توقیف آیندگان
– ماجرای بستهشدن روزنامهی آیندگان را تعریف کنید؟
آقای خمینی یک فتوایی داد. اعلام کرد من آیندگان را نمیخوانم. تصور میکنم که آن حادثه اولین شکست آقای خمینی بود. الان که من به تاریخ نگاه میکنم فکر میکنم کاش که این شکست را نمیخورد و ما قانون اساسیمان با همان تصور قبلی نوشته میشد. خمینی معتقد نبود که قدرتش قانونی بشود. معتقد بود قدرت را دارد. آخوند قدرت را دارد. قانون نمیخواهد. ایشان بدون قانون انقلاب کرده بود. بدون قانون یک رژیم بزرگ را برانداخته بود. رژیم اسلامی بیاید بعد قانون بخواهد حمایتش بکند! تصوری که از قدرت داشت اینگونه نبود که قانون اعمال شود. فکر میکرد بگذار اینها بروند با قانون کار کنند. دولت درست کنند. من که بگویم این قانون بدست و اسلامی نیست همه تنشان میلرزد. خلاصه قدرت خود را در قانون نمی ديد. به همين جهت وقتی از دست آيندگان عصبانی شد اعلام کرد من نمیخوانم. فکر می کرد با اين نوشته يا گفته فردا آيندگان باد می کند و هيچ کس آن را نمی خواند اما بچهها تصمیم گرفتند که روزنامه را سفید در بیاورند.
– دلیل آن فتوا چه بود؟
فکر می کنم مساله سر ماجرای بچههای آقای طالقانی بود که ربوده شده بودند. آن زمان آقای طالقانی از شهر خارج شد. آیندگان تیتر زد «اختلاف بین طالقانی و خمینی». این طور بود که بعد از این که طالقانی به شهر بازگشت با آقای خمینی ملاقات کرد. وقتی ملاقات کردند طالقانی آمد بیرون گفت : «ما یک سری مشکلاتی داریم. اختلافاتمان هم باقی است. ولی الان مسالهی ما حل شد.» بر این اساس بود که آيندگان کار حرفه ای کرد و تیتر زد. آن موقع آدم های مشخص در شورای آيندگان آقای نایینی و گوران بودند. آن طرفیها گفتند که طالقانی که در حد و اندازهی آقای خمینی نیست. خود این تیتر «طالقانی و خمینی» برای خیلیها سنگین بود. باید مثلا نوشته میشد امام خمینی و آیتالله طالقانی. مگر میشود تیتر بشود طالقانی و خمینی و حتی اسم طالقانی هم اول بیاید. بعد گفتند که اینها آمدهاند اختلاف ایجاد کنند و جبهه را به هم بزنند و بین روحانیت اختلاف بیندازند. به ایشان گفتند و ایشان هم فکر کرد این را که بگوید فردا آیندگان تعطیل میشود. اعلام کردند که من این روزنامه را نمیخوانم. بعد فردا روزنامه سفید در آمد . کل روزنامه سفید بود جز یک ستون کنار، نصفه که نوشته شده بود: «ما در شرایط مشکلی قرار گرفتهایم و نمیدانیم باید در این شرایط چه کرد. از یک طرف میخواهیم احترام بگذاریم به رهبر انقلاب و از یک طرف هم کسی به ما نمیگوید یک همچنین چیزی معنیاش از لحاظ قانونی چیست. نمیخواهیم غیرقانونی برویم جلو.» از این شماره سفید یک میلیون نسخه فروش رفت. آن موقع قیمتش یک ريال بود به نظرم علاوه بر روزنامهفروشیها مردم و دانشجويان هم ريختند و توزیع کردند. چاپخانه چاپ میکرد و اینها پخش میکردند. پیام مهمی بود برای آقای خمینی. برداشتی که از قدرن در ذهن داشت این بود که هر چه میخواهد میتواند بگوید تا اجرا شود. از ماجرای آيندگان معلوم شد که نمیشود. باید بروی قدرت را چارچوب بدهی، بکوبی، پرچ کنی و میخ بزنی. از اين نظر تجربهی خیلی بدی بود برای او . بعد از آن دیگر حملات شروع شد. بلافاصله رفتند راهحلهای قانونیاش را پیدا کردند. حملات به روزنامهها شروع شد. بهطوری که بعد از آيندگان بلافاصله تهران مصور، آهنگر، امید ایران را که نوریزاده در میآورد و هفت هشت روزنامه و نشریهی دیگر را همزمان بستند. در مورد آیندگان سختتر از بقیه بود. چون به طور قانونی نمیتوانستند ببندند. برای همین حمله کردند و شورای تحریریه را گرفتند انداختند زندان. این اولین دستگیری روزنامهنویسان در ایران بود بعد از انقلاب.
– هیات سردبیری روزنامهی آیندگان در آن زمان چه کسانی بودند؟
من آن موقع بودم. نایینی، گوران، نورایی، مسعود مهاجر، محمد قاید بودند. مسعود مهاجر همین دوست ماست که الان در روزنامههای اقتصادی مینویسد. نورایی هم همانی است که الان منتقد فیلم شده است. جهانبخش و جهانگیر نورایی هم دو تا برادرند که در آن زمان هر دو در آیندگان بودند. همه شان را گرفتند. ما هم عملا زیرزمینی شدیم
– حکم دستگیریها را چه کسی میداد؟
آقای آذری قمی بود در آن زمان دادستان کل انقلاب.
پیام برای این مطلب مسدود شده.