29.05.2004

اسرار تازه ای از قتل زهرا كاظمي- در و تخته ای كه به هم می آيند

قاضی اژه ای گاز می گيرد

قاضی مرتضوی می كشد!

علی شريفيان( شهروند)

نوشته: مايكل پترو ــ روزنامه Gazette مونتريال
ترجمه: علی شريفيان ( شهروند)

اشاره:

تقريبا يك سال از زمانی كه زهرا كاظمی خبرنگار عكاس در زندان اوين ايران كشته شد، ميگذرد اما روايت رسمی پشت پرده مرگ وی كامل نشده، مانده است.

اكنون كه زندانيان ديگری كه همزمان با وی در اوين زندانی بوده اند شروع به سخن گفتن كرده اند، حقايقی تازه از چگونگی مرگ او برملا شده و ميشود.

تهران: حشمت الله طبرزدی هيچگاه فريادهای زهرا كاظمی خبرنگار عكاس مونتريالی را در سلول كناری اش فراموش نخواهد كرد. طبرزدی يك مخالف سياسی حكومتی در ماه جون سال گذشته در همان روزی كه زهرا كاظمی دستگير شد، بازداشت گرديد و مانند او به سلولی در بند 209 زندان اوين انداخته شد، در همان بندی كه كاظمی زندان شده، بازجويی گرديد و در همانجا به قتل رسيد.

طبرزدی هنوز در زندان است اما پسرش علی، با پدرش درباره آن روزها حرف زده است.

طبرزدي(علي) می گويد: «زمانی كه زهرا كاظمی در بند 209 بود، پدرم صدای فريادهای او را می شنيده است. اول نمی دانسته كه او كيست، بعدا ماموران زندان به او گفته بودند. او می توانسته ناله ها، ضجه ها و گريه های او را بشنود.»

روز 23 جون [سوم تير ماه 1382] دوستان و خانواده های زندانيان در جلو در زندان جمع شده بودند تا خواستار آزادی آنها از زندان بشوند. كاظمی كه يك خبرنگار عكاس حرفه ای بود با مجوز حكومت ايران برای كار در كشور در ميان آنها بود. وی همراه با دانشجويان و مخالفان سياسی كه آمده بود تا از آنها عكس بگيرد، دستگير و زندانی شد.

چهار روز بعد در نيمه شب، كاظمی 54 ساله از زندان در حالی كه از دهان و بينی اش خون جاری بود و در بيهوشی به سر ميبرد به يك بيمارستان انتقال داده شده و دو هفته بعد در آن بيمارستان درگذشت.

چهار روزی كه او در زندان اوين گذراند، موضوع شايعات، حدس و گمان های مختلف و تاييد و تكذيب های بسيار بوده است. حكومت ايران اول مدعی شد كه وی بر اثر عارضه سكته مغزی درگذشته و بعد اعتراف كرد كه بر اثر كتك و ضرب و شتم كشته شده است. محمدرضا احمدی يك مامور وزارت اطلاعات متهم به «قتل عمد» شد و در ماه جولای تاريخی برای محاكمه او معين شد.

تا اكنون هنوز دانستن بيش از اين مطالب غيرممكن بوده است. مطبوعات ايران آزاد نيستند و دستگاه قضايی استقلال ندارد. اما با وجود اين بسيار دشوار است كه اسرار را در يك زندان مخفی نگاهداشت و اين كار بويژه در اوين دشوار است. سعيدكلانكی دانشجويی كه همزمان با كاظمی در اوين زندانی بوده، ميگويد:«ما در كشوری زندگی ميكنيم كه مردم را بی هيچ دليلی ميگيرند، زندانی ميكنند، شكنجه ميدهند و ميكشند.»

كلانكی همراه با چند دانشجوی ديگر كه آنها هم در اوين زندانی بوده اند، آزاد شده و در خانه ای در اطراف تهران جمع شده اند. آنها آمده اند تا آن چه را كه درباره زهرا كاظمی ميدانند برای يك روزنامه نگار خارجی روايت كنند و درباره قتل او، اين كه چه كسی او را كشت و از تلاش هايی كه برای سرپوش نهادن بر چگونگی قتل وی صورت گرفته، سخن بگويند.

بعضی از زندانبانان و سربازان با زندانيان همدردی و همدلی ميكنند. آنها برای زندانيان خود پيش از آن كه برای بازجويی برده شوند، كباب می آورند و جوك و لطيفه درباره بازجويان و شكنجه گران كه مورد تنفر و تمسخر هم آنها و هم زندانيان هستند، با هم رد و بدل ميكنند.

كيانوش سنجری دانشجوی 20 ساله پيش از آزادی اش از اوين با يكی از اين زندانبانان گفتگو داشته است. زندانبان به سنجری گفته كه يك سرباز متوجه زهرا كاظمی كه از داخل يك اتومبيل عكس ميگرفته شده و اين سرباز به مافوق خود كه دستور بازداشت زهرا كاظمی را صادر كرده، خبر ميدهد.

مردم در ايران به طور مداوم دستگير ميشوند اما كاظمی به هنگام دستگيری بلافاصله در صدد دفاع از خود برآمد.

سنجری ميگويد«از همان اول وی با پافشاری و مصرانه شروع به دفاع از حقوق خود كرد.» «بعد رو در روی نگهبانان ايستاده و فيلم را از دوربين خود درآورد و پاره كرد، گرچه بهرحال آنها او را دستگير كردند.»

نگهبانان كاظمی را در يك سلول انفرادی در بند 209 زندانی كردند. جايی كه زندانيان سياسی را در آنجا محبوس ميكنند تا روحيه آنها را درهم بشكنند.

كلانكی فعال سياسی قديمی مخالف حكومت هم در بند 209 زندانی بوده، او از آوردن زهرا كاظمی به بند خبردار نشده اما احساس كرده اتفاقی نامعمول و ناجور افتاده است. كلانكی ميگويد:«مراقبت و حفاظت از اين بند بسيار سفت و سخت بود اما من از رفت و آمدها و سر و صدای بيرون از سلول دريافتم كه اتفاقی غيرعادی و نامعمول افتاده است. بازجويان به طور آشكاری عصبی بودند. آنها معمولا با خونسردی بازجويی هايشان را انجام ميدهند اما آن روزها به شدت برآشفته بودند.»

اين روشن است كه كاظمی در سه روز اول دوران زندانش با بی رحمی و خشونت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. براساس يك گزارش پليس كه به وسيله واشنگتن پست انتشار يافته، در يكی از اين روزها زهرا كاظمی نوشته است:«آنها بينی و انگشتان شست و همينطور شست پايم را شكسته اند.»

در چهارمين روز زندانش در ساعت چهار و نيم بعد از ظهر يك دكتر زندان وی را معاينه كرده و گزارش داده كه او هيچ ناراحتی ندارد. اما چهار ساعت بعد وی خون بالا آورده و از بينی اش خون جاری ميشود.

سربازی كه با سنجری حرف زده همچنين گفته است كه دو پرستار گفته اند كه كاظمی تقريبا بيهوش شده بود و آنها درباره وضعيت زهرا كاظمی به مقامات زندان هشدار داده بودند. همان مقاماتی كه كاظمی را از سلولش به درمانگاه اورژانس زندان انتقال داده بودند اما براساس گفته سرباز، كاظمی در اين مرحله تقريبا مرده بود و (به همين دليل) درمانگاه از پذيرش وی خودداری ميكند. مقامات رسمی زندان مجبور ميشوند كاظمی را به بيمارستان بقيه الله اعظم كه زير كنترل سپاه پاسداران انقلاب قرار دارد، انتقال دهند.

سرباز[نگهبان] آشنای سنجری آن شب بر سر خدمت بوده و ديروقت كشيك داشته و شاهد انتقال بدن كاظمی كه در اغماء به سر ميبرده از دروازه زندان به بيرون بوده است. او از ماموران پرسيده بود كه اين زندانی كيست، به او پاسخ داده بودند كه «زن كانادايی ست».

سنجری ميگويد:«سرباز به من گفت كه او را به شدت كتك زده بودند و سرش به طرز خشونت باری درهم كوبيده شده بود. مقامات زندان بدن زهرا كاظمی را نپوشانده بودند.» اما زهرا كاظمی به طور رسمی به علت عارضه «ناراحتی روده ها» در بيمارستان بستری شد و 14 روز بعد [روز 11 جولای برابر با 21 تير ماه] در بيانيه رسمی اعلام شد كه وی بر اثر سكته مغزی درگذشته است.

با مرگ زهرا كاظمی سرپوش نهادن بر اين قتل شروع شد و شكل گرفت.

چند نگهبان مختلف به كلانكی و سنجری گفته اند كه آن دسته از كاركنان زندان كه به نوعی در اين ماجرا درگير بودند به بند 209 آورده شده و مقامات رسمی به آنها گوشزد كردند كه به بازجويانی كه درباره مرگ كاظمی تحقيق ميكنند، چه بگويند.

يك نگهبان به سنجری گفته كه مدارك را مخدوش كرده و آنها را از بين بردند. اتهامی كه ماه ها بعد به وسيله مجلس ايران تاييد گرديد.

محمد خاتمی رئيس جمهوری اصلاح طلب ايران در عرض چند روز دستور بازرسی را [با مامور كردن چهار وزير كابينه اش] صادر كرد. محمدعلی ابطحی معاون رئيس جمهوری گفت كه كاظمی به سبب خونريزی مغزی بر اثر وارد آمدن ضربه ای بر سرش مرده است.

در اوين موضوع قتل كاظمی به صورت باز و بی پرده مورد بحث همه بوده است. هم زندانيان و هم زندانبانان هر دو گروه درباره آن حرف ميزده اند. آن دسته از زندانيان كه تاكنون آزاد شده اند، عقيده دارند كه محمدرضا احمدی كه متهم به قتل زهرا كاظمی شد «بز بلاگردون» بوده است. آنها معتقدند قاتل اصلی مردی است كه در رأس قوه قضاييه محافظه كاران مذهبی قرار دارد: دادستان تهران سعيد مرتضوی.

مرتضوی كه در ايران به نام «قصاب روزنامه نگاران» مشهور است، مسئول بستن بيش از يكصد نشريه است. هر زمانی كه دانشجويی دستگير ميشود مرتضوی سعی ميكند يك به يك آنها را خود شخصا بازجويی كند.

يك كميسيون مجلس[كميسيون حقوقي] پاييز سال گذشته مرتضوی را در زندانی كردن كاظمی مقصر خواند و همينطور او را متهم كرد كه بر چگونگی ماجرای قتل وی سرپوش گذاشته است.

مجلس او را متهم به دروغگويی و از بين بردن مدارك مربوط به قتل كاظمی كرد و مرتضوی را به دليل حاضر نشدن در برابر كميسيون بازرسی پرونده زهرا كاظمی برای پاسخگويی، به شدت مذمت كرد.

دانشجويان زندانی آن تابستان (تابستان 1382) در اوين بر اين باورند كه مرتضوی ضربه مرگ آور را بر سر زهرا كاظمی وارد آورده است.

اين روايت در زندان دهان به دهان گشته كه زهرا كاظمی در جريان بازجويی اش در مقابل مرتضوی از كوتاه آمدن خودداری كرده و شايعه ای ميگويد كه مرتضوی قصد داشته برای ديدار و يا درس خواندن به كانادا سفر كند و كاظمی به او گفته كه چنين چيزی هيچوقت اتفاق نمی افتد و يا اين كه او را تهديد كرده كه از سفر وی به كانادا جلوگيری خواهد كرد. اگر اين شايعه مشخص واقعيت داشته باشد يا نداشته باشد زندانيانی كه در اوين بوده اند موافق اين نظر هستند كه مرتضوی به گونه ای از مقاومت و دفاع زهرا كاظمی از خود برآشفته و عصبانی شده بوده است.

ماه جولای گذشته نشريه فرانسوی ليبراسيون از يك منبع بدون ذكر نامش نقل كرد كه مرتضوی با پاشنه كفش خود به سر كاظمی ضربه زده است.

اين ضربه يا ضربه ای مشابه آن كه در جريان بازجويی بر سر زهرا كاظمی وارد آمد باعث خونريزی تدريجی شريانهای مغزی او شد. خونريزی مغزی كه دو هفته بعد باعث مرگ وی شد.

پيكر زهرا كاظمی پيش از كالبدشكافی، برخلاف خواسته پسرش در شيراز، شهر محل تولدش به خاك سپرده شد. پسر زهرا كاظمی ميگويد، روح مادرش تا زمانی كه كالبدش به خانه (كانادا) آورده نشود در آرامش نخواهد بود.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates