12.09.2004

اعتراف قاتلان پاکدشت به 26 قتل

يكى از قاتلان كودكان قبلا ۷۱ روز به اتهام كودك ربايى در بازداشت بوده است 


 روزنامه ايران : دو جانى در آخرين اعترافات خود ۲۶ جنايت زنجيره اى را به گردن گرفتند كه تاكنون ۱۵ جسد قربانيان در جست وجوهاى پليس از زير خاك بيرون كشيده شده است. مظفرى دادستان پاكدشت در گفت وگويى با بيان اين مطلب، گفت: «پرونده كودك ربايى از اسفند سال ۸۱ با ناپديدشدن «احمدرضا خدرى» تشكيل شد و تا به حال ۱۵ جسد از ۲۶ اعتراف جانيان كشف شده كه ۱۲ جسد متعلق به كودكان است.» وى در پاسخ به اين سؤال كه بقيه اعترافات متهمان چگونه بررسى مى شود، گفت: احتمال مى دهيم بقيه كودكان ناپديدشده كه متهمان، به قتل آنان اعتراف كرده اند از افاغنه باشند كه خانواده هايشان هنوز به علت ترس از اخراج شدن از كشور شكايتى به دادگاه ارائه نكرده اند و پرونده اى براى آنان تشكيل نشده است.»
سردار زارع فرمانده انتظامى استان تهران نيز درگفت و گويى با سايت اينترنتى پليس از كشف ۱۵جسد كه ۱۲جسد از آنها مربوط به كودكان و ۳جسد مربوط به يك زن و دو مرد است خبرداد و گفت: «دو همدست احتمالى متهمان كه افغانى هستند در زندان بوده اند و با اعترافات دو قاتل كودكان، آنان نيز شناسايى شده اند.»
  
• گفت وگو با دادستان پاكدشت


گروه حوادث: يكى از قاتلان كودكان در پاكدشت، ۷۱ روز به اتهام كودك ربايى در بازداشت بوده است. مظهرى ـ دادستان پاكدشت ـ در يك گفت وگوى اختصاصى با اعلام اين مطلب به خبرنگار ما گفت: پرونده ناپديد شدن كودكان از سال گذشته و در حالى كه آمار ناپديدشدگان به ۵ كودك رسيده بود، به صورت متمركز آغاز شد و توسط دادسراى پاكدشت بلافاصله دستورات لازم مانند ورود به مخفيگاه و … به پليس داده شد كه پليس توانست يكى از اين متهمان كه معروف به «بيجه» است را با پدرش بازداشت كند.وى افزود: دليل بازداشت اين شخص اين بود كه محل كار و منزلش در نزديكى محل ناپديد شدن كودكان بود اما متأسفانه پس از نزديك به دو ماه هيچ اقرارى نكرد و بازرس پرونده ناچار شد وى را آزاد كند.وى در مورد چگونگى دستگيرى و اعتراف دو متهم گفت: كودكى كه نجات يافته بود يكى از آنان را شناسايى كرد و از طرف ديگر پدر يكى از كودكان متهم را شناسايى و به پليس معرفى كرده بود.دادستان پاكدشت در خاتمه گفت: تحقيقات پرونده به صورت ويژه با حضور بازپرس پرونده پيگيرى مى شود و پس از تكميل تحقيقات،
 
 
پرونده جهت محاكمه به دادگاه كيفرى استان تهران ارسال خواهدشد.
> بازتاب


عده زيادى از خوانندگان و اقشار مختلف مردم در تماس با گروه حوادث «ايران» ضمن تشكر از زحمات خبرنگاران اين بخش و اطلاع رسانى كامل در اين مورد با خانواده هاى كودكان اين جنايت هولناك ابراز همدردى كردند. اين خوانندگان كه امكان چاپ و نظرات كامل همه آنان به علت كمبود جا مقدور نيست درخواست كردند مجازاتى سنگين تر از اعدام درخصوص اين دو مرد جانى اعمال شود تا مرهمى براى افكار عمومى و خانواده هاى داغدار باشد.


مجروح در بيمارستان


نعمت جعفرى ۱۲ سال دارد و كلاس پنجم است او از ۲۲ روز پيش بعد از اينكه با پيگيرى هاى مستمر خانواده اش در گوشه اى از منطقه قيامدشت پيدا مى شود به بيمارستان منتقل شده است.پدر نعمت درحالى كه كنار تخت پسرش در بيمارستان ايستاده است در مورد چگونگى حادثه به خبرنگار ما مى گويد: نخستين روز ماه رجب بود من كشاورز هستم از سرزمين شب ها به خانه مى آيم. ساعت ۹ شب بود وقتى به خانه رسيدم مادر نعمت به من گفت كه ساعت ۷ شب او ر ابراى خريدن نان بيرون فرستاده است ولى ديگر نعمت به خانه برنگشته است از خانه بيرون زدم. نعمت بچه اول من و بزرگتر از بقيه فرزندانم بود. اطراف را جست وجو كردم و دوچرخه اش را پيدا كردم. احساس مى كردم كه بچه ام همين اطراف است. ۲۰۰ ۳۰۰، متر از خانه ام دور شده بودم. نمى دانم چه حسى مرا واداشت كه به طرف بوته گز رفتم. بچه ام بى هوش ميان درخت افتاده بود. در خون خودش غلتيده بود. هنوز زنده بود. فوراً به بيمارستان رسانديمش. ۲۲ روز در كما بود. پزشكان گفتند با سنگ ضربه اى سنگين به پشت سرش و ناحيه گوش چپ ضربه اى سنگين زده اند.آهى مى كشد و مى گويد شكايت هم كردم. ۲۲ روز است كه كنار بچه ام در بيمارستان هستم. تازه از روز گذشته به هوش آمده است ولى نمى تواند حرف بزند و هيچ كس را هم نمى شناسد.
 
 
ابتداى خاتون آباد اول تابلوى آجرفشار عاج محل زندگى «بيجه» و خانواده اش را نشان مى دهد.
پشت مغازه هايى كه به جاده خاوران مشرف است سردرهاى كرم رنگ با ديوارهاى سيمانى ديده مى شود كه همه شان بسته اند و اثرى از خانواده شغال در آنجا نيست، يك زن كرد در همسايگى شان مى گويد كه از ۲۴ساعت پيش مأموران پليس همه اعضاى خانواده «بيجه» را با خود برده اند.
«كمال وظيفه مقدم» مسؤول بسيج كارخانه هاى آجرپزى در كوره عاج حضور دارد و متأثر است. اين بسيجى به خبرنگار جنايى ما گفت: «بهمن ماه سال ۸۲بودكه پسربچه اى به نام «احسان زارع» ناپديد شد، پدر اين كودك ادعا مى كرد او به همراه برادر ۱۰ساله «بيجه» به اين كوره آجرپزى آمده است اما هيچ اثرى از او نبود.
تحقيقاتى كه صورت گرفت نشان داد كه برادر شغال با احسان دوست بود. او را به اينجا آورده است و بعد از ساعاتى به درخانه شان رفته و سراغ «احسان» را گرفته است، پليس به «محمد» ـ معروف به بيجه ـ و پدرش مظنون شد و آنان بازداشت شدند، من به عنوان مسؤول بسيج كارخانجات تحقيقاتى كردم صاحب اين كوره آجرپزى خانواده «بيجه» را تأييد كردند و گفتند مؤمن هستند اما من شنيده بودم كه پسر ديگر اين خانواده نيز با دوچرخه در كوچه هاى خاتون آباد پرسه مى زند و به بچه ها مى گويد همراهش باشند تا براى آنان لباس بخرد. وقتى اين ماجرا را با پدرش در ميان گذاشتم از او شنيدم كه اين پسرش عقب ماندگى ذهنى دارد. كوره آجرپزى عاج در ۲۰۰مترى جاده خاوران قراردارد و پنج ميدان خشت گيرى دارد. در همه ميدان ها كارگران در حال خشت گيرى هستند جز ميدان پنجم كه چسبيده به بيابان هاى خاتون آباد است. از كارگران ديگر آجرپزى مى خواهيم به پرسش هايمان پاسخ دهند، همه دورمان حلقه مى زنند از اينكه «بيجه» دست به قتل كودكان بى دفاع زده است، متأثرند. يكى از كارگران كه كلاه حصيرى به سر دارد مى گويد: «محمد» خيلى كم حرف بود، او مدت بسيار كمى خشت گيرى كرد بعد بيكار بود و خانواده اش كار مى كردند او بالاى خانه ها مى نشست وكار كردن ما را نگاه مى كرد اگربا او حرف نمى زديم هميشه ساكت بود.يكى ديگر از كارگران با تكان دادن سرش گفت: «اصلاً تصور نمى كرديم قاتل باشد هميشه سرش پايين بود، با كسى گرم نمى گرفت همه فكر مى كرديم او ناراحتى روحى دارد و از اين غافل بوديم كه «بيجه» به فكر قتل بچه ها است.»
يك كارگر نوجوان گفت: «بيجه» با كسى از كارگرها كارى نداشت اما در بازى فوتبال هميشه خشن بود و با ما دعوا مى كرد. وقتى عصبانى مى شد خيلى راحت مى گفت: «مى كشمت!» يا «زياد حرف نزن لت و پارت مى كنم!» البته گاهى تهديد به تجاوز نيز مى كرد اما هيچكدام جدى نمى گرفتيم او بارها سگ بازى مى كرد و سگ هاى ولگرد را به آجرپزى مى آورد، از «بيجه» شنيدم كه مى گفت حدود ۱۰۰سگ را با دستانش خفه كرده است و عين خيالش نيست!»
> جسدى در كوره عاج
در شيب خاكى اى كه به پنج ميدان خشت گيرى كوره عاج ختم مى شود در دل زمين گودالى شبيه به غار است كه پليس جسد پسر بچه ناشناس را با راهنمايى هاى «بيجه» از داخل آن بيرون كشيده است، اين جسد در داخل گونى جاسازى شده بود و در كنار آن اسكلت يك سگ نيز پيداشد كه هنوز در آنجا قرار دارد. اين گودال مدت هاى زيادى بوى تعفن مى داد. اين در حالى بود كه «بيجه» به همراه پدر، مادر، دو خواهر و پنج برادرش در ۵۰قدمى آن زندگى مى كردند. يكى از كارگران بانگرانى مى گويد: «خيلى از «بيجه» متنفريم، مى خواهيم تعطيل كنيم و از اينجا برويم قتل اين همه پسربچه، جنايت كوچكى نيست بايستى دو قاتل را در همين محل اعدام كنند يا به دست مردم بدهند تا خودشان درباره آنان تصميم بگيرند.»
>شكار پسربچه اى در نمك صالح
يكى از كودكان پسر «نعمت شمسى» ۱۳ساله است كه روز ۱۲آذرماه سال ۸۲ در خاتون آباد نزديكى امامزاده ربوده شده است.مادر اين پسربچه  به خبرنگار ما گفت: «ساعت ۵ عصر بود او از خانه درآمد تا به كارخانه نزديكى از بستگانمان برود وقتى خبرى از «نعمت»نشد همه به جست وجويش پرداختيم و به كلانترى پاكدشت خبرداديم اما هيچ اثرى از پسرمان به دست نيامد.»اين مادر با بغض گفت: «پدر نعمت» كشاورز است و به جز او يك پسر و دو دختر دارم كه همگى چشم انتظار پيداش

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates