بهرام بيگدلى / در جمهورى اسلامى قتل عام سال ۶۷ مطرح نمى شود، چون پاى كل نظام در ميان است
دكتر بهرام بيگدلى، مسئول «جمعيت دفاع از زندانيان سياسى ايران / كلن»
منبع
روز شنبه ۲۸ اوت از سوى «جمعيت دفاع از زندانيان سياسى ايران، كلن» در برابر كليساى بزرگ شهر كلن در آلمان فدرال مراسمى را بمناسبت شانزدهمين سالروز قتل عام زندانيان سياسى در زندان هاى جمهورى اسلامى در سال ۶۷ و نيز در اعتراض به اعدام دختر جوان ۱۶ ساله «عاطفه رجبى» و در حمايت از اعتصابات و اعتراضات زندانيان سياسى در ايران برگزار كرد. صداى آلمان در اين زمينه گفت وگويى داشت با آقاى دكتر بهرام بيگدلى، مسئول اين جمعيت مدافع حقوق بشر.
گفت وگو: داود خدابخش
دويچه وله: آقای دکتر بهرام بيگدلی، ديروز شنبه «جمعيت دفاع از زندانيان سياسی در ايران» در کلن، در برابر کليسای بزرگ شهر کلن مراسمی داشت. اين مراسم به چه مناسبتی برگزار شده بود؟
بهرام بيگدلی: اين مراسم به خاطر شانزدهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و در ادامه ی آن تا پاييز همان سال در زندانهای ايران برگزار شد. دو موضوع ديگر برگزارى اين مراسم مسئله ی اعدام يک دختر نوجوان ايرانی بنام »عاطفه رجبی« در شهر نکاء در استان مازندران و همچنين اعتصاب غذای زندانيان سياسی و حرکات اعتراضی خانواده های آنها بود. اين سه علت اصلی برگزاری مراسمی بود که ديروز عصر، ساعت ۴ بعدازظهر در مقابل کليساى »Dom« در شهر کلن برگزار شد. البته اين اولين مراسم نبوده و در حقيقت شانزدهمين باری ست که ما اين مراسم سالگرد را برگزار مى كنيم. اولين باری که ما تظاهراتی برپا کرديم، مقارن با آغاز و ميانه ی اعدام های جمعی در مهرماه سال ۱۳۶۷ بود و تا به امروز ما اين فعاليت را در جهت دفاع از زندانيان سياسی، انعکاس سرکوب، شکنجه و اعدام که در زندانهای جمهوری اسلامی که متاسفانه رايج است، انجام داده ايم و ديروز يکی از موفق ترين اين نوع فعالیتها بوده است.
دويچه وله: آقای بيگدلی، به نظر می آید که اعدامهای جمعی سال ۶۷ به اين زودی ها از حافظه ی تاريخی مردم ايران زدوده نخواهد شد. هزاران خانواده در آن سال، پدران، فرزندان و خواهران و برادران خود را از دست دادند. حالا بعد از گذشت ۱۶ سال از اين فاجعه، چه واکنش هايی را در اين مورد در ميان حکومتگران جمهوری اسلامی و يا محافل اصلاح طلب می بينيد؟
بهرام بيگدلی: وسعت اين جنايت و محلی که صدور اين حکم در آنجا انجام شده است، به احتمال بسيار زياد و بنابر اسنادی که وجود دارد، به طور مثال خاطرات آقای منتظری، تصميمات در بالاترين مقامات جمهوری اسلامی اتخاذ شده و همکاريهايی که در همان نقطه با آنها شده، باعث گشته که جمهوری اسلامی جرأت رفتن به طرف اين مسئله و بازکردن آن را نداشته باشد. چون، فرضا اگر بخواهيم قياس بکنيم، اين مسئله همانند قتل خانم زهرا کاظمی نيست که تنها به يک نفر محدود شود و يا از آن طرف پاى چند نفری همانند آقای قاضی مرتضوی به ميان آيد. در اين مورد پای کل حکومت در ميان است و از اين نظر، ضخامت ديوار توطئه ی سکوتی که ساليان سال پيرامون اين مسئله کشيده شده، در حقيقت بسيار بسيار قطور است. ولی اين در اصل مسئله تغييری نداده است.
شما در نمونه هايی که در تمام دنيا مشاهده می کنيد، به طور مثال در دو هفته ی پيش، بعد از ۶۰ سال يکی از کسانی که در ايتاليا از عمال رژیم »نازی« آلمان بود، محاکمه اش برگزار شد. »پينوشه« هفته ی قبل تازه، مصونيتش لغو شد و راه برای محاکمه ی او باز گشت. »صدام حسين« در دادگاه بود که سکوتش را در مورد حلبچه شکست. قبلا صحبتی در رابطه با اتفاقی که در حلبچه رخ داده است، نمی کرد. در يوگسلاوی و غیره نيز نمونه هايش را مى توان ديد.. در روآندا هزاران نفر از افراد عادی در زندانى هستند. از اين نظر، مسئله بر سر اين نيست که ما انتظار اين را داشته باشيم که در زمان عمر حکومت فعلی ممکن گردد که به اين اعدامها پاسخ قطعی داده شود. فشار به جای خودش باقی ست. اين فشار برای جمهوری اسلامی هم محسوس است. خانواده هايی که هر سال بر سر مزارها حضور می یابند و اين اکسيونها و اعتراضات همراه با سالگرد اين واقعه در سراسر جهان انجام می شود برای هر فردی محسوس است. منتها در نقطه ی مقابل چاره ای به جز سکوت نيست.
همانطوری که قبلا اين مورد را توضيح دادم. وسعت جنايت و غيرقانونی بودن آن در عين حال مشخص است. بخش عمده ی اين زندانيان در خود دادگاههای جمهوری اسلامی به زندان محکوم شده بودند. آنها در زندان چه کرده بودند که به خاطر آن جرمی که در زندان مرتکب شدند به اعدام محکوم شوند؟ چون برای جرم بيرون از زندان آنها، اگر جرمی مرتکب شده بودند، دادگاه جمهوری اسلامی حکم استحقاقی آنها را زندان تشخيص داده بوده است و آنها دوران محکوميت خود را در زندان می گذراندند و حکم اعدامی که برای اين زندانيان صادر شد، حتا طبق قوانين خود جمهوری اسلامی هم، حکمی بوده که بدون هيچگونه مجوز قانونی صادر شده است. در واقع می بايست اين افراد جرمی مرتکب می شدند و جرمی در زندان وقوع می يافت که دادگاه نه يک زندانی، بلکه هزاران زندانی را که ما اسامی ۴ هزار نفر از آنها را داريم، که از اين رقم بسيار بيشتر است، محکوم به اعدام کند. اين همان نقطه ای ست که کسی برای آن پاسخی ندارد. از اين نظر اين سکوت تا زمانی که سيستم فعلی برقرار است، ادامه پيدا خواهد کرد. به شما توجه می دهم که ما در وضعيتی زندگی می کنيم که در ايران افرادی مانند آقای رئيسی، آقای نيری و آقای رازينی که هر سه نفر از آن هيات سه نفری يی بودند که از جانب آقای خمينی به زندان ها اعزام شدند، هفته ی پيش ارتقاء مقام پيدا کردند. آقای درى نجف آبادی، وزير اطلاعات، کسی که افشا شد که شخصا با ترور فروهرها و ساير نويسندگان موافقت کرده و از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شد، هفته ی پيش به دادستانی کل کشور منصوب شده است. آقای قاضی مرتضوی که شديدا مشکوک به اين است که در قتل خانم زهرا کاظمی، حتا مستقيما دخالت داشته، از او تقدير شده است. در اين شرایط چنين انتظاری به طور کلی نمی رود که جمهوری اسلامی بخواهد به اين مسئله رجوع کند و ديوار سکوت را بشكند و متاسفانه امثال آن نيز بسيار بوده است تا زمانی که حکومت پايان يابد و همه ی مسايل آشکار شود. و در حقيقت ما هم از اين زاويه به اين مسئله نگاه می کنيم و انتظار چنين روزی را می کشيم.
دويچه وله: آقای بيگدلی آيا اخبار تازه ای از زندانهای جمهوری اسلامی داريد؟
بهرام بيگدلی: تازه ترین اخبار ادامه ی اعتصاب غذای زندانيان است. آخرين فرد آقای طبرزدی هستند که در اعتراض به اين موضوع که ماههاست ايشان بدون محاکمه، بدون هيچ مجوزی در زندان بسر می برند، اعتصاب غذا کرده اند. در پی آن خانواده های زندانيان سياسی، حدود ۳۵ نفر در ۱۷ آگوست مقابل دفتر سازمان ملل تظاهرات تحصنی کرده که دستگیر شده اند و به زندان انتقال يافته اند. خود اين خانواده ها، پسران آقايان طبرزدی، ساران و همسران ايشان، خانم الهه نازجو، خانم شيوا آحاری نظری و اکرم اقبالی در زندان در اعتراض به دستگيری شان دست به اعتصاب غذا زده اند. آقای امير ساران در اعتراض به دستگيرى همسرش لبهای خود را دوخته است. پدر آقای فرزاد حميدی شديدا به دستگيری پسرش اعتراض کرده. پسر ايشان بعد از يکسال آزاد شدن از زندان، در مقابل دفتر سازمان ملل تحصن کردند که دوباره به زندان بازگشته اند و پدر ايشان در يک مصاحبه ی بسيار شجاعانه بشدت به جمهوری اسلامی حمله کرده است.
مجموعا روندی که ما شاهد آن هستيم، آن چيزی ست که هميشه انتظار آن می رفته است که خانواده های زندانيان سياسی به شکل بسيار جدی به ميدان بيايند. شبيه به آن چه که در کشورهای امريکای لاتين در گذشته رخ داد و برای احقاق حقوق بستگان خود اقدام جدی نمايند. همه و به خصوص خانواده ها بايد توجه داشته باشند که با تمام امکانات سرکوبگری که در ايران وجود دارد، مجموعا و به طور نمونه قتل خانم زهرا کاظمی نشان می دهد که حکومت جمهوری اسلامی در وضعيتی خوشبختانه نيست که مانند گذشته بتواند به اين افراد اعمال فشار کند. من اين حرف را به اين خاطر نمی زنم تا اين افراد بی محابا جلو بروند و مشکلی بيش از آنچه که پيش آمده، پيش آيد. ولی آنها را به اين توجه می دهم که شرايط جهانی و منطقه ای مجموعا اين اجازه را می دهد که خانواده ها بسيار بيشتر و جدی تر به ميدان بيايند، اگرچه تا حدودی نيز اين کار را کرده اند و زندانيان سياسی از آنسو، مانند آقای طبرزدی، اجازه ندهند که به اين شکل، ماهها بدون محاکمه و حکم در زندان بمانند. و در واقع اين انتظار می رود که حرکت خانواده های زندانيان سياسی به عنوان حرکتی که عامل بسيار مهمی در فشار به جمهوری اسلامی محسوب می شود برای بهبود وضع حقوق بشر در ايران بيشتر از اين اوج بيابد و اين حرکت موجب اميد همه ی ما است. ولی در وهله ی اول اين روزها دغدغه ی فکری ما وضعيت آقای طبرزدی و اعتصاب غذای ايشان است.
دويچه وله: آقای دکتر بهرام بيگدلی متشکرم از وقتی که در اختيار ما گذاشتيد.
بهرام بيگدلى: من هم از شما ممنونم
پیام برای این مطلب مسدود شده.