پايان فستيوال خونخواران تهران
امروز بمناسبت حلول ماه نو و هم اجمع الجماع علما و با غلمان روز پايان فستيوال خونخواران تهران در مستلاب بزرگ تهران بود مع الاسف شمشير خونين فستيوال به رهبر معزم انقلاب داده نشد!
گزارشی در اين باره از ميز ممد
خوانندگان محترم، دوستان اهالی بيوت مترشحه ولايت مطلقا وقيح بجان جانان خود سيد علی گدا که فلاننا له الفدا من ميز ممدم از ايرانشهر با شما تماس می گيرم. چندی بخاطر ماجرايی دلگير و خسته دل بودم ودر بيمارستانی در تهران بستريم کرده بودند. از تلفنها و نامه های شما سپاسگزارم و به خاطر دلبستگيتان به رهبری و ونگرانيتان برای خود من بسيار قدردانی ميکنم. ميدانم که وجود عظمای ولايت هم در اين غيبت «من خواسته» بسيار ناراحت و مثل هميشه نامربوط بوده است. ادا و اصول انتری رهبری در اين باره را در ذيل خواهيد خواند. اين را هم بدانيد که طبق امار و ارقام بانک مرکزی در طی اين فستيوال مصرف افيون و قره قوروت و دود دعا و روضه و کباب آهو در بيت رهبری هفت برابر شده، اما چه فايده که چنانکه خواهيد ديد آخرالامر شمشير خونين به رهبری نرسيد… ولی در اين چند روز چه گذشت؟ آنچه را می خوانيد نص صريح و مترشح ذات متعفن رهبری ست که همچون نعره خنزيری از وجود مقدس هرزت امام علی رهبر بيرون آمد و انفاس جان شيفتگان ولايت و ذئبای در ديگِ ولايت را مدهوش کرد. ميکروميکروفونهای جرج الدين بوش السلطنه را بياد می آوريد؟ اينهمه با ويراستاری ومميزی من از روی نوار پياده شده. و باور کنيد من ميز ممدم!
رهبری روز بيست و يکم گفتند:
بسم رب الخونخواران والمتقين، بسم رب الشهدا و هممنقلين، بسم رب الدود و الافيون، بسم ربهی و ربکم، بسم رب الترياک الطالبين الافغانين. بسم الله الرحمن الرحيم بسمهی و و بسمکم …آقايان ، خواهران برادران ما همگی در اين روز و در اين مصلی بزرگ و بياد بنيان گذاران قتل و آدمکشی، از بچه های حضرت آدم (ص) گرفته تا خود من جمع آمده ايم ما وارث آدم صفت الله هستيم. ما در اين مکان جمع آمده ايم تا به جهان بگوييم ، تا به آمرِيکای جهانخوار بگوييم تا به اسرائيل بگوئيم که به زور و بازوی خودشان ننازند، به اسلحه و مهماتشان ننازند، به بمب اتمش ننازند. من با اين سپاه پاسدارانِ اهل بيت و با اين بسيج و نوچه های ديگرم شرارتم هزار چندان همه شماهاست. من با اين ذوئبايی که دارم خونخواريم را نهايتی نيست (برای فهم ذوئبا نگاه کنيد به گزارشات گذشته). من اگر قدرت غربيها را داشتم دست کم يک حکومت ولايی در جهان برپا می کردم. اين مرتيکه بوش بی غيرت است اگر يک جو غيرت داشت او بايد مقلد من ميشد و اين کار را می کرد. گر چه امام قاتل ما می گفتند که از پيروان ما در ديگر کرات آسمانی نيز هستند. وقتی از حضرت امام (ع) سؤال شد مثلا در کدام کره امام (ع) فرمودند : فی کل سماوات والارض، فی کل عالم و العوالم . در هر حال ما در اين چهارده قرن و خصوصا اين ربع قرن اخير نشان داده ايم که برای شرارت تنها بايد شرور بود، برای کشتن تنها بايد قاتل فی سبيل الله بود، حربه و سلاح و اين طور چيزا خب خوبه ولی همه چيز نيست. شما نگاه کنيد در بعضی موارد بچه های بسيجی با يه کارد يا يه قمه، يه زنجير، يا چماق، يا يه تکه شيشه شکسته يا گاهی ديده شده با دست خالی چنان زهر چشمی از اين مردم گرفتن که چشم آمريکائی و صهيونيستو رو خيره کردن. اونا با اونهمه سلاح و مهمات نميتونن بکنن. حالا بوش و جرج شيراک و تن بلور ( خانمها آقايان توجه داشته باشيد که از زمانيکه رهبری يک شب را در مجامعت تنی بلر نخست وزير انگليس گذرانده او را تن بلور مينامد: اطلاعات از ميز ممد) نميکنن ما به حول و قوه الهی اين شرارتها رو قرنهاست که ميکنبم، تو اين ربع قرن هم به اوجش رسونديم بازم می کنيم و خواهيم کرد. من با چار تا بسيجی و سپاهی آتيشی خواهم سوزوند که که تا تاريخ هست نام من و اين اولياالله باقی بمونه. اگر انشاالله با همکاری برادران و با لياقتی که دستگاه ولايت بخرج داده شمشير خونين اين فستيوال به من برسه من از اين به بعد با شجاعت و شهامت بيشتری خون خواهم ريخت و خون خواهم خورد. الان آبنباتها و شوکولاتهای خونين ما بسيار خواهان داره، بطوری که برادران ما در همه بلاد آنرا مصرف می کنند. اون مرتيکه حافظ با همه حماقتش اينو راست گفته بود که ما شراب رو حروم کرديم ولی خون و افيون و ترياکو حلال کرديم…( دوستان رهبری حرفهای احمقانه ای ميزنه ولی خب رهبره و ولايت مطلقه من چی بگم! ميز ممد) شمشير خونين اين فستيوال بمن برسه يا نه، چيزی رو عوض نميکنه که مکتب ناب ما ليستی از کشتارهای همه درخشان رو از زنادقه، کافران، متفکران، منافقين، معاندين، محاربين، ملحدين، آزديخواهان، شاعران و نويسندگان و هنر مندان و اين تازگيها از عکاسان در کل بلاد ارائه ميده که در دنيا نظير نداره. چه در عمل چه در نوع عمل چه از نظر طول عمر و ممارست و مداومت و مقاومت در تکرار. چون حدود الهی تعطيل بردار نيست.
روز بيست وسوم رهبری آشفته بودن چون از بالا و پايين هی آروغ و رَچَک می زدن. و چون اينها از واجبات ولايته کسی بدش نمی اومد در ابتدا چن تائی از ذوئبا نشئه شدن، خاراشک گرفتن و نشيمن خاروندن ولی کم کم شوری در مجلس افتاد و همه با ضرب و موزيک آروغ و رچک رهبری به رقص اومدن. در همين هنگام رهبری ياد گذشتش افتاد در حالی که از بالا و پائين ضرب گرفته بود شروع کرد به نوحه خونی… رهبری چنان قرتی بازيی از خودش نشون داد که صد رحمت به مايکل جکسون. و خود ايشون گفتن: که حالا مبينين که رهبری خيليم مدرنه! ولوله ای در بيت رهبری بود. در اون هوای گرم کولرهای بيت روشن بودن ولی هوای بد بويی بود، ناگهان همه چی عوض شد . اون روز، روز بدی برا رهبری بود چون يکی از ذوئبا يه آبنبات به رهبری داد تا دهنش رو با تلخک شيرين کنه( آخه رهبری به معجون خون و ترياک و عسل ميگن تلخک، رهبری از خون آدميزاد خيلی خوششون می آد برا همينم به عيدی امين اوگاندايی که که چند تا آدم درسه از جمله يکی از نزديکان خودشو خورده خيلی احترام ميزارن. ايشون عيدی امينو شهيد اعلام کردن. ايشون در اعلاميشون برای مرگ عيدی امين گفتن: بمناسبت شهادت جانگداز حضرت آيت الله الاعظم امام داداش عيدی امين رهبر آدمخوار اوگاندا يک سال عزای عمومی اعلام ميکنم… به شورای گُهنبان حکم ميکنم تا به مجلس فرمانگزار حکم کند تا با يک قانون فوری روز ۲۵ مرداد را که روز مرگ اين مرد مؤمن و متقی ست يک روز تعطيل اعلام کند الی يوم القيامه. همچنين دستور می دهم تا يک اسکناس صد هزار تومانی چاپ شود و بر روی آن با تمثال مبارکين امام کبير …ده ، خود منِ رهبر معزم و آيت الله عيدی داداش امين مزين شود. ( توضيح اينکه رهبر کبير انقلاب معدوم و همين رهبر معزمِ انقلابِ منفور به عيدی امين دادا می گفتن داداش و اصلا دادا همان مختصر و مفيد داداش است که « شين» آن به شهادت رسيده) در اين رابطه نگاه کنيد به گزارشی در اين مورد. ببخشيد که پرانتز شد دوتا: ميز ممد). برگرديم به رهبری بيچاره که خيال کرده بود که اون آبنبات همون آبنبات هميشگيه که با خون معاندان و با ترياک طالبان قاطی کرده باشن. و لی خدا لعنت کنه اين رفسنجونی روباه صفت خنزير مرام رو! که با رهبری پدر کشتگی داره. نميدونين چه کرده بود، فضله موش ماده رو با جوهر گندم انسانی و قدری داروی نظافت قاطی کرده بود، بعدم روشو با خون بدِ فائزه رنگ کرده بود که رهبری خيال کنه از همون آبنباتای کذاييه ، بعدم بهش ورد و دعا و آيت الکرسی خونده بود بهش پف و تف کرده بود و داده بود به يه بسيجی مزدور خود فروخته تا بخورد رهبری بده، ولی خوشبختانه دستگاه اطلاعاتی رهبری درست کار کرده بود، چون آقای دکتر حاج آقا علی اکبر خان ولايتی با دکتر گرجی پدر آقا وحيد اونجا بودن فوری با چشيدن و مزمزه کردن کارشناسانه وتشخيص هويتِ اون آبنبات، رهبری رو از مرگ نيمه حتمی برا مدتی نجات ميدن. و رهبری اون روز گفته بودن: من از اين تريکبون (رهبری به تريبون ميگن تريکبون) نماز جمعه در مستلاب بزرگ تهران اعلام می کنم که کسانيکه ميخواستن به من سؤ قصد کنن و شمشير خونين رو برنده بشن بدونن که کور خوندن! ايِن شمشير مال من و خاندان معظم ولايته…
رهبری روز بيست و سوم گفتند:
بسم الله الرحمن الرحيم ، بسم رب الخون و الخونريزی… امروز با خبر شديم که اين زن جاسوسه صهيونيه وکيله اين نوکر آمريکا شيرين عبادی جايزه صلح نووبل گرفته. من از همين جا تو دهن اون هيئت داوران ميزنم که چنين غلطی کرده. اصلا ما رو به صلح چه کار: جنگ جنگ تا پيروزی, حالا خب چار تا بچه مذلف سوسول خود باخته تو کوچه بيت ما نوشتن : جنگ جنگ تا بگوزی! بنويسن من به اين بچه بسيجيا ميگم ترتيبشونو بدن. طوری ترتيبشون داده بشه که يا از درد بميرن يا از خجالت و شرم خودشونو از کوه به دره پرت کنن( در اينجا رهبری بطور پيامبر گونه ای اشاره ای مختصر ولی مفيد به تجاوزات جنسی ای که در راستای منافع ولايت و بيوت مبارک علمای عظام و مکتب خون ريز و متجاوز است دارند : ميز ممد) مثل اون دانشجوی ملعون. در مکتب ما يا بايد قاتل و آدمکش باشی يا شهيد، و اين يعنی جهاد فی سبيل الله. بنا بر اين آرامش و صلح در اسلام ناب محمدی و مکتب بر حق ما جايی نداره و اين زنيکه بايد هر چه زودتر خودشو از شر اين جايزه خلاس کنه، گرچه ما خودمون ميدونيم با او چه معاملتی بکنيم. شما نگاه کنيد ما ذوب شدگان در ولايت می خوايم، ذئبا فقط برای من که خوب نيستن برا خودشونم خوبه. خب ذوئبا هم مثل هر درختی هم رويش داره هم ريزش. اين مرتيکه آقاجری، اين هاشم رو ميگم که خودشو هی می چسبونه به من که من سيدم و پسر عموت. اين مرتيکه با داداشش توی ديگ ولايت بودن، خب اون يکی تو ديگ پخته شد و به مصرف رسيد، اين يکی بد پخت بود، البته يکی از پاهاش به ما رسيد الان بايد يه جايی ته ديگ باشه. ما اينجا مقلد پرورش ميديم، ايران اسلامی بايد محل پرورش سه عنصر باشد. اين سه عنصر که در ذاتش فرمانبرداری بی چون چراست عبارت است از : پرورش شهيد در هر شهر و روستا، پرورش مقلد و پرورش احمق بله احمق! خود من چنانکه به اغلاحضرت آيت الله باب ژان پل اول رهبر کاتوليکها ی جهان نوشتم و اونو به درجه رهبريت مسيحيان ترفيع دادم اِن احکام رو بطور ضمنی به ايشون گفتم. البته نامه من حکمی بود عبارت از يک ائتلاف بزرگ برای بر پايی يک حکومت ولايی در جهان وزير فتوا وحکم من. به ايشون گفتم که اولا طبق فتوای من ايشون ژان پل اول است و نه زان پل دوم و درثانی اگر ما بتوانيم با هم بيشتر نزديکی کنيم ميتونيم جهان را چنان احمق و متعصب کنيم و دمار از روزگار علم آزادی در آريم که روی همه جنگهای جهان و از جمله جنگهای صليبی را سفيد کنِم. حالا چار تا مرتيکه پير خرفت فرتوت رفتن نشستن و به اين ضعيفه بی حجابه پررو و بی بند وبار جايزه نووبل دادن. اين زنک اگر به قسط عدل اسلامی ومکتبی و نبوی و علوی و مولوی يک ذره آگاهی داشت فورا خودش از اين جايزه امتناع می کرد و می گفت که من سزاوار اين جايزه نيستم و آن را بايد به امام زمان عج داد که عدل و داد را در زمين و در زيرزمين و در هوا و باشمشير ذوالفقار بر پا خواهد کرد. شمشير و ذوالفقاری که بی شباهت به همين شمشير خونينی که انشأالله من خواهم برد ندارد. و چون اين حضرت عج الان در چاهی در سامرأ هستند و در قيد حيات آن جهانيند و اين بنده وارث ايشان و وارث آدم تا خاتم صفت الله هستم بنا بر اين اين شمشير خونين به من می رسد. بنا بر اين من دستور می دم تا همين حالا السيد سعيد المرتضوی به فرودگاه خامنه ای برود ( رهبری چندی ست که به فرودگاه مهرآباد ميگن فرودگاه خامنه اي: ميز ممد. پرانتز بسته) واين زنيکه گستاخه را به اوين ببرد، من خودم از او ازاله بکارت خواهم کرد، حالا ممکنه دوباره يه عده ای بگن اون باکره نيس ولی من ميگم هست! ( خوانندگان عزيز باور کنيد اين حرفهای خود رهبريه من تا چند روز ديگه صدای مبارک خود رهبری رو ميارم رو خط. اگر ما از بعضی از حرفها و مفهوماتش سر در نمی آريم برا اينکه اينا مثل الم يا المص ، گاهی محکمن گاهی متشابه و گاهيم اسرار الهيه ای هستند گر چه مکتوب ولی مکنوز و مکنونن. بنا بر اين فکر نکنيد اينها احمقيات الرهبريه هستند : پرانتز بسته ميز ممد) خلاصه قراره که سيد سعيد به عنوان مير غضب من بره و اين زنيکه رو يه يه روسری و يه چادر و يه مقنعه و چاقچول سرش و برش کنه و يه سره ببره به اوين و همون کار زهرا کاظمی رو با اون بکنه البته با تجربياتی بيشتر. دلم هوای يه آبنبات شيرين رو کرده ، خصوصا که شيرين خانوم شيرين ديگه! اون جمله معروف منو يادتون می آد؟! ضربتٌ سيد السعيد المرتضوی فی يوم الپنجم تير فی راس زهرا کاظمی افضل من عبادت الثقلين بود و امروز روز از نو روزی از نو. حالا که اين خانم جايزش رو به من نداد ميخواس اقلا بده به خاتمی. خاتمی که ديگه از خودمون شده. يعنی ما خوب رُل بازی کرديم . چارده قرن مردم رو خر کرديم اين ربع قرن بهترينش بود ولی شاه بيتش اين هشت سال خاتمی بود. خوب کلکی به مردم زديم . جد بزرگوار من حقوق کارمندشو هر ماه پنج روز عقب مينداخت. ميفهمين يعنی چي؟ يعنی هر شيش ماه يه ماه ميکرد تو پاشون! هر سال ميشد دوماه! حالا ما با اکثرِيت همون کلک جدمو ميزنِم. بيسو پنچ ساله که سرشونو شيره می ماليم ، خاتمی رُلشو تا حالا خوب بازی کرده. الانم نگاه کنين سلمونی چيا کارشونو خوب انجام ميدن (رهبری به اصلاحطلبا ميگن سلمونی چيا: ميز ممد). همشون دارن تنور و گرم ميکنن که مردمو عميقا تحميق کنن و بيارن تو انتخابات. مردم امروزم که مردم ديروز نيسن ، ما بايد حيله هامونو مد روز کنيم تا کارگر بشه. بايد هر جوری شده ما مردمو گول بزنيم تا تو انتخابات شرکت کنن، بيان تو صحنه. وقتيم آورديمشون توصحنه خب کار دوباره تمومه. از اين ستونم تا به اون ستون فرجه. اصلا کدوم دمکراسی، کدوم آ
زادی؟ کدوم اکثريِت، اکثريت يعنی من! کافيه اگه پا داد نصفشونو بکشيم ميشه همش سی مليون . حدود اسلام بايد رعايت بشه حالا همه هم مردن يا کشته شدن جهنم. اينو خود الله تو کتابش گفته. هر کيو اون هدايت نکرده بايد بره به درک! ما فعلا بايد هر طوری شده دوباره مردمو خر کنيم، آقا مردم ساده دلن، دوباره ميآن. ما با آمريکائيا کنار می آيم. کار ما با اين مردمه، اين مردم اينهو گاو شيرده ما ميمونن. حرف امام …ده رو يادتون مياد جريان سيد و آخوند و دريشو که رفته بودن تو باغ و باغبون اومد؟ يادتونه چطوری سر همشونو شيره ماليد. حالا ما فقط بايد هر طوری شده اين مردمو زير اخيه بکشيم دوباره بايد از يه طرف خرشون کنيم از يه طرف بترسونيمشون از يه طرفم بهشون قول بديم که دموکراسی داره مياد. از يه طرفم بهشون بگيم که دمکراسی همون قرمساقيه. الان اين اصلاحطلبا و مشارکتيا خوب دارن کار ميکنن، ريشه ی اينا همشون ولايتيه، سر وتهشونو که نگاه کنی يا به من بندن يا رهبر کبير..ده. يکيشون داماد منه يکيشون داماد امام..ده يکشون پسر منه يکشون پسر و نوه امام. شما نگاه کنين ما همه جا رخنه کرديم حتی اگه قرار باشه شاهم بياد ما همين حالا شاه سلطان حسين خمينی رو داريم. اين سلمونی چيا همين که هی ميگن قانون اساسی خودش خوبه مگه قانون اساسی چی ميگه؟ خب همينو ميگه که الانم هس ديگه! ما و اونا بايد از رفراندوم حرف نزنيم هر کيم حرف زد دهنشو با سرب پر می کنيم کافيه با چند هزار نفری اين کارو بکنيم، بقيه فکر کار خودشونو ميکنن…
رهبری در ادامه صحبتشون من را هم از ياد نبردند: و اما طبق اخبار اطلاعات سپاه و بسيج و دفتر اطلاعاتی خود من اين ميز ممد الدنگ سکته کرده و در يکی از بيمارستانها بستری ست. من از چند دهه پيش تا امروز مرتب تذکر دادم که ما اينهمه بيمارستان ميخايم چکنيم. مع الاسف کسی توجه نکرد. شما فکرش را بکنيد اگر ما تو اين طهرون فقط دوتا بيماستان داشتيم فوری اين ميز ممد رو پيداش می کرديم (رهبری از دسته ط طهرون خوششون مياد چون از توی حلقشون عبور ميکنه و لی من خودم اونو تهرون می نويسم: ميز ممد). حالام هر طوری شده برين دنبالش پيداش کنين بايد هر جوری شده پيش از اينکه مريضی اونو بکشه ما ببريمش بيمارستان سپاه پاسداران بقية الله الاعظم …عج اونجا هم ميکشيمش هم ميميره هم همه رو با کشتنش ميترسونيم…
دوستان امروز بمناسبت طلوع ماه رمضان و روئيت ماه توسط رهبری و اعلان اولين روز ماه سيام فستيوال خونخواران در مصلی بزرگ تهران بپايان رسيد. فقط بدانيد که با همه اعمال نفوذی که رهبر مارگير و تلقين خون و روضه خوان و ترياکی و خونريز و جاه طلب و نيرنگباز ما کرد نتوانست شمشير خون ريز و خونچکان فستيوال خونخواران را از آن خودش کند. نام کس ديگری بر اين شمشير حک شد. منتظر گزارش بعدی باشيد. من بيمارم فرصت دوباره خواندن گزارش را ندارم اميد وارم نسبت به گذشته خيلی کمبود نداشته باشد. پيروز باشيد. در انتخابات هم شرکت نکنِد مگر يک رفراندوم تمام عيار. شايد تا فرصتی ديگر!
تهران بيمارستان … ميز ممد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.