13.08.2003

نامه یِ سر گشاده به رهبرانِ حکومتِ اسلامی در ایران

درآمد

نامه ی زیر در نود و هفتمین سالروز مشروطیت، روز پیروزی ملت بر استبداد سلطنتی، برای دو رهبر صوری و واقعی حکومت اسلامی ارسال شد. چنانکه بسیاری می دانند، این نامه ادامه ی منطقی نامه ایست که 25 سال پیش همین نویسنده زیر عنوان «نامه ی سر گشاده» به آقای خمینی نوشته بود و به طی آن او هشدار داد که به نام اسلام با سرنوشت مردم و نیروهای مترقی بازی نکند، چه سرنوشت ایران بهتر از سر نوشت اندونزی نخواهد بود که قصابان حاکم بر آن در سال 1965، به گفته ی مطبوعات غربی، نیم ملیون انسان را، به نام اسلام، قربانیِ سلطه ی بی عد التی خو د کردند. نویسنده ی این سطور به او یاد آور شد که «مبارزه ای [که] از جنبش تنباکو آغاز شد[ه بود].. هرر وز عمیق تر علیه هر جباری، با هر جُبه ای که به تن داشته باشد، به همت زحمتکشان، به نام آنان، و به خاطر رهایی جامعه تا پیروزی نهایی ادامه خواهد یافت. چه بهتر است که شما [آقای خمینی]، شما که مدعی حمایت از تهیدستان هستید، “اشتباه” بهبهانی ها ، کاشانی ها و الخ را نکنید.» نه فقط خمینی، همچون همه ی قدرت طلبان مُستبد، کوچکترین عنایتی به این هشدار نکرد، که نیروهای مُدعی ترقی خواهی و خدمت به مردم نیز با این نامه با استهزا برخورد کردند؛ با «محاسبه ای تاکتیکی» از خمینی حمایت کردند، حتی برای سلامت او دعا، و از استقرار «جمهوری» اسلامی حمایت!

گفتن دراد که هنگامی که آیت الله خمینی در پا ریس اقامت گزید و از آنجا به مدد رسانه های بزرگ جهانی تز انقلاب اسلامی خود را تبلیغ می کرد، در آن روزهایی که فرنگی ها هم نمی گذاشتند صدای دمکرات های مخالف خمینی به گوش کسی برسد، ، نویسنده ی این سطور در مقاله ای که در روزنامه ی لیبراسیون* به چاپ رسید پرسید :« آیا خمینی خواهد توانست حاد ترین مسایلی را که جامعه ی ایران با آن ها روبروست حل کند؟ آیا آرمانشهر دولت اسلامی قادر به عمل خواهد بود؟ آیا مردم ایران در این راه [آرمانشهر] از وی پیروی خواهند کرد؟ » و جواب داد که : «نه! چه هیچ دینی تا کنون نتوانسته است مشکلات عملی [زندگی] مردم را حل کند، چه رسد به نیمه ی قرن بیستم.» در این مقاله همچنین گفته شد که جنبش خود روی مردم، «به ویژه نزد جوانان» ادامه خواهد یافت و نیروی خویش را کشف خواهد کرد. در این مقاله نیز آمده بود که « نه فقط در تاریخ گذشته، که همچنین در تاریخ اخیر ایران حیثیت . . . یک رهبر فرهمند (باجذبه) همواره بستگی به استعداد او داشته است که بتواند یا نتواند در رنج مردم شریک باشد، از خودجوشی آنان پیروی کند، و بدون آن که با آن بازی کند، به آن اجازه دهد راه آزادانه ی خود را به پیماید، و بدین سان به نماد آن بدل شود.». و دیدیم که تا آنجا که خمینی در راه آمال آنان برای برچیدن رژیم پهلوی گام بر می داشت تظاهر خواست آنان بود، اما همین که ازین را سر پیچید به ضد سمبل بدل شد.

در پایان همین مقاله این سئوال نیز طرح شد که آیا ارتش خواهد «توانست راه حل تاریخی ای را که مردم در دل خود می پرورانند به تاخیر بیاندازد؟» دیدیم که با مصالحه ی قره باغی و همدستانش تحت «راهنمایی» های آقای هویزر چنین هم شد. در مقاله ی دیگری همین نویسنده، (در روزنامه ی لو مَتَن**) در دفاع از جنبش اعتصابی کارگران (بویژه در صنعت نفت) بمثابه نیرویی که می توانست، در مقابل خمینیست ها، کفه ی ترازو را به سود انقلاب مردم بچرخاند، نوشت، در مورد سناریو های محتمل انکشاف انقلاب از جمله گفته شد که تداوم مبارزه ی اعتصابی و حل مسئله از درون برای بر کناری رژیم شاه بهترین راه حل ها می توانست بوده باشد. اما راه حل محتمل تر این تشخیص داده شد که عده ای از «ارتشیان جوان تر که در ظاهر با رژیم شاه آلوده نیستد، قدرت را، با حمایت ضمنی آمریکا در دست خواهند گرفت، شاه را خلع خواهندکرد، و با پیوستن به علمای محافظه کار یک جمهوری اسلامی ایجاد خواهند کرد، مخالفان چپ و بورژازی ی “لببرال” را نیز سرکوب خواهند کرد،» این تحلیل که یکماه پیش از اعزام ژنرال هویزر به ایران چاپ شد این را «غیر محتمل» نمی دانست که در یک چنین صورتی «یک دیکتاتوری ایدئولوژیک، این بار نه آریایی که اسلامی، بر قرار شود.» در دنباله ی این مقاله عواقب وحشتناک چنین سناریویی پیش بینی شده بود، که چون اظهر بالشمس و تاثر انگیز از تکرترش پرهیز می شود.

این تحلیل هم از جانب نیروهای مدعی توانییِ غلبه بر خمینب «آخوند عقب مانده» نیز جدی گرفته نشد.

در فردای انقلاب و آغاز سرکوب جنبش مردم و مَحو دست آوردهای انقلاب، باز بسیاری از همین نیرو ها و «شخصیت» های قدرت طلب به گِرد رجوی حلقه زدند. هشدار مجدد به ایشان نیز موثر نیفتاد. در نامه ای سر گشاده خطاب به مسعود رجوی به عنوان «مسئوول شورای ملی مقاومت» تذکر داده شد که اگر آن شورا می خواست مبارزه را به سر منزل مقصود برساند، نمی توانست جز این کند : « ایجاد مکانیسم های دمکراتیک … تا به وسیله ی آن ها بتوان حاکمیت را به مردم سپرد، آزادی را تضمین کرد، تا مردم بتوانند با تجاوزات دشمنانشان به نحو موثری رو به رو شوند، مقابله کنند، بر آنان فایق آیند، از منافع خود دفاع کنند، و نیز با شرکت فعال و از جان و دلِ خود در نوسازی ایرانی آباد، شکوفا، مستقل و دمکراتیک هم خدمتی به خود و به نسل های [آتیه ی] ایران بکنند و هم خدمتی به جامعه ی بشری،که هنوز قسمت مهمی از آن در چنگال ارتجاع محلی و جهانی دست و پا می زند.»

این نامه و نامه مفصل تری که یکسال بعد تحت عنوان «سخنی در دمکراسی ایران. در دفاع از مردم بلا دیده ی ایران» خطاب به «مدعیان قدرت» در میان نیروهای جمهوری خواه نوشته شد با برخورد مشابهی روبرو شد و اثری چندان نداشت. نتیجه ی آن همکاری و بی اعتنایی به امر اتحاد همه ی نیروهای جمهوریخواهِ عُرفیِ دمکرات امروز، پس از بیش از دو دهه، بر همگان روشن است. افسوس اینجاست که سال ها بعد، پس از به گِل نشستن زورق های کاغذی همگان، بسیاری اظهار ندامت لفظی فراوان کردند که «چه حیف» که به این هشدارهای دلسوزانه و غیر متنفعانه عنایتی نکرده بودند. اما «خود کرده را تدبیر نیست.»

اکنون، در این زمستان زندگی و یخبندان ایران، بر این نویسنده دیگر آشکار است که کار آزادی مردم ایران به دست خودشان است و نمی توانند به مدعیان قدرت چشم بدوزند. امروز این مردم ایران اند که باید با سازماندهی دمکراتیک خود در محلات، در شهر ها و روستا ها، در محل های کار، مدارس و دانشگاه ها، کارخانه ها، و جز این ها، امر مبارزه را برای رُفتن مسالمت آمیز حکومت اسلامی به پیش برند. مردم ایران باید بدانند که با همه ی بدبینی جهانیان نسبت به ایران ِپس از انقلاب (به خاطر تصویر نابخردانه و خشونت آمیزی که حکومت اسلامی از میهن ما به دست داده بود)، همین که مردم، به رغم کوشش های عظیم و حتی «پیش بینی» بی بی سی دایر بر «پیروزی مُسلَمِ» اطق نوری، پشت نامزد رسمی را با رای دادن به تنها نامزد مخالف او به خاک مالیدند، ستایش جهان مترقی را بر خود آفریدند. مبارزات پیگیر نیروهای پیشتاز مردم، به ویژه زنان و جوانان، طی این شش سال اخیر بر احترام هرچه بیشتر جهانیان نسبت به ایرانیان افزوده است. مرد باید بدانند که با ادامه ی این مبارزه ی مسالمت آمیز هر روز از حمایت هر چه بیشتر جهان مترقی برخوردار خواهند شد.

از همین روست که مردم می توانند با اشکال گوناگون مقاومت منفی در مقابل حکومت اسلامی، آن را هرچه متزلزل تر سازند و امکان برچیدن نهایی آن را فراهم آورند. نیروهای پیشتاز مردم نباید انتظار داشته باشند که همه ی مردم به یکباره وارد میدان شوند و در نخستین اقدام مقاومت منفی شرکت جویند. مثلا، این پیشتازان می توانند با تشویق مردم به منزل نشینی در روزهای تاریخی، چون 28 مرداد، که متضمن هیچ خطری هم نیست، به عنوان اعتراض و به معنای خواست برچیدن حکومت اسلامی خیابان ها را تهی کنند؛ یا در شب 17 شهریور از استفاده از برق در ساعتی معین پرهیز کنند و با روشن کردن شمع خواست همگانی خود را برای برچیدن این نظام به جهانیان اعلام دارند؛ و باز با نرفتن به پست خانه یا عدم استفاده از تلفن در روز مهرگان همان ناخرسندی را هویدا سازند. این ها فقط نمونه هایی است از آن شیوه هایی که مسلما در اثر مشورت می توان دستجمعی بسط داد و مبارزه با آنجا رساند که سر انجام با تحریم کامل رژیم توسط همگان رهبران حکومت اسلامی ناچار از ترک قدرت شوند.

آنچه که تیمور لنگ در اثر مشاهده ی موری دانه کِش بر دیواری ویرانه دید او را به پیروزی مجدد رساند. مسلم است که مردم چند ده میلیونی ایران بهتر می توانند، نه تنها ازصبر و حوصله، که از محاسبه یِ مور در کشف تعادلِ وزنِ خود و سنگینی دانه برای گذار از دیوارِ ویرانه بیاموزند. و چه خوش گفته اند فرزانه شاعرانِ ایران:

قطره ها چون جمع شود، جویی شود ژرف، ای فَتا ! (مولوی)

قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود ! (ناصر خسرو)

اندک اندک به هم شود بسیار / دانه دانه است غله در انبار! (سعدی)

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates