نامه راهبٌر معزم انقلاب به ژان پل دوم
گزارشی در اين باره از ميز ممد
راهبٌر معزم انقلاب در بخشی از نامه ی تاريخی خود به ژان پل دوم رهبر کاتوليکهای جهان در مورد زهرا کاظمی نوشته:
…ضربتی که سيد سعيد مرتضوی به اين زن عکاسه زد از آن ضربت هايی ست که در تاريخ خونين و مالين ما ثبت و ضبط خواهد شد. ضربتٌ سيد السعيد المرتضوی فی يوم الپنجم تير فی راس زهرا کاظمی افضل من عبادت الثقلين بود حضرت آيت الله باب (يعنی پاپ) اين ضربت که بايد آنرا ضربت الضربات ناميد با رعايت کليه موازين شرعی، فقهی، و اسلامی وارد شده ، می شود و خواهد شد. کافی ست شما بدانيد سيد سعيد مرتضوی برای پرهيز از هر نوع گناه و لمس يک نامحرم با دست به او ضربت وارد نکرده، بلکه با رعايت فتاوی ما آن ضربت را با کفش، آنهم با استفاده از پاشنه آن وارد کرده که خدای نکرده فعل حرام انجام نشود…
گزارش ميز ممد
اولين نامه مهم رهبر معظم انقلاب به پاپ ژان پل دوم رهبر کاتوليکهای جهان فرستاده شد.
اين نامه از اسرار الهيه و از مکتوبات مکتوم و مکنون است و نگاه هر کس بر آن مکفوف! کسی را به آن دسترسی نيست مگر اعاظم و اعالی سدرالمنتهی و اربابان الله و…
و باورم کنيد من ميز ممدم! اولين کسی که شما را از طريق همين سايت در جريان پاره کردن شکم آن دانشجو توسط قاضی شرع حاج آقا سيد سعيد مرتضوی قرار داد. آری سيد سعيد مرتضوی شکم آن پسرک ۱۹ ساله را پاره کرد تا آنچه را آن دانشجوی خائن در طی روز بلعيده بود از شکم او بيرون بياورد و شبانه برای رهبرانقلاب ببرد. و رهبری که طعم اين پيروزی بزرگ را چشيده بود، همان شب نامه ای به پاپ ژان پل دوم رهبر کاتوليکها جهان می نويسد و در آن چندين بار از اصطلاح «ان ربکم الاعلا» که اصطلاحی ست از ولايات مطلقه استفاده می کند. اين اصطلاح همانند دعا توسط همه اوتاد در مراحل عاليه تقرب به قدرت مطلقه خوانده شده و حائز اهميتی ست همانند نزول و از اين جور چيزها. از نحوه ی نوشته چنين بر می آيد که اولا اين شروع يک سلسله نامه نگاری ست، دوما رهبر انقلاب تقلا می کند تا يک حکومت جهانی تشکيل دهد. و سوما با منحل شدن و شکست گفتگوی تمدنها، گفتگوی «خوديها» را فتوا دهد وحکم کند. گزارشی تحقيقی از ميز ممد در اين باره …
از : طهران، دربار ولايت مطلقه
به: اعلاحضرت آيت الله العظما ژان پل اول رهبر مسيحيان جهان!
موضوع: طرح ائتلاف بزرگ برای بر پايی يک حکومت ولايی در جهان!
برادر عزيز حضرت آيت الله ژان پل اول سلام عليکم و رحمت الله و برکاته. واما بعد، برای اين رهبری ولايتِ مطلقه، شما «اول» و آخر هستيد و نه دوم برای همين ما مرقوم داشته ايم آيت الله ژان پل اول و نه دوم! دوم اينکه چنانکه واجب است شما بدانيد من رهبر شيعيان بودم ولی حالا رهبر مسلمانان جهان هستم ، بر همين مبنا از اين پس من شما را از رهبری کاتوليکهای جهان به رهبری تمامی مسيحيان جهان اعم از کاتوليک، پرتستان، ارتودوکس و هر دين و مذهب ديگری از مذاهب مختلفه حضرت مسيح ترفيع داده و منصوب ميکنم! ان ربکم الاعلا! و اين حکمی ست از جانب من، هر کس از اين به بعد به شما بگويد ژان پل دوم رهبر کاتوليکهای جهان شما مکلف و موظف و موئکديد با نهايت بيرحمی با او بر خورد کنيد، و اين منِ انِ ان ربکم الاعلا هستم که اين رو واجب الهی و حکم الهی اعلام می کنم. اگر حضرت عالی از بيرحمی لازم برخوردار نيسين، اولا ما در مرحله شروع به شما در اين راه کمک خواهيم داد، دوما خود شما به خاطر زمينه ای که داريد خيلی زود رشد خواهيد کرد. بهر حال شما ميتونين از من ياد بگيرين! من يک رساله عمليه زير عنوان: وجوب القتل و الارهاب و الارعاب فی حکومت الولايت المطلقه به لغت العربيه نوشته ام. من اين کتاب رو برای برادر حضرت آيت الله ملا عمر هم فرستادم، او گرچه کاربستن اين کتاب در امور را خوب شروع کرد ولی نتوانست به اندازه کافی و وافی از آن استفاده کند و اينطور شد که حالا مجبور است در زيرمين خانه آيت الله رفسنجانی در رفسنجان پناه بگيرد. به کتاب برگرديم به محض دريافت، شما می توانيد با مراجعه به برادران ما که در کميته های حزب الله خارج از ايران فعاليت دارند مراجعه و با استفاده از تبهر آنها آنرا به زبان لاتين ترجمه کنيد البته بهتر است شما نيز هر چه زود تر لسان ما را ياد بگيريد و زبان مادريتان را فراموش کنيد که: ان الله لا يحب المستعملين باللغت الخارجيه! برای اين کار لازم است از اين به بعد شما اسم خود را آيت الله باب جان الدين بٌل اول و نه پاپ ژان پل دوم بنويسيد. زيرا اولا شما اوليد! و دوما در لسان ما پ و ژ نداريم، و اصلا نمی خايمم داشته باشيم! مسئله ديگر اين است که من به اتفاق آليکبر هَشم پور ( شايد اسم بازم جديدتر هاشمی رفسنجانی باشه، با مراجعه به دو گزارش پيشين حتما بايد اين طور باشه!) و ديگر آيات الله تصميم گرفته ايم به شما درجه رفيع آيت اللهی رو عنايت کنيم. ما برای اين کار با بيوت مختلفه تماس گرفته ايم و بزودی شما را برای مجادلت و مشورت به دارالسلام دعوت می کنيم ( گويا رهبری در نطر داره اسم ايران رو تغيير بده به دارالسلام). يه عبا وعمامه هم به حاج محمود زواره ای در قم مقدس و يک جفت نعلين هم از مشهد مقدس سفارش داديم که در اون روز موعود تنتون می کنيم و ميزاريم سرتون و جلو پاتون. و شما از اون روز به بعد ميشين منصوب و نماينده ما در والتيکان. شما در اونجا وانمود کنين که ما به احترام شما نمازمونو در اينجا روز شنبه ميخونيم، ما هم به اين ملت می گيم که شما به احترام ما دارين به اسلام ميگروين و نمازتونو روز جمعه می خونين! هر کسی هم خواست سد راه تکامل انسان غربی بشه ما ترتيبش رو ميديم. با قتل و غارت و ارعاب و ارهاب ميشه سالهای سال و قرنهای قرن بر اريکه قدرت موند…
سپس رهبری با دلجويی از اين که ارباب کليسا مدتی ست از سياست دور مانده نوشته:
پس حضرت آيت الله باب جان الدين بٌلِ اول، من ميدونم که تو اين دوسه قرن گذشته شما خيلی رنج کشيدی، نه کسی رو آتيش زدی، نه پوستِ کمر کسی رو زنده زنده کندی، نه پوست کله کسی رو تونستی بکنی، ولی به حول و قوه الهی ما اين کار رو از چهارده قرن پيش و خصوصا تو اين ۲۴ سال در خفا و علانيه انجام داديم و ميديم و خواهيم داد. و الان هم از اين به بعد شما به عنوان آيت الله و نماينده ما می تونی روی خدمت های ما از اين نوع حساب باز کنی. هر کی سر رات وايساد تو فقط به من بگو ( خواننده محترم توجه دارد که کم کم داره اون روی رهبری در می آد. اول با پاپ ژان پل دوم لفظ قلم حرف ميزد، بعد شد دوستانه، کم کم داره ميشه آمرانه). تو کارت نباشه، هر چی من ميگم بکن. نظر من اينه: منم انِ ربکم الاعلا، تو بايد که مثل دارالسلام عمل کنی. نترس! ما هسيم، آيت الله دکترآليکبر هشَم پور رفسنجانی برهنه ( رهبری برهمانی رو ميگه برهنه، شايد اشاره رهبری به فقر رفسنجانی باشه) هست، منم هسم، کمکت ميکنيم يه عده ای رو تصادفشون ميديم، يه عده ای رو با تناب و گروهی رو با سَم از سر راه بر می داريم، اسلحه سرد و گرم و نيمه گرم و نيمه سرد و خلاصه نتوق همشونو ميگيريم. شده همشونم بکشيم مسئاله ای نيس. پسر رهبر سابقم باشه باشه، خيالی نيس، حکومت الهی ما بايد محکم و پا بر جا باشه. تازه اين کارو فقط تا چن سال ما برات ميکنيم، من به فلاحيان و هاشمی رفسنجانی و سعيد مرتضوی، مشکينی و يزدی و مصباح و بعضی از برادران سپاه و بسيج و خصوصا لباس شخصيا امر ميکنم که کمکت کنن، بعد کم کم خودت دوباره يادت مياد، زمينه شو داری، همه مکتبيا دارن، تو تنها نيسی، تازه مايه سربلنديه. تو نگاه کن اون رهبر ر…سابق خودمون، که تو هم نمايندتو فرسادی پيشش، منم يادمه، راجب کاردينال« جوزفه دوترمادور» باهاش حرف زدم، خلاصه اون رهبر کبير که با مشت زد تو دهن شيطون کبير، اول که وارد شد گفت من فرشته م، بيچاره يه کم دستش می لرزيد با ملايمت ميکٌشت، و کم کم سرعت گرفت و يهو سر عده ای رو در خفا بريد، بعد عده ای ديگه رو در علانيه سر بريد ، عده ای رو در خفا تير بارون کرد، سر عده ای رو در پنهان کرد زير آب، سر عده ای رو جلو چشم همه، به جوون و پير و بچه و بزرگم رحم نکرد. چوب دار رو همه جا بر پا کرد، قلما رو شکست و کرد تو گلوی نويسنده ها، حتی دختر بچه هايی که نه سالم نداشتنو فتوا داد که نه سالشونه، بعدم داد به بر و بچه های سپاه و بسيج تا ازاله بکريتشون بشه که نتونن برن به بهشت، بعدم دستور داد که زجر کششون کنن که درس عبرتی بشن برا ديگرون! اصلا رحم چيچيه؟ تو فکر می کنی اگه ما رحم می کرديم تا حالا دووم مياورديم!؟ بسم الله اجبارين برا همين کاراس، نه چيزی ديگه! يا اصلا خود من، اول ميگفتم که ما رحيميم و مروت داريم، خب اين برا استخرار مردم بود! ( منِ فکر می کنم استخرار بر وزن استکبار يعنی خر کردن باشه، بهر حال تا بيرون اومدن فرهنگ لغت راهبٌرانفلاب صبر کنين. ميز ممد) حالا که ديديم مردم دارن پررو ميشن، گفتيم آقا کدوم رحم، کور خوندی بابا! ما با نهايت بيرحمی با پنهون کاری می زديم تو سرتون حالا با نهايت بيرحمی آشکارا ميزديم تو سرتون. اين تو سری زدن و سربريدن و خفه کردن و مسموم کردن که تو خلوت و پشت ديوارا و تو تاريکی و تو ابهام بود آورديمش تو جلوت و خيابون و پارک و کوچه بازار. هم شلاق زديم، هم گردن زديم، هم پا و دس بريديم، هم حلقاويز کرديم، هم دار زديم، هم تصادفشون داديم. يه مشتشونم ريختيم تو اوين و زندونای ديگه، خلاصه پدرشونو در اورديم. الان حرف حرف منه يه عده ای تو زندون دارن ديونه ميشن، يه عده ايم دارن می پوسن! تو فکرشو بکن! حدود ما بايد حفظ بشه، وقتی اين حدود حفظ شد ما بوديمو هسيم و خواهيم بود…
در جای ديگری از اين نامه « حجت» رهبٌر معزم انقلاب اشاره ای دارد به رويدادهای اخير. او خطاب به پاپ مينويسد:
… حضرت آيت الله باب جان الدين بٌل اول عزيز، حتما تو به اين امريه من در مورد توسری زدن به عموم زنها و بالاخص به اين زن جاسوس عکاسه به اصطلاح زهرا کاظمی توجه کردی. من از اين فرزند شجاع و دلير و فداکار اسلام، ازاين سرباز گمنام حضرت بفيته الله الاعظم، حاج آقا سيد سعيد مرتضوی تشکر می کنم. چون چنان توسرييی به اين زن عکاسه زد که از جا بلند نشد. ضربتی که سيد سعيد مرتضوی به اين زن زد از آن ضربت هايی ست که در تاريخ خونچکان و خونفشان و خونريز و خونبارو خونخوار و خونين و مالين ما ثبت و ضبط خواهد شد. ضربتٌ السيد السعيد المرتضوی فی يوم الپنجم تير فی راس الزهرا کاظمی افضل من عبادت الثقلين بود حضرت آيت الله باب. اين ضربت که بايد آنرا ضربت الضربات ناميد با رعايت کليه موازين شرعی، فقهی، و اسلامی وارد شده ، می شود و خواهد شد. کافی ست شما بدانيد سيد سعيد مرتضوی برای پرهيز از گناه و لمس يک نامحرم با دست به او ضربت وارد نکرده، بلکه با رعايت فتاوی ما آن ضربت را با کفش، انهم با استفاده از پاشنه آن وارد کرده که خدای نکرده فعل حرام انجام نشود. اعظم الله اجورنا و اروجکم…
در بخش پايانی اين نامه مهم رهبر معزم ( معزم يعنی عازم ن.ک به گزارش های پيشين) انقلاب اشاره ای دارد به وثيقه گيری در حکومت اسلامی.. او خطاب به پاپ مينويسد:
…حضرت آيت الله باب جان الدين بٌل اول عزيز، البته حالا زود است ولی در مراحل بعدی وطی نامه هايی من بعنوان رهبر معظم انفلاب اسلامی و هم پيشوای مسمانان و مومنين جهان مسائلی را در مورد وثيقه با شما در ميان خواهم گذاشت. ( خواننده محترم توجه دارد که رهبری با درايت اعجاب آور خودرا رهبر مومنين جهان ميکند. با اين کار راهبٌر معزم انقلاب به صورت علمِ لَدونی به پاپ گوش زد می کند که رهبر پاپ هم رهبر ما سيد علی ست).
راهبٌر انقلاب در مورد مبحث وثيقه اضافه می کند:
حضرت آيت الله باب، چنانکه می دانيد، اون مرتيکه قلدر (اشاره رهبری بايد رضا شاه باشه) که چادر را از سر زنها و عمامه را از سر مردها برداشت و اينهمه اتوماتيک و اٌتٌل (رهبری به اتومبيل ميگه اٌتٌل) و دانشگاه و زايشگاه و اينترنت و ترن راه انداخت و اينهمه کار احمقانه انجام داد، يه کار خوبم داشت اونم اين بود که فکر می کرد مملکت ارث پدرشه، راسم می گفت، حالا من اگه باهمه چيه اون مخالفم با اين يکی چيزش موافقم! يعنی بی رودرواسی بگم ايران و هر چی توشه مال من و دار و دسه منه. هر چند رفسنجانی و واعظ طبسی با جِرزنی سر منو قسمتی تا اندازه ای کلاه ميزارن ولی من می تونم به همه الواتی که بهر عنوانی دوربرمم هسن به اندازه حقوق يه رئيس جمهوری دسمزد و مزايا بدم. مسئله ديگه، مسئله وثيقه ست، ما تا حالا هفت مليون نفر را مجبور کرديم که به قوه قضاييه وثيقه بسپرن. اين وثيقه ها از پوونزه مليون شروع ميشه و تا پونصد ميليارد ميرسه، من با آيت الله دکتر آليکبر هَشم پور قرار گذاشتم که ما اگه بتونيم اين رقمو هم از نظر تعداد وثيقه گذار هم از نظر مبلغ وثيقه ده برابر کنيم همه رو به بند کشيديم و کار همه ساخته س! به اميد اينکه در دارالسلام ما بتونيم برای هر شهروند يک جرم و يک اتهام و يک وثيقه داشته باشيم! (مقصود راهبٌر معزم انقلاب از دارالسلام ايران بايد باشه)…اگر شما هم بتونين در بلاد غرب همين کار رو کم کم بکنين ما حتما ميتونيم يک حکومت عدل الهی در جهان و زير نظر اينجانب بر پا کنيم. طيب الله انفاسکم، الموت ِلدانشجو و الاستاد والروشنفکر و لعنت الله علی کل المتفکرين فی کل بلاد و خصوصا بلادنا و بلادکم الی يوم القيامه. صدق الله علی الخامنه ای. و ممهور به مهر هرزت امام خامنه ای
دوستان تا يک ساعته ديگه راهبٌر معزم انقلاب در مورد موشکی که تازه ساخته و آزمايش اوليه اون قراره رو سر خود ايرانيها انجام بشه سخنان مبسوطی ايراد ميکنه. گفته می شه قراره رهبری کلی بر ضد اسرئيل و آمريکا فحاشی کنه. بايد برا تهيه گزارش هفته ديگه برم به: جاده جمهوری خيابان کاخ بن بست ارعاب پلاک ۹ بيت رهبر مذبذب انقلاب.
خدا فز ميز ممد
پیام برای این مطلب مسدود شده.