10.08.2003

حسین خمینی از پایگاه خود در بغداد اشغالی آزادی آمریکایی را ”بهترین نوع آزادی در جهان “ می‌نامد

ابزرور – ترجمه ف. کوشا
http://observer.guardian.co.uk/international/story/0,6903,1015689,00.html
جِیمی ویلسون — بغداد
یکشنبه 10 اوت 2003
ابزرور

سید حسین خمینی در یک خانه‌ی اعیانی زرق و برق دار محصور با درختان خرما در کرانه‌ی رود دجله چهارزانو روی کاناپه‌ای نشسته است. اینجا درست قلب بغداد اشغال شده توسط آمریکاییان است، نه اولین جایی که انتظار داشته باشید نوه‌ی آیت‌اله خمینی را بجویید. رهبر متوفای ایران انقلاب اسلامی‌اش را بر نفرت عمیق از هرآنچه با ستاره‌ها و نوارها [پرچم آمریکا] مرتبط است بنا نهاد.

اما درباره‌ی خمینی جوان کم‌تر چیزی وجود دارد که بتوان انتظارش را داشت.

در حالی که سیگاری را پک می‌زند و جرعه‌ای از چای شیرین‌اش را می‌نوشد می‌گوید ” رهایی و آزادی آمریکایی بهترین نوع آزادی در جهان است. آزادی‌های فردی‌ای را که در قانون اساسی آمریکا منظور شده است با چنین تمرکزی در قانون اساسی هیچ کشور دیگری در جهان نمی‌توان یافت. آمریکایی‌ها در عراق‌اند، بنابراین آزادی هم اینجاست.“

این یک اظهارنظر‌‌ خارق‌العاده‌ از مردی است که پدربزرگش برچسب ” شیطان بزرگ “ را به آمریکا زد، اما آنچه [حسین] خمینی درباره‌ی وضعیت فعلی ایران می‌گوید حتی تندتر از این است: ” ایرانیان اکنون به آزادی نیاز دارند، و اگر تنها با مداخله‌ی آمریکا بتوانند به‌ آن دست یابند تصور می‌کنم از آن استقبال کنند. به عنوان یک ایرانی، من هم از آن استقبال می‌کنم.“

تعجبی ندارد که خمینی 45 ساله نوعی ولوله دربغداد ایجاد کرده‌است و رسانه‌های آمریکایی به سمت خانه ی محل اقامت او می‌شتابند.

به طوری که محافظان شخصی مسلح او می‌گویند، آن خانه‌ی مجلل را یک روحانی عراقی که در مورد جدایی دین ازحکومت با [حسین] خمینی دیدگاه‌های مشترکی دارد مصادره کرده است. پیش از آن متعلق به عزت ابراهیم، معاون شورای فرماندهی انقلابی و از نزدیک‌ترین مشاوران صدام حسین بود. عزت ابراهیم، که شاهٍ پیک لیست مهم‌ترین بعثی‌های تحت پیگرد بود کماکان آزاد است، هرچندکه بعید است بازگردد و مستأجران فعلی را از منزل بیرون کند. اما به هرحال چیزهای فراوانی در آن خانه وجود دارد که بازدیدکننده را به یاد مالک قبلی آن می‌اندازد. یک رولزرویس مشکی با جلوپنجره‌ی طلایی در خیابان ماشین‌روی منزل گرد وغبار به خود گرفته‌است، اتاق نشیمن با سه کاناپه‌ی طلاکاری شده‌اش دو مخزن شیشه‌ای بسیار بزرگ که حاوی دهها ماهی استوایی است، و چندین قفس از قناری‌هایی که شادمانه جیک‌حیک می‌کنند را نیز در بر می‌گیرد.

خمینی که عمامه‌ی سیاه به سر دارد — بخشی از لباس روحانیت که علامت آن است که دارنده‌ی آن از نوادگان پیامبر اسلام است — این پرسش که آیا اگر پدربزرگش زنده بود حمایت او از آمریکا را تأیید می کرد را ” مزخرف “ می‌داند و به آن پاسخ نمی‌دهد. می‌گوید ” او اینجا نیست، بنابراین نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که چه موضعی اتخاذ می‌کرد.“

در مورد مقاومت عراقی‌ها در مقابل نیروهای آمریکایی اشغال‌گر — یا آزادی‌بخش، چنانکه خمینی اصرار دارد آنان را بنامد — به نظر او چنین چیزی وجود ندارد.

می‌گوید ” کسانی که حملات را اجرا می‌کنند پیشاپیش پول دریافت کرده‌اند تا به آمریکایی‌ها حمله کنند و آمریکایی‌ها تنها در موضع دفاع از خود قرار دارند.“

مردی که پدربزرگش تئوکراسی اسلامی را با بهره برداری از بحران گروگان‌گیری سال 1979 استحکام بخشید با اتخاذ دیدگاه‌هایی که می‌توانسته مستقیماً از یک حلسه‌ی اطلاع رسانی سیاست خارجی آمریکا آمده باشد یا توسط دفتر مطبوعاتی حاکم موقت ائتلاف که در کاخ سابق ریاست جمهوری، یکی دو مایل پایین تر واقع است نوشته شده باشد دارد چه کار می‌کند؟

میزان نزدیکی ارتباطات خمینی با آمریکا دقیقاً روشن نیست، اما این روحانی چندین بار با مسئولین حکومت موقت مؤتلفین ملاقات داشته‌است. یک مقام رسمی آمریکایی پریشب در یک میهمانی شام به شوخی گفت ” او خمینی مطلوب من است! “ یک سخنگو گفت ایده‌های او در مورد جدایی دین از حکومت را ” جالب “ یافته‌اند.

حسین خمینی با آنکه پیروان زیادی را تجت نفوذ خود ندارد، صِرف این واقعیت که نوه‌ی بنیانگذار جمهوری اسلامی است می‌تواند به مرور زمان او را بازیگر مهمی کند، و این در حالی است که هر صدایی که به رقیق کردن فراخوانی‌های برخی رهبران شیعه برای یک سیستم حکومتی روحانی در عراق کمک کند با آغوش باز مورد استقبال آمریکایی‌ها قرار خواهد گرفت.

اما آمریکا شاید نقشه‌های بزرگ‌تری برای خمینی داشته باشد. او 14 سال از زندگی‌اش را، بین سال 1964 تا 1979، که پدر بزرگش نقشه انقلاب اسلامی را می‌کشید و مبارزه سرنگونی شاه را از شهر مقدس نجف هدایت می‌کرد در عراق گذراند. با گوش دادن به سخنان نوه‌ی او که وضعیت فعلی تهران را محکوم می‌کند، دشوار است که آدم دچار این احساس نشود که شاید تاریخ دارد خودش را تکرار می‌کند.

دولت بوش، که ایران را در محور رو به زوال شر قرار داده‌است، مکرراً این کشور را به حمایت از گروه‌های تروریستی و تلاش برای دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای متهم کرده‌است. اما در درون دولت، جز آنکه همه معتقدند که تغییر حکومت در ایران چیز خوبی است اتفاق نظر گسترده‌ای بر سر آنکه بهترین راه رسیدن به این هدف چیست وجود ندارد. از زمانی که وزارت خارجه شروع به تهیه‌ی پیش‌نویس دستورالعمل امنیت ملی ریاست جمهوری در مورد ایران کرد دو سال می‌گذرد، اما این سند ناتمام مانده‌است.

گفته می‌شود که کبوترهای وزارت خارجه‌ی کالین پاول طرفدار افزایش گفت‌و‌شنود با اصلاح‌طلبان بالقوه‌ی درون ایران‌اند. در حالی که چنین تصور می‌شود که پنتاگونِ دونالد رامسفلد در پی‌گیری تاکتیک‌های تضعیف تهاجمی در مورد ایران مصر است.

دولت [آمریکا]به هر روشی که بخواهد ترتیب این کار را بدهد، خمینی می‌تواند برای هر دو طرف مفید باشد.

هنگامی که از خمینی سوأل شد فکر می‌کند چه وقت به ایران بازگردد پاسخ داد ” انشاءاله “ — بسته به اراده خدا است.

اما برخی ناظران ممکن است استدلال کنند که تحقق این امر بسته به اراده‌ی پنتاگون نیز هست.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates