22.07.2003

راهی جز بالا زدن پرده ها در برابر ملت نمانده است

پیک نت:
عیسی سحرخیز خطاب به محسن آرمین: سخنان جسورانه شما را تحسین می کنم، اما مشکل با رفتن قاضی مرتضوی حل نمی شود، فکری اساسی باید کرد و در اولین اقدام باید پرده ها را در برابر ملت کنار زد.

دوست عزیزم جناب آقای محسن آرمین که خود از قلم به دستان جامعه و عضو انجمن صنفی روزنامه‌نگاران است، روز یکشنبه در مقام نماینده منتخب مردم در «خانه ملت» نکات حائز اهمیتی را در مورد قانون‌شکنی در قوه قضائیه مطرح کرد، اما متأسفانه به گونه‌ای سخن گفت که گویا مشکل این قوه به دادستان جوان تهران محدود می‌شود.

ایشان با ذکر موارد مختلف دستگیری گسترده‌ روزنامه‌نگاران و مدیران مسئول مطبوعات، فعالان سیاسی و دانشجویی و حادثه‌ فوت یک روزنامه‌نگار شجاع – خانم زهرا کاظمی که جان در راه فعالیت حرفه‌ای نهاد – نقش ویژه‌ قاضی مرتضوی در این حوادث را عیان کرد و خواستار محاکمه و مجازات دادستان کل تهران شد؛ هر چند که تأکید کرد، ایشان بدون حمایت و پشتوانه‌ خاص نمی‌تواند دست به چنین اقدام‌های خلاف قانونی بزند که در بسیاری موارد دخالت در امور قوه مجریه و وزرای دولت خاتمی است.

گفتم «متأسفانه»، چون می‌دانم و دوست عزیزم جناب آقای آرمین بهتر از من می‌داند که معضل قوه قضائیه و آنچه از این طریق بر مملکت می‌رود، نه تنها در حیطه‌ تصمیم‌ها و اقدام‌های دادستان جوان، بلکه رئیس قوه قضائیه نیز که بیشتر از امور قضایی به امور بین‌المللی و حوادث و رویدادهای کشورهای منطقه علاقه دارد و به آن می‌پردازد و در شرایط حساس کنونی نیز در سفری سیاسی و سیاحتی بود، نیست. مشکل جای دیگری است.

باید پرسید:

1- اگر قوه قضائیه‌ جمهوری اسلامی به معنای واقعی مستقل بود و از «اراده‌های سیاسی و تصمیم‌های فراقانونی» تبعیت نمی‌کرد و حق را به حقدار می‌داد و به جای «قضات جوان و فرمانبردار»، از «قضات باتجربه و مستقل» استفاده می‌برد، آیا پرونده‌ حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان چنین سیاه بود؟

2- آیا روزنامه‌نگاری بیگناه در راه فعالیت خبری چنین راحت جان به جان‌ آفرین تسلیم می‌کرد و روابط دیپلماتیک تهران – اوتاوا و به معنایی ایران با بسیاری از کشورهای جهان چنین دستخوش ندانم کاری فرمانبرداران می‌شد؟

3- آیا صدها فعال سیاسی، دانشجویی و مطبوعاتی بخشی از عمر با ارزش خود را به جای انجام امور ارزنده و پربها، در سلول‌های انفرادی و یا در کنار جنایتکاران به سختی یا بطالت صرف می‌کردند؟

همه می‌دانند زمانی که جناب آقای شاهرودی به جای محمد یزدی بر صندلی صدارت «ویرانه» قوه قضائیه تکیه زد، متأسفانه در پوشش شعار «توسعه قضایی» اجازه داد قوه قضائیه به جای آنکه «کنام شیران حق‌طلب» باشد، در مواردی آشیانه‌ جغدان شب‌پرست شد.

پیش از آن بسیاری از حقوقدانان، اساتید دانشگاه و روزنامه‌نگاران به ایشان از سر خیرخواهی توصیه‌هایی کرده بودند و از جمله تأکید داشتند که باید «سعید مرتضوی» را کنار بگذارد و اجازه دهد به شکایت‌های مطروحه علیه وی رسیدگی شده و «حق و عدالت» در مورد تخلفات وی به مورد اجرا درآید. ایشان در نشست‌های خصوصی بسیاری از توصیه‌ها را پذیرفت و از جمله تصمیم به برکناری «قاضی جوان» گرفت. اما غافل از آن بود که در ایران به جای قانون، «اراده‌های سیاسی و تصمیم‌های فراقانونی» حرف آخر را می‌زند.

ایشان در عوض تسلیم شدن به «اندرزهای خیرخواهانه»، سر در برابر «توصیه‌های رسیده» فرود آورد که «ما یک قاضی مسلمان حزب‌اللهی داریم و می‌خواهید او را کنار بگذارید؟!»، و به مملکت «رفت آنچه که نباید می‌رفت».

برادر عزیز، جناب آقای آرمین خوب می‌داند و باز باید بیشتر بداند که مشکل قوه قضائیه و بسیاری از معضلات کشور ریشه در جای دیگری دارد. راه را نباید اشتباه رفت وگرنه سعیدی دیگر می‌رود و به ظاهر غده‌ سرطانی قتل‌های زنجیره‌ای با حذف سعید امامی از وزارت اطلاعات ریشه‌کن می‌شود، اما باند او در جای دیگر ریشه‌های خود را می‌گستراند و چون اکنون در شرایط مناسب از سایه برون آمده و در شکل و ماهیتی جدید دست به عمل می‌زند و فرمان‌های بازیگران پشت‌پرده را اجرا می‌کند.

چاره، برگزیدن چنین راه‌های امتحان‌شده‌ای نیست. پرده‌ها را باید کنار زد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates