قهرماني ايران در صدور نخبگان
خبرگزاري كار ايران
آزاده افشاريان
آنچه اين روزها بيش از پيش شاهد آن هستيم, اظهارات مسوولان در خصوص چگونگي برنامههاي خود براي جوانان است، برنامههايي كه در حوزههاي مختلف به طور ضربتي اجرا ميشود! و اصولا نتيجهاي نيز ندارد!
طرح اشتغال ،فراغت ، ازدواج و مسكن از نمونههاي بارز اين طرحها هستند ؛ اما چه بسا كه اين كلمات كه هم اكنون بيشتر جنبه فانتزي دارند تا روزنامهها و رسانههاي جمعي با استفاده از آن ويترينهاي خود را زينت ببخشند, ديگر تبديل به باوري سخت شده كه آن را معضلي بدون راهحل ميدانند.
اولين هدف و مقصود ميشود, آرمان رفتن به سرزميني بهتر, آنجا كه بتوانند راحت كار كند, به تحصيل بپردازد و از همه مهمتر زندگي كند، آن هم بدون دغدغه و نااميدي براي آمدن فردا!
جوان ايراني دستيابي به امكاناتي كه او را به مقصد برساند را سخت غيرقابل تحمل و گاهي غيرممكن ميبيند, او براي پيشرفت و براي دستيابي به آيندهاي مطلوب احتياج به كار دارد ؛ البته حضور در بازار كار مستلزم دارا بودن مدركي است كه آن را دانشگاه ارايه ميكند, پس اول فكر راهيابي به اين مكان را در سر ميپروراند كه خود هزاران معضل ديگر را به همراه ميآورد, افزايش معلم خصوصي, كلاسهاي كنكور كه چون قارچ همه جا ميرويند و در نهايت فروش سوالات كنكور و بسياري مشكلات ديگر ، نتايج اعلام ميشود و خبرهاي داغ توليد ميشود! خودكشي جوانان با معدلهاي بالا كه در مرحله اول نيز موفق به كسب نمره حد نصاب نشدهاند! كه البته خود سوژهاي جديد ميشود براي صحبت كردن با افراد مرتبط، و اما آنها كه قبول ميشوند حضور 4 ساله در دانشگاه كه اگر خود طالب باشي, ميتواني كسب دانش كني و اگر هم نخواهي افتان و خيزان با معدل 12 و 13 مدركي به نام كارشناسي ميگيري! اما خان اول به سرآمده و خان دوم كه بسي مشكلتر از قبل است, پيش رويت قرار ميگيرد!
ورود به بازار كار, آنچه مسوولان ميگويند وجود 26 درصد از جوانان بيكار در اين سرزمين است ؛ اما همه ميدانيم كه مانند هميشه آمارها آنگونه كه بايد واقعيتها را انعكاس نميدهد!
اشتغال در ايران در 3 مرحله مختلف قابل توصيف است, يا آشنا داريد و ميتوانيد مشغول به كاري شويد كه در آمد نسبتا خوبي دارد, يا آشنا نداريد ؛ ولي توانايي داريد و مشغول به كار ميشويد بدون كسب درآمد قابل توجه و با فعاليت بالا بدون امنيت شغلي, يا آشنا نداريد, توانايي هم داريد ؛ اما موفق نميشويد كار پيدا كنيد و اين چنين عنوان بيكار را براي خود رقم ميزنيد, بدين ترتيب يك راه حل خوب پيشپايتان ميماند و آن چيزي نيست جز رفتن!
در طول 25 سال گذشته بيش از يك ميليون تن از سرمايههاي انساني از ايران خارج و وارد بازار كار كشورهاي توسعه يافته شدند, كه براساس برآوردهاي كارشناسان تنها زيان اقتصادي ناشي از چنين مهاجرتكنندگاني معادل دو هزار ميليارد دلار برابر حدود هر سال درآمد نفت كشور است.
گفتني است,آسيب اصلي فرهنگي و معنوي آن قابل محاسبه نيست.
در حال حاضر بيش از150 هزار پزشك و مهندس ايراني در آمريكا زندگي ميكنند و براساس مطالعات به عمل آمده متخصصان ايراني مقيم آمريكا در مقايسه با ساير همتاهاي خارجي رتبه نخست درآمد و رتبه دوم تحصيلات بالاتر از ليسانس را دارند.
همچنين, درعموم كشورهاي مهاجرپذير، ايرانيان از جهات علمي، فرهنگي ، تجاري ، اجتماعي و حتي سياسي افتخار آفرين و جز درآمدهاي مهاجران ساير كشورها به حساب ميآيند و همچنين ضريب هوشي بالاتر از متوسط ضريب هوشي جهان را دارند.
اما بيمهري به نخبگان و صاحبان مقامهاي المپيادي در كشور خود جاي تامل و بحث بسيار دارد, در حال حاضر 80 درصد المپياديها جذب دانشگاههاي خارجي ميشوند.
براساس آمار دبير بورد ژنتيك ايران, از مجموع 367 دانشآموز كه تا چندي پيش به المپيادهاي جهاني اعزام شده اند, 262 تن يعني بيش از 71 درصد آنها به كشورهاي ديگر رفتهاند و ديگر بازنگشتهاند.
همچنين, براساس آمار اداره كل دانش آموختگان وزارت بهداشت، در سال 78 در برابر هر 6 نفر متقاضي پزشكي عمومي يا بالاتر براي خروج از كشور تنها يك نفر به كشور بازگشته است, به عبارت ديگر از يك هزار و 646 خروجي، 269 نفر بازگشتهاند و بسيار جاي تاسف دارد, چنان چه بدانيد بيش از چهار هزار كرسي استادي در دانشگاههاي معتبر جهان در اختيار ايرانيان است.
شايد بتوان گفت: ناديده انگاشتن و پايين آمدن منزلت اجتماعي متخصصان و قدر ناشناسي, نبودن امكانات، نداشتن شغل مناسب و حداقل زندگي خوب راحت از جمله دلايلي است كه اين معضل بزرگ را پديد آورده است. همچنين,عدم مشاركت قطعي هياتهاي علمي در تصميمگيري مديريت دانشگاهها برخوردهاي سليقهاي و تبعيضآميز كه متاسفانه قبح خود را نيز از دست دادهاند, مزيد بر علت شده است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.