19.08.2004

من جنايتکارم، مرا ببخشيد! نيما راشدان

اينجانب نيما راشدان، شش سال پيش، در يکي از نشريات اصلاح طلب، از شيوه زمامداري «آيت الله خميني» تقدير نموده ام. حالا با صداي بلند و به روشني اعلام مي کنم که خود را «جنايتکار» مي دانم

Those who Cannot remember the past
!Are condemned to repaet it
G,santayana 1863-1952

۱ – اينجانب نيما راشدان ، – شش سال پيش ، در يکي از نشريات اصلاح طلب ، از شيوه زمامداري « آيت الله خميني » تقدير نموده ام. حالا با صداي بلند و به روشني اعلام مي کنم که خود را « جنايتکار » مي دانم. من از شما ، ميليونها ايراني که هر يک به نوعي قرباني جنايات خميني و پيروان اوييد ،‌عذر مي خواهم و اميدوارم مرا ببخشيد ، تا لااقل شبها را راحت بخوابم.
من جنايتکارم چرا که اولا از يکي از بزرگترين جنايتکاران عصر حاضر يعني « روح الله خميني » ، يکبار هم که شده ، دفاع نموده ام و ثانيا مثل خيلي از سياست بازان و روزنامه نگاران جمهوري اسلامي ايران ، کوشيده ام « جنايت خميني عليه بشريت » را توجيه و يا تطهير نمايم.
من جنايتکارم ، چرا که يکبار و فقط يکبار از خميني دفاع کرده ام ، حمايت از خميني يعني حمايت از مشي سياسي او ،‌ يعني که من ، مثل « ميرحسين موسوي و اکبر محتشمي » از صدور فتواي قتل سلمان رشدي دفاع کرده ام اين يعني که من جنايتکارم.
، يعني که از وقايع سالهاي سياه ۶۰ ، تجاوز – شکنجه ، اعدام دفاع کرده ام.

من از خميني دفاع کرده ام يعني که از اعزام ميليونهاي جوان ، فاقد آموزش به قربانگاههاي غرب و جنوب فقط بخاطر ادامه بيهوده جنگ دفاع کرده ام ، از خميني دفاع کرده ام يعني که از فتواي قتل گوينده راديو بخاطر تشبيه فاطمه و اوشين دفاع کرده ام. من جنايتکارم ، مرا ببخشيد. من در زمان مرگ خميني فقط ۱۳ سال سن داشتم ، عمق فجايع را هيچوقت نمي دانستم ، دليل يکبار دفاعم از « خميني » ، اعتماد به روايت « مصطفي تاجزاده ، سعيد حجاريان ، هادي خانيکي ، عباس عبدي ، عليرضا علوي تبار و … » از دهه نخست انقلاب اسلامي ايران بود ، دليل من براي دفاع از جنايت ، اعتمادم به مقالات کساني بود که خميني را « پرچمدار جمهوريت » خواندند. در آن روزگار ، امکان دسترسي آزاد به اطلاعات و اخبار وجود نداشت، بعدها روايت ديگري از انقلاب را ديدم و آن روايت « آيت الله منتظري » بود ، آيت الله حسينعلي منتظري ، نزديکترين شاگرد و دوست زنده خميني او را به روشني « جنايتکار » مي داند ، نه يکبار ، بيش از ۵۰ بار !
* حسينعلي منتظري خطاب به خميني :‌« آيا ميدانيد كه جناياتي در زندانهاي جمهوري اسلامي بنام اسلام در حال وقوعند كه شبيه آن در رژيم منحوس شاه هرگز ديده نشد؟ آيا ميدانيد كه تعداد زيادي از زندانيها تحت شكنجه توسط بازجويانشان كشته شده اند؟ آيا ميدانيد كه در زندان (شهر) مشهد, حدود 25 دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود…مجبور به درآوردن تخمدان يا رحم شدند؟ آيا ميدانيد كه در برخي زندانهاي حمهوري اسلامي دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار ميگيرند؟ …. »
و خميني همه اينها را مي داند ،‌ نايب رئيس مجلس کروبي مي داند ، ، دادستان وقت کل کشور سيد محمد موسوي خويني ها مي داند ، نخست وزير مير حسين موسوي مي داند ،‌ علي ربيعي مقام ارشد وزارت اطلاعات مي داند ، سعيد حجاريان مي داند ، محسن آرمين مي داند ، عبدلله نوري ، همه و همه مي دانند ، بجاي اعتراض ،‌« دست آيت الله امام – پرچمدار جمهوريت » را مي بوسند و توطئه برکناري « منتظري » را ترتيب مي دهند. باور نداريد : نامه روحاني ، کروبي امام جماراني را بخوانيد ، کليد پروژه حذف منتظري است ، پروژه اي که به شليک گلوله در مغز سعيد حجاريان انجاميد. گويي باور ندارند ، آنکه باد بکارد ، طوفان خواهد درود.
سعيد حجاريان ،در دستگاه مخوف امنيتي جمهوري وحشت – انسان ذوب در ولايت خميني را « سنتز » کرد ، سيد محمد خاتمي ، طلبه جواني به نام « مهدي نصيري »‌ را به زور از قم به کيهان آورد تا « آذري قمي » را هر روز بکوبد. خميني مرد ! انسان ذوب در ولايت تازه منصوب اسلحه در دست گرفت و مغز خالق خود را نشانه رفت. باور نداريد ، اين شما و اين روايت « آرشيو نشريه عصر ما » از – انقلاب ، امام ، ولايت ، خودي و غيرخودي . از تئوريسين ترور حجاريان بپرسيد « که آيا سيد محمد خاتمي تو را کشف و به کيهان نياورد ؟»

۲ – دفاع از خميني و مشي حذف و سرکوب جمهوري اسلامي ايران « جنايت » است، مشروعيت بخشيدن و توجيه ربايش ، بازداشت – شکنجه و اعدام دسته جمعي مخالفان حتي مسلح جنايت است.
جنايت به مرور زمان پاک نمي شود ، فرسوده هم نمي شود ، عباس عبدي به هنگام بيان اين جمله که « اميرانتظام ۵ سال حقش بود و از سوي دوستانش هم طرد شد » همان اندازه « جنايتکار » است که روح الله حسينان وقتي مختاري ، پوينده و فروهر را « مرتد و ناصبي » خواند. فرق ندارد ، دنيايي از تلاش و فداکاري « عباس عبدي » براي اصلاحات سالهاي اخير به جاي خود ، و « جنايت » او و دوستانش در تسخير سفارت آمريکا و سقوط دولت موقت و جنگ و کشتار و ويراني به جاي خود.
مسائل را بايستي که از هم تفکيک کرد ، توقيف روزنامه محسن ميردامادي ، ربطي به شانه خالي کردن او از « اعمال گذشته اش» ندارد.
« عباس عبدي » در چندين مصاحبه ، اشغال سفارت و شروع جنگ را بي ربط مي داند. بهتر است متخصصين مسال استراتژيک به اين سوال پاسخ دهند ، از استاد گرفته تا دانشجو در محافل آکادميک علوم راهبردي انزوا و نفرت بين المللي از توحش اشغال لانه را عمده ترين دليل حمله عراق به ايران مي دانند.
موسوي خوئيني ها ، رضا خاتمي ، حبيب بي طرف ، محسن ميردامادي، عباس عبدي ،اصغرزاده و … بايد قبول کنند ، آدمي بدون آنکه خود بخواهد ، مي تواند باني مرگ ميليونها انسان و تخريب کشوري شود که فرصت ترميم را براي هميشه تاريخ از دست داده است. بايد که از مردم عذرخواست.
عبدي و ميردامادي ، رضا خاتمي و وفاتابش بايد از :
عباس امير انتظام ، ابراهيم يزدي ، عليرضا نوريزاده ، مسعود بهنود ، مهندس عبدلله والا ، شاهين فاطمي ، فريد زنجاني ، خسرو قشقايي ، دکتر سنجابي و فرزند او ، حسن شريعتمداري ، رحمت الله مقدم مراغه اي ، بهرام بهراميان ، دريادار مدني و …. عذر بخواهند ، بايد نقش خود را در سقوط دولت بازرگان بپذيرند ، بايستي سهم خود را از فاجعه انقلاب فرهنگي قبول کنند.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ، محور تئوريک و حتي عملياتي « جنايت مقدس » دهه ۶۰ است ،‌ آرشيو سازمان را باز کنيد ، بيانيه هاي سازمان را ،‌در حمله چنگيزي به علم و دانشگاه و آغاز انهدام فرهنگي مرور کنيد. دهها هزار استاد و دانشجو را از دانشگاه پاکسازي ، اعدام و يا و روانه غربت کردند ، هيچ دوراني از تاريخ علم معاصر به اندازه « سالهاي سياه مصطفي معين » ، حکم اخراج و تصفيه از دانشگاه ، صادر نشده است.
« مصطفي معين » و دوستان او ، شايسته ترين اساتيد و فرزندان ايران ، را راهي گورستان يا تبعيد کردند تا دانشگاه مکتبي باشد . تا عنوان دکتراي وزرارت علوم معين برازنده دکتر حسين الله کرم ، دکتر محسن رضايي ، دکتر عباس سليمي نمين و … باشد.
سميناري بين المللي برگزار کنيد ، جملات يکايک مقالات نشريات دهه ۶۰ و حتي ۷۰ « سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي » و « دفتر تحکيم وحشت » را با نشريات هيتلر ، و موسوليني مقايسه کنيد. خواهيد ديد ، جامه فاشيسم بسيار بيش از هيلتر و دوچه برازنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است.

هيچ سازمان سياسي حتي گروههايي چون موتلفه و جامعه روحانيت مبارز در ۱۵ سال نخست حاکميت جمهوري اسلامي به قدر « مجاهدين انقلاب اسلامي » عليه گروههاي منتقد ،‌نهضت آزادي ، دگرانديشان چپ و کانون نويسندگان خط و نشان نکشيده است. سالها پيش از « سخنراني خواص و عوام سيد علي خامنه اي در لشگر ۲۷ محمد رسول الله » – نشريه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي نخستين بار نيروهاي سياسي کشور را با اسم و رسم به خودي و غير خودي تقسيم کرد.
به لحاظ آماري مي توان ثابت نمود ، هيچ تشکل ، نهاد ، گروه و يا جريان سياسي در جمهوري اسلامي ايران بيش از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ، عليه سازمانهاي بين المللي نظير « عفو بين الملل » و « کميسيون حقوق بشر سازمان ملل» « ديده بان حقوق بشر » « گاليندوپل و کاپيتورن و …» ، بيانيه و تحليل صادر نکرده است. گويي ويروس بيماري هولناک « دنيا ستيزي خط امامي » همچنان باقيست و قرباني مي گيرد که سيد مصطفي تاجزاده همين هفته قبل از دانشجويان اميرکبير گله کرد « ما از شما گله منديم که چرا از سازمانهاي بين المللي درخواست کمک کرده ايد؟ چرا از جنبش اصلاح طلبي مردم ايران نه ؟» و يکي پاسخ داد : « شما که به جنبش اصلاح طلبي مردم اميدواريد ، هم راي خيره کننده انتخابات شوراهايتان را ديديم و هم استقبال چشمگير مردمي از تحصن تاريخي نمايندگانتان را ، شما به سازمانهاي بين المللي نامه ننويسيد ماداميکه مردم اينقدر هوايتان را دارند »

۳ –
من اينجا ايستاده ام ، در اتاق گاز « بازداشتگاه داخائو » ، سمت راستم ، دري است به اتاقي که بعضا تا دو متر جنازه خوابيده را در آن تلنبار مي کردند ، سمت چپم دري است ،‌به سلولي با دوش آب ، تا زندانيان قبل از گاز گرفتن ، زير دوش رفته ، پاکيزه شوند. اتاق بعدي سمت راست ، بعد از انبار جنازه ، « کرماتوريم » يا کوره هاي آدم سوزي است ، سقف اتاق از چند الوار ضربدري چوب ، دار ساخته اند ،‌چندين دار ،‌ انسانهاي زنده را و آنان که قرار نيست گاز داده شوند را ،‌ دار مي زدند و جلوي چشم خانواده يا دوستاني که براي دار زده شدن ، به انتظار ايستاده بودند ، در کوره آتش مي انداختند.
قرار نيست ، چيزي فراموش شود ،‌به اصلاحات و اين حرفها هم ربطي ندارد. ملت آلمان براي هميشه تاريخ ، بايد که شرمسار اعتماد خود به آدولف هيتلر و سکوت رضامند خود در کشتار يهوديان ، مخالفان سياسي ، همجنس گرايان ، لهستاني ها و چکها باشد. اين شرم ابدي است.
آنچه در ايران دهه ۶۰ رخ داده است ، حداقل به استناد آمار سرکوب مخالفان سياسي ، کم از جنايات نازيها ندارد ، قريب ۱۳۰ هزار زنداني سياسي در هر دو کشور به جوخه هاي اعدام سپرده ، يا ربوده و به قتل رسيده اند. ۳۵۰ فعال سياسي مخالف حکومت در خارج از مرزها ترور شده اند. دهها و صدها ايراني شريف مانند فرخ رو پارسا ، فقط بخاطر تلاش براي آبادي کشور و سوادآموزي دختران ،‌توسط جنايتکاراني نظير صادق خلخالي به جوخه هاي اعدام سپرده شده اند.
خلخالي و موسوي تبريزي دادستان منصوب آيت الله خميني اند ، پشتيباني نظامي شان را سپاه « محمد سلامتي ، محسن آرمين و عباس دوزدوزاني » و کميته « سراج » مي دهد ، حقوق کارمندانش را دولت ميرحسين موسوي مي پردازد و ….
هزاران نفر همجنسگرا ، صدها بهايي و دهها روحاني سني ، اعدام ، سنگسار و سوزانده شده اند. دهها هزار انسان در عصري که استفاده از تازيانه براي حيوانات منسوخ گرديده ، در ملا عام شلاق خورده اند. زنان به پوشش حکومتي – اجبار شده اند. اينها جنايت نام دارد.
کارمندان دهه هاي ۶۰ و ۷۰ وزارت اطلاعات ، کميته ها و اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، دادستاني انقلاب ،‌دادگاههاي شرع و دادگاههاي نظامي – نيروي قدس و … « بخواهند يا نخواهند متهم به جنايت عليه بشريتند » – نظام امنيتي ايران چنان ولايي و در هم تنيده است ، که کسي را توان جنايت ،‌بدون ياري گرفتن از ديگران نيست. ماجراي اعدام « مهدي هاشمي » و ترور « قاسملو و شرفکندي » بهترين مثالهاست ، تمام جناحهاي حکومت از چپ و راست و ميانه در طراحي، تدارک و اجراي اين پروژه ها نقش قابل اثبات داشته اند.

۴ – من قاضي نيستم ،‌ قصد و صلاحيت محاکمه کسي را هم ندارم اما اولا حق دارم خود را بخاطر « يک پاراگراف » دفاع از آيت الله خميني ،‌« جنايتکار » ناميده و از ميليونها قرباني خميني و خمينسيم ، تقاضاي عفو کنم و ثانيا آزادنه نظرم را بگويم که ‌ « هر آنکه در مبادي عالي امنيتي و نظامي خصوصا دهه ۶۰ جمهوري اسلامي ايران مشغول بکار بوده ،‌با عرض معذرت جاني است » و ابدا اهميتي ندارد « او به اصلاحات يا آزادي بيان و مطبوعات خدمت کرده يا خيانت » ، به اين جنايات رسيدگي بايد شود ، حتي اگر همه استخوان قربانيان ، خاک شود. توجيه جنايات عليه گروههاي مخالف و منتقد ، با اين بهانه که « آنان هم خشونت کردند ، همه مقصر بودند ، تصميم همه ملت بود ، کشور در معرض فروپاشي بود ، قادر به کنترل توده ها نبوديم و …. » درست به شيوه مضحک ، آدولف هيتلر ،‌ صدام حسين ،‌اسلوبودان ميلشوويچ ، استالين ،‌ملا محمد عمر و تعدادي جنايتکار بيمار ديگر ، لااقل در ايران امروز و از آن مهمتر دنياي امروز ميسر نيست.

***

جنايات دهه هاي ۶۰ و ۷۰ ، فراموش نمي شوند. اعدام هزاران زنداني که حتي دوره محکوميت برخي شان به پايان رسيده ،‌به استناد دستخط يک آيت الله روستايي ، نيمه ديوانه و جنايتکار فراموش نمي شود ، آنان که در کمين فرسايش نشانه هاي جنايت و آثار جرم با گذشت زمان نشسته اند ، اميد بيهوده مي پرورانند. ترديد ندارم و ترديد نداشته باشيد که دادگاهي ،‌محاکمه اي و حکمي خواهد بود :‌ برائت يا مجازات ! اين فقط به قربانيان ، بازماندگان و عدالت مربوط است و نه هيچ کس ديگر.

نيما راشدان
۱۵ آگوست ۲۰۰۴ – بازداشتگاه داخائو آلمان

براي ارائه نقطه نظرات خود لطفا به اين آدرس مراجعه فرماييد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates