست، در اين جا، نگاهي به سوره النساء مي افكنيم. قصد، به هيچ رو، نفي اعتقادات مذهبي انسان هايي كه قرآن را مقدس ميشمارند، نيست. قصد آن است كه ببينيم مدافعان فمينيسم اسلامي ، تفكر خود را برچه پايه اي بنا ساخته اند؟
زن در سوره النساء
سوره النساء يكي از سوره هاي مهم قرآن است كه در آن، متمركزتر از ساير سوره هاي اين كتاب مقدس، پيرامون حقوق زن، رابطه زن و مرد، مجازات زناني كه مرتكب خيانت جنسي به همسران خود ميشوند، تفاوت موقعيت زنان آزاد و زنان كنيز و سرانجام انواع تنبيهات براي زن مسلمان، بحث شده است. اين سوره داراي 176 آيه است و بيش از ده آيه آن، اختصاصا به مسائل زنان اختصاص دارد. بدون مطالعه دقيق اين سوره از قرآن، بحث كردن پيرامون حقوق زن در اسلام امري بيهوده است و راه به جايي نميبرد.
زن، جزئي از مرد است
سوره النساء در نخستين آيه خود، زن را، در آفرينش، بخشي از وجود مرد به حساب مي آورد:
“… الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها …” (… او، كه همه شما را از يك تن آفريد و جفت او را از او خلق كرد…)
به اين ترتيب، از همان آغاز، روشن است كه از ديدگاه قرآن نيز، نظير ساير آئين هاي الهي پيشين، زن در آفرينش، نه موجودي مستقل كه جزئي از وجود مرد بوده است. در واقع، اشكال اساسي آئين هاي مذهبي، هنگام برخورد با مقوله “موقعيت اجتماعي زن” از همينجا سرچشمه ميگيرد. تا زماني كه افسانه آفرينش، بدينگونه پذيرفته شود، زنان بايد براي اثبات اين امر ساده كه موجودي مستقل هستند و از دنده چپ مرد برنخاسته اند، به مبارزه ادامه دهند.
چندهمسري، حق مرد
در آيه دوم اين سوره، به مردان حق داده ميشود كه دو يا سه يا چهار زن اختيار كنند، البته مشروط بر آن كه بتوانند عدالت را در ميان آنان برقرار كنند. به اين ترتيب، مردان صاحب توان مالي، ميتوانند از ديد قرآن تا چهار زن بگيرند، اما به مرداني كه ميترسند در صورت اختيار زنان متعدد قادر به رعايت عدالت (اقتصادي) در ميان آنان نشوند توصيه ميشود كه به يك زن اكتفا كنند و حتي اگر توان اين را نيز ندارند ، به كنيز خود بسازند و او را به زني بگيرند:
“… فانكحوا ماطاب لكم من النساء مثني و ثلث و ربع فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملكت ايمانكم…”
مهر بخشيده گواراي وجود!
آيه سوم، به مهريه زن ميپردازد و مرد را مكلف به پرداخت تمام و كمال آن ميسازد، مگر آن كه زن داوطلبانه مهر خود را بخشيده باشد. قرآن تأكيد ميورزد كه در اين صورت، خوردن مهر بخشيده زن حلال است و گوارا.
“وء اتوا النساء صدقاتهن نحله فان طبن لكم عن شي منه نفسا فكلوه هنيئا مريئا”
در زندگي زن ايراني، بسيار پيش مي آيد كه ناگزير ميشود جمله “مهرم حلال ، جانم آزاد” را بر زبان بياورد. در جامعه اي كه قانون حافظ برتري مردان نسبت به زنان است، به هنگام بروز اختلاف، و هنگامي كه مرد احساس ميكند ديگر تمايلي به زندگي با زن ندارد، ميتواند عرصه را بر همسر خود چنان تنگ كند، كه او سرانجام براي رهايي از ستم، مهريه خويش را نيز ببخشد. البته به موجب حكم قرآن و قوانين اسلامي، مهريه، بلافاصله پس از جاري شدن و ثبت عقد، حق زن است و او ميتواند آن را، در همان موقع از شوهر خود مطالبه كند. اما به صورت سنتي، از مهريه، نه به عنوان تضمين كننده استقلال اقتصادي نسبي زن در دوران زناشويي، كه به عنوان پشتوانه اقتصادي دوران پس از طلاق استفاده شده است. در عين حال، كسي به خاطر ندارد هيچ عاقدي هنگام خواندن خطبه عقد، به عروس تفهيم كرده باشد كه ميتواند مهريه خود را، بلافاصله دريافت كند و منتظر طلاق نماند.
سهم ارث زن
نحوه تقسيم ارث ميان فرزندان دختر و پسر، در آيه دهم سوره نساء روشن شده است. به موجب اين آيه، سهم ارث پسر دو برابر دختر است.
“يوصيكم الله في اولاد كم للذكر مثل حظ الانثيين فان كن نساء فوق اثنتين فلهن ثلثا ماترك …”
كساني كوشيده اند تقسيم نابرابر ارث ميان زن و مرد را، چنين توجيه كنند كه مسئوليت تأمين اقتصادي خانواده ها، در جوامع اسلامي، (و مثلا در ايران) اصولا به عهده مرد است. دختران خانواده، پس از ازدواج از سوي شوهرانشان تأمين اقتصادي ميشوند، اما پسران، ناچارند خانواده خود را تأمين كنند و به اين دليل است كه به ارث بيشتري نياز دارند. آن ها به اين ترتيب، تقسيم نابرابر ارث را، عادلانه فرض ميكنند و از ياد ميبرند كه با تغيير مناسبات توليدي، اين استدلال ديگر درست نيست. امروز، حتي در ايران، به رغم محدوديت هاي شديدي كه براي كار زنان در بيرون از خانه وجود دارد، بخش قابل توجهي از زنان جامعه شهري، در تأمين هزينه زندگي خانواده خود نقش دارند. به اين ترتيب، ناچار بايد پذيرفت كه قانون ارث اسلامي، تناسبي با مناسبات توليدي امروز ندارد و نميتواند پايدار باشد.
در باب ارث ، آيه هاي دهم و يازدهم سوره النساء همه امور را روشن ميكند. مثلا در آيه يازدهم گفته ميشود كه اگر زني بميرد و داراي فرزند نباشد، نيمي از دارايي او به مردش ميرسد، اما اگر عكس اين امر تحقق يابد، يعني مردي بميرد و فرزندي نداشته باشد، تنها يك چهارم دارايي او سهم همسرش خواهد شد:
“… و لكم نصف ماترك ازواجكم ان لم يكن لهن ولد … او دين ولهن الربع مماتركتم ان لم يكن لكم ولد …”
همينجا، اشاره شده است كه اگر زني بميرد و فرزند داشته باشد، يك چهارم دارايي او به مردش تعلق ميگيرد. اما در مورد عكس، سهم زن يك هشتم ارث خواهد بود.
به اين ترتيب، ميبينيم كه شرايط اقتصادي زن و مرد، پايه توجيه قانون ارث اسلامي نيست، بلكه اين تبعيض و بي عدالتي، تنها ناشي از آن است كه اسلام، براي زن و مرد قائل به ارزش اجتماعي و انساني برابر نيست.
حبس ابد در خانه!
آيه چهاردهم سوره نساء به امر مجازات زناني ميپردازد كه راه خطا پيموده و به شوهران خود خيانت كرده باشند. اين آيه، به مسلمانان توصيه ميكند كه هرگاه زنان آن ها مرتكب چنين خطايي شدند، ابتدا چهار شاهد مسلمان بيابند. اگر اين چهار شاهد شهادت دادند، مردان بايد زنان را تا زمان مرگ در خانه زنداني كنند. البته از آن جا كه خداوند بخشنده و مهربان است، در صورتي كه زن خطاكار توبه كند و يا حد شرعي براي تنبيه او جاري شود، ميتوان او را بخشيد.(نبايد فراموش كرد كه حد شرعي، براي زني كه خيانت جنسي كرده باشد و چهار مسلمان به خيانت او گواهي داده باشند، چيزي جز سنگسار نيست!) متن كامل آيه چهاردهم چنين است:
“والتي ياتين الفحشه من نسائكم فاستشهدوا عليهن اربعه منكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتي يتوفهن الموت او يجعل الله لهن سبيلا.”
آيا ميتوان زني را به ارث برد؟
تا پيش از اسلام، اعراب، همسران مرداني را كه ميمردند نيز جزئي از ميراث آن ها به حساب مي آوردند. يعني، ورثه فرد در گذشته، حق خود ميدانستند كه همسر يا همسران او را نيز، به ارث ببرند. اسلام، اين امر را ممنوع ميكند و در آيه 18 سوره نساء در اين مورد ميگويد: اي كساني كه ايمان آورده ايد، براي شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ميراث خود كنيد:
“يا ايهاالذين آمنو لايحل لكم ان ترثوا النساء كرها…”
در دنباله اين آيه، زنان مشمول رحمت الهي ميشوند و به مردان توصيه ميشود كه با آنان سختگويي و بهانه جويي نكنند، از پرداخت مهريه آنان سرباز نزنند، مگر آن كه زن مرتكب خيانت جنسي آشكار شده باشد. به مردان حتي توصيه ميشود كه اگر زن دلپسندشان نبود، اظهار كراهت نكنند زيرا خداوند در بسياري چيزهاي ناپسند هم خيري ميبيند.
مهريه ، تنها حق قانوني
بررسي آيه هاي سوره النساء نشان ميدهد كه زنان، در برابر اراده مردان، موجوداتي ناتوان هستند كه تنها يك حق دارند: دريافت مهريه . اما اين حق نيز، تنها در صورتي به آنان تعلق ميگيرد كه مطيع و فرمانبردار مرد باشند و مرتكب هيچ خطايي در زندگي زناشويي نشده باشند. در غير اينصورت، اين حق نيز از آنان سلب ميشود. در عين حال، مردان، از اين كه به وسيله تهمت و افترا حق مهريه زنان را پامال كنند منع ميشوند.
آيه نوزدهم، به مردان مسلمان نشان ميدهد كه اگر از زني سير شدند و خواستند او را رها كنند و زن ديگري بگيرند، چه رفتاري بايد پيشه كنند. آن ها وظيفه دارند مهر زن خود را به كمال بپردازند و اگر از طريق تهمت زدن به زن بخواهند مهر او را سلب كنند مرتكب گناه شده اند:
“و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج و اتيتم احداهن قنطارا فلا تاخذو امنه شيئاً اتاخذونه بهتانا و اثما مبينا.”
ازدواج با مادر و خواهر
روايت است كه تا پيش از اسلام، ساكنان شبه جزيره عربي، با مادران ، خواهران، دختران، عمه ها و خاله هاي خويش نيز ازدواج ميكرده اند. در آيه هاي بيست و يكم و بيست و دوم، اين نوع ازدواج ها حرام ميشود. آيه بيست و سوم، ازدواج با زنان شوهردار را حرام ميكند، مگر به حكم ايمان و قرآن .”والمحصنت من النساء الا ما ملكت ايمنكم كتب الله عليكم …”(حكم ايمان البته به مسلمانان اجازه ميدهد كه زنان شوهرداري را كه در جنگ عليه كفار اسير شده اند، به همسري خود درآورند.)
برتري مردان و حق كتك زدن زن
حرف آخر را، در رابطه ميان زن و مرد، و وظايف اساسي اين دو در برابر هم، آيه سي و سوم سوره النساء ميزند:
“الرجال قومون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانئت حفظت للغيب بما حفظ الله والتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع و اضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله كان عليا كبيرا.”
ترجمه اين آيه چنين است: مردان بر زنان مقدم اند، به اين دليل كه خداوند بعضي را بر بعضي برتري داده است و از آنجا كه مردان به زنان نفقه ميدهند، زنان شايسته و مطيع، در غيبت شوهران خود بايد حافظ اموال آنان باشند، كه خداوند حفظ آن را فرموده است و اگر بيمناك نافرماني و مخالفت آنان هستيد، ابتدا آنان را پند دهيد و از خوابگاهشان دوري جوييد. در صورت نافرماني، آنان را از طريق كتك زدن تنبيه كنيد. چنانچه مطيع شدند، ديگر حق هيچگونه ستم كردن بر آن ها نداريد كه خداوند بزرگ و بلندمرتبه است.
آيه هاي 126 تا 128 بار ديگر به مسئله روابط زن و شوهر ميپردازند و به بردباري و مصالحه ميان اين دو توصيه ميكنند. در آيه 128 به اين نكته اشاره ميشود كه مردان چند زنه، حتي اگر بخواهند، نميتوانند ميان زنان خود عدالت كامل را رعايت كنند، اما بايد بكوشند تا حد امكان همه زنان خود را از محبت بهره مند سازند و كاري نكنند كه يكي از همه مهر آن ها برخوردار شود و ديگري معلق بماند:
“ولن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء ولو حرصتم فلا تميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقه و ان تصدحوا و تتقوا فان الله كان غفورا رحيماً.”
سوره النساء با آيه 176 به پايان ميرسد. در اين آيه نيز، بار ديگر موضوع ارث مطرح و تأكيد ميشود كه اگر كسي بدون فرزند بميرد و خواهري از او بر جاي مانده باشد، نيمي از ارث او به خواهرش ميرسد، اگر دو خواهر داشته باشد، يك سوم ارث به آن ها ميرسد و اگر خواهران و برادران متعدد داشته باشد، برادران، دو برابر خواهران ارث خواهند برد. در اين آيه اصولا هيچ سخني از حق ارث همسر شخص درگذشته به ميان نمي آيد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.