19.07.2003

نامه فرشاد امیرابراهیمی به رهبر: رهبر معظم! شکم مردم را می درند و برای شما دعا می کنند!

پیک نت:
بنام خداو ند

آقای خامنه ای!

رهبر حکومت اسلامی ایران

سلام علیکم

حضرتعالی مرا نیک می شناسید و تاریخ و ملت معاصر ایران نیز مرا و دوستان سابقم را که از یاران شما می باشند را نیز به خوبی می شناسند .
دوستان سابقم و فدائیان شما این روزها بی امان و سخت مشغول دفاع از شماو حکومتتان هستند و الحق هم که تا پای جان بر سر این پیمان ایستاده اند اما چه حیف که سود این دفاع احمقانه را نه شما که دشمنتان آمریکا خواهد برد .که این دفاع خشونت طلبانه مساوی است با باز شدن پای ژاندارمهای منطقه و آنچه که بر سر افغانستان و عراق آمده است و باقی ماجرا …
دانشجویان و ملت اینروزها به خیابانها ریخته اند و فریاد بر داشته اند و آزادی و مساوات را طلب می کنند فریاد بر می آورند و خواستار عدالت اجتماعی هستند و از همین روست که مباح است تا خون پاکشان نیز بر سنگفرش خیابانها نقش بندد .

راستی مگر چه شده است که امروز حرف از عدالت و آزادی و حرف از همه پرسی و برابری اجتماعی ممنوع است و تاوانش مرگ است ؟ ومگر اینها ارکان متشکله این نظام نبود؟ مگر این انقلاب برای استقرار آزادی به پیروزی نرسید؟ مگر این انقلاب به پیروزی نرسید تا جامعه بی طبقه توحیدی را برقرار کند ؟ پس امروز در پس گذر از بیست و چهار سال چه شده است که اگر در خیابانها حرف از آزادی و حاکمیت مردم بزنی گرفتار جوخه های مرگ و وحشت فدائیان شما خواهیم شد؟

پس باید پذیرفت که این انقلاب و حاکمان و فدائیان آن وهمه و همه چیز آن رنگ باخته است!
در همین دو روز گذشته بود که ایادی شما مرا به وحشیانه ترین شکل ممکن از مقابل دانشگاه تهران ربوده وبه سیاهچالهای خویش بردند و به شکنجه و ارعاب من پرداخته اند و وقتی که برایشان خواسته هایمان را که همان ارزشهای سابق این نظام بوده را مطرح می کردم می گویند که زور بیجا می زنیم!

اما غافل از آنکه هیچ زوری هر چه اندک اما بیحاصل نخواهد بود مگر نه اینکه پیر جماران گفته است که وقتی که حقیقت و صداقت مطرح باشد آتش اگر چه به اندازه کف دستی هم باشد دنیایی را خواهد افروخت .

امروز عده ای حزب اللهی نما با سو استفاده از لباس و چکمه مقدسی که روزگاری با افتخار آنرا بر تن نموده و مقابل دیکتاتوری صدام ایستاده بودیم به خیابانها ریخته و رقص آتش و چماق برکرده و به ما می گویند که آرام بگیریم و به نوعی خفه شویم و حرفی از آزادیخواهی و عدالت طلبی نزنیم وما هم گفته ایم و می گوئیم که نمی توانیم بیش از این سکوت کنیم چراکه دل شکسته ایم و داغدارهنوز که هنوز است داغ برادران شهیدمان بر دلمان است داغ آنانکه شب بر خاکهای شلمچه می خفتند و روزبه آسمانهای فکه می پیوستند داغ آنانیکه تا آخرین لحظه بر پیمانی که با ملت بسته بودند و آن دفاع از ایران و ایمان بود وفا دار ماندند و نارنجک را که می دیدند آغوش خویش را برایش باز می کردند تا مبادا کمر گردان بشکند .

پدرانمان بخاطر مبارزه با غارت پهلوی بخاطر احیای عدالت اجتماعی بخاطر استقلال و آزادی و جمهوری و اسلامی به خیابانها ریختند و شلاق خوردند و زندان رفتند و خودمان نیز برای استمرار این نظام تمام محدودیتها را متحمل شدیم و گشنگی کشیدیم جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشتیم و تمام معذوریتها را تحمل کردیم در خانه های فقر زاده شدیم اما امروز وقتی به زعفرانیه و کامرانیه و آجودانیه می رویم و چشممان به برجها و کاخهای کارگزاران شما می افتد سرمان گیج می رود و دلمان سخت می گیرد که این است نظام اسلامی و علوی ؟!
آیا باید آرام گیریم؟ ما که چند صد دانشجوی پای برهنه و از نسل انقلاب و مستضعف هستیم برای چه آرام گیریم؟ ما که چیزی نداریم تا از دست بدهیم جز جان ناقابلمان که مشتاقیم آنرا هم به پای عقیده مان بدهیم ؟

دست داریم بایستیم . پس می ایستیم چنانچه حضرتعالی نیز در سالهای مبارزه با سلطنت ایستادید. می ایستیم و هراسی از برچسبهایی که اینروزها اطرافیان شما به ما می زنند نداریم.
ما که هم خود می دانیم کیستیم و هم ملت می شناسنمان ما که نسل خون و آتش و قیام هستیم ما که نسل انقلاب هستیم ما که نسل جنگ هستیم ما که نسل شهادت و شهامت هستیم و اکنون که باز از همان ارزشهای اولیه انقلاب می گوئیم اراذل و اوباش و سوسول و شورشی و بچه ساواکی لقب می گیریم!

براستی ما سوسول هستیم ؟ ما که با سنین دوازده سالگی و سیزده سالگی با جعل شناسنامه به جبهه میرفتیم و نوجوانی مان را بوی باوروت و آتش و خون پرکرده و با شهادت و به خاک افتادن هر برادرمان به خاک افتادیم و اکنون از میان هر صد دوستمان یکنفرشان را سراغ نداریم که پیکری سالم داشته باشد و هر کدام را که می نگریم جزئی از اجزای بدنش قلابی است و مصنوعی سوسول هستیم ؟ و آقازادگانی که بیست و چهارسال است در کنج عافیت و هزارتوهای پلیدشان بسر می برند و از خون این ملت ارتزاق می کنند و تعطیلات آخر هفته شان را در کانادا و اروپا و آمریکا می گذرانند ولی نعمت این مملکت هستند و مردان مرد؟

آری در ابتدای کلام آوردم که امروزه بسیاری از واژه ها رنگ باخته اند و عوض شده اند .
شما نیک می دانید که این ملت و دانشجویان با کسی یاکسانی مشکل و خصومت شخصی ندارند . در دل این ملت دیگر جائی برای مشکل و خصومت شخصی نمانده است ملتی که هشت سال جنگیدن و رزم بدون کینه شخصی را آموخته اند چگونه میتوانند دل به کینه شخصی و مشکلات خانوادگی و خصوصی بدهند ؟

مگر از بین رفتن آزادیهای سیاسی و اجتماعی سرکوب همه جانبه مردم پایمال کردن حقوق زنان گسترش فقرو بیکاری اعتیاد و فحشا و ازبین رفتن ارزشهای والای انسانی دیگر جائی برای کینه و عداوت شخصی هم برای این ملت باز گذاشته ؟

جناب آقای خامنه ای !

شما برای پیروزی حاکمیت مردمسالاری خود زندان رفته اید و شلاق خورده ایدو ما برای برقراری و صیانت آن بارها و ماهها و سالها در بازداشتگاه “توحید ” زندانهای انفرادی را تحمل کرده ایم و شکنجه هایی را کشیدیم که هر کدامش برای یکبار مردن در بازداشتگاه “کمیته مشترک ” بس و کافی بود .شما که خود روزگاری فعال و زندانی سیاسی بوده اید نیک می دانید که چه راه پر خطر و ناهمواری را پیش رو داریم و هر گز سکوت نخواهیم کرد چراکه این راه اگر سکوت پذیر بود در روزگار جوانی شما هم سکوت می کردید !
در هفته پیش که اعتراض و انتقاد خویش رادر کوچه پس کوچه های تهران به هنگام تعطیل شدن کلاس درس و درحال رفتن به خانه زمزمه می کردیم خود نمی دانستیم که دست بر چه نقطه حساسی گذارده ایم و چه زود ملت را در پشت سر خود یافته و امروز که به یک هفته گذشته خوب می نگریم می بینیم که تیر چه درست بر هدف خورده است !
ما تا استقرار آزادی و استقلال و تا برقراری جمهوری ناب از پای نخواهیم نشست و اگر ما را هم از پای در آورند اما دغدغه ها و فریادهای ما جاودانه خواهد ماند چراکه این دغدغه ها ماندگار است و پس از ما نیز می ماند و بار دیگر شهر و کشوررا به انقلاب وا می دارد . این شعله ای که در سینه های دانشجویان و ملت است و قول می دهم که روز به روز فروزانتر خواهد شد و می بینید که هر روز از یک دانشگاه و خیابان و شهر سر می کشد و از هیجده تیرماه روز اوج مظلومیت دانشجویان نیز می گذرد و می گذرد و از مانیز شاید خاکستری خواهد ساخت اما بی شک بهار زیبایی را ارمغان خواهد داد .

اینروزها مشتی چماق به دست از نام و نان شما ارتزاق می کنند و به بهانه دفاع از شما به مال و ناموس مردم حمله می برند و عربده می کشند و ترک تازی می کنند وبه ملت و جوانانی حمله می برند که روزگاری ولی نعمت این مملکت بودند داغ و درفش بر سر این ملت فرو می آورند و حیدر حیدر سر می دهند و چاقو و تیغ بر صورت دختران و پسران این مرز و بوم می کشند و برای سلامتی شما صلوات سر می دهند !

آقای خامنه ای!

اگر این جماعت مست از باده قدرت با شمایند بگوئید تا فاتحه این نظام را بخوانیم و اگر با شما نیستند چراقوای امنیتی و انتظامی ما که رکورد دار کشف براندازها و مخالفان و تروریستها و شورشیان هست با ایشان برخوردی نمی کنند؟

چرا هنگامیکه فقط چند خیابان بالاتراز محل اقامت شما مدعیان فدائی و ذوب شدگان شما این پادوهای داخلی خشونت تیغ بر ملت ایران میکشند وجان و مال و ناموس ملت را نشانه رفته اند شما در سخنرانی شصت دقیقه ای خود ششصد بار از دشمن خارجی می گوئید و خطر آنرا برای این ملت بر می شمارید؟!

بدانید که اگر با خبر می باشید و خدای ناکرده از این اعمال خشنود بوده اید بدانید که دیر یا زود است که به سرنوشت همسایه خویش و فدائیانش مبتلا خواهید شد.
مقام رهبری این تصد یع هیچ دلیلی نداشت جز آنکه بر خود تکلیف دانسته که به مصداق” النصیحة لائمة المسلمین”و همچنین اخلاقا و منطقا باید بخشی از دلایل و دفاعیات خود را برای اعتراض به وضعیت موجود مستقیما خدمتتان بیان داشته

باتشکر و احترام

کوچکترین فرزند این آب و خاک امیر فرشاد ابراهیمی

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates