07.03.2002

ايران و “محور شرارت “

اوري آونري
برگردان : ع. بهار
چهارشنبه 15 اسفند 1380

چند هفته پيش اتفاق عجيبي رخ داد. اسراييل كاشف به عمل آورد كه ايران شيطان بزرگ است . چيز تازه اي نبود. طوري كه انگار بنا بر حكمي از قبل صادر شده به ناگهان دستگاه دولتي اسراييل تغيير جهت داد. سياستمداران ، ژنرال ها، رسانه هاي رسمي آن گونه كه مرسوم است با حمايت تحليل گران مزدبگير، همه با هم به يكباره ايران را خطر بالقوه ، مستقيم و وحشت آفرين ناميدند. اتفاق عجيب در واقع اين بود كه درست در چنين شرايطي كشتي توقيف مي شود كه حامل سلاح از ايران براي عرفات بوده است . در واشنگتن شيمون پرز – مردي براي همه فصول و خدمتگزار روساي گوناگون – در برخورد با هر ديپلماتي ، داستان پيرامون هزاران راكت ايراني كه براي حزب الله فرستاده شده را تعريف مي كند. دقيقا همان گروهي كه بوش در همان زمان آن را يك “سازمان تروريستي ” ناميده ، از كشوري اسلحه دريافت مي كند كه بوش از آن به عنوان “محور شرارت ” نام برده است .
چنين چيزي ديوانگي به نظر مي آيد اما اين گونه نيست . اين مسخره بازي داراي شيوه اي است كه به راحتي مي توان آن را توضيح داد. امريكا پس از 11 سپتامبر هنوز مملو ازخشم كور بود. در افغانستان پيروزي غيرقابل تصوري بدست آورد طوري كه حتا يك سرباز امريكايي هم تلف نگرديد. حال امريكاي سرمست از پيروزي و هنوز هم خشمگين نمي داند كه حمله بعدي را متوجه چه كسي سازد. عراق ؟ كره شمالي ؟ سومالي ؟ سودان ؟
شواهد نشانگر آن است كه بوش در چنين لحظه تاريخي حاضر نيست تا از جنگ صرف نظر كند. چرا كه تمركز قدرت به اين بزرگي را نمي توان به راحتي كنار گذاشت . گذشته از آن وضعيت اقتصادي وخيم تر گشته و رسوايي بزرگ كنسرن انرون واشنگتن را به لرزه در آورده است . در چنين لحظاتي افكار عمومي امريكا مي تواند راجع به اين
مساله حساسيت نشان دهد. در اينجا رهبري اسراييل وارد بازي شده و فرياد مي زند:
دشمن ايران است ! به ايران بايد حمله شود!

پايگاه هاي امريكا در ازبكستان ، تركمنستان ، قرقيزستان
چه كسي در اين تغيير گرايش نقش داشته است ؟ كي و چگونه چنين تصميمي گرفته شد؟ و كجا؟ به احتمال زياد در واشنگتن و نه در اورشليم . اما در امريكا چه كساني دست به چنين كاري زده اند؟ و چه منافعي دارند؟ براي توضيح موارد بالا بايد زواياي ديگري را مورد توجه قرار دهيم . يكي از منابع مهم كره زمين ، منابع نفتي در منطقه درياي
مازندران (كاسپين ) است كه با منابع نفتي عربستان سعودي قابل مقايسه مي باشد.
كارشناسان معتقدند كه اين منطقه در سال 2010 روزانه حدود 3/2 ميليارد بشكه نفت خام و اضافه بر آن ساليانه 4/850 ميليارد كوبيك متر گاز صادر خواهد كرد. ايالات متحده امريكا مصمم است تا اين منابع را زير كنترل خود در آورده ، رقباي خود را از ميدان بدر كرده و منطقه را از نظر سياسي و نظامي زير نفوذ خود قرار داده و مسير حمل نفت و گاز به بنادر را آماده سازد. رهبري اقدامات در اين رابطه هم در دست فراكسيون نفت كه خانواده بوش هم به آن تعلق دارد، قرار دارد. اين گروه با همكاري صنايع نظامي هم بوش پدر و هم پسر را به رياست جمهوري رساندند. بوش پسر به
عنوان يك رييس جمهور فردي ساده با افكار سطحي بوده و حرف هايش هم ابتدايي به نظر مي آيند. در واقع كاريكاتوري از يك وسترن درجه دو مورد علاقه عوام . اما آنهايي كه پشت سر او قرار دارند آدم هاي زيرك و توانايي هستند و همين ها هستند كه زمام امور را در دست دارند.
سوقصد به برج دوقلوي نيويورك كار آنها را بسيار آسان نمود. چنانچه من تئوري توطئه را باور مي داشتم ، بن لادن را مامور امريكا مي دانستم . چرا كه سياست “جنگ عليه تروريسم ” بهترين زمينه براي اقدامات و نقشه هاي افرادي كه پشت سر رييس جمهورقرار دارند را فراهم آورده است . امريكا توانسته است از طريق جنگ در افغانستان كنترل
گسترده اي بر سه كشور اسلامي كه در نزديكي درياي كاسپين قرار دارند را بدست آورد:
تركمنستان ، ازبكستان ، قرقيزستان . بدين ترتيب در حال حاضر كل منطقه هم از نظرسياسي و هم از نظر نظامي زير سلطه امريكا قرار دارد. همه رقباي احتمالي و هم چنين روسيه و چين هم كنار زده شده اند. مدت هاست كه امريكايي ها بين خود بحث مي كنند كه چه مسيري براي حمل نفت كاسپين بهترين مسير مي باشد. مسيرهايي كه زير نفوذ روسيه قرار دارند اصلا قابل بحث نيستند. رقابت مرگ آفرين بين روسيه و انگلستان قرن 19 كه بعدها به “بازي بزرگ ” معروف گرديد دوباره تكرار مي شود، اين بار بين امريكا و روسيه . تا چندي پيش به نظر مي رسيد كه مسير غربي كه از طريق تركيه به درياي سياه ختم مي شود بهترين مسير بوده باشد، اما امريكايي ها به اين مسير از آنجايي كه به روسيه خيلي نزديك است ، اعتماد چنداني ندارند. بنابر اين بهترين مسير از نظر آنها به طرف جنوب به اقيانوس هند مي باشد. البته در درجه اول مسير ايران كه “بنيادگرايان اسلامي ” در آن حكومت مي كنند مورد نظر نبود. بنابر اين براي امريكايي ها يك آلترناتيو باقي مي ماند: از درياي كاسپين از ميان افغانستان و بخش غربي پاكستان به سوي اقيانوس
هند. به همين خاطر هم امريكايي ها مذاكرات پنهاني ناموفقي را با حكومت طالبان داشته اند. پس از آن “جنگ عليه ترور” شروع شد و امريكايي ها افغانستان را فتح نموده و حكومت دست پروده خود را به قدرت رساندند. اگر بخواهيم بر روي نقشه پايگاه هاي بزرگ امريكايي كه براي اين جنگ ساخته شده اند را نگاه كنيم ، با تعجب در خواهيم يافت كه : اين پايگاه ها دقيقا بر روي مسير طراحي شده لوله هاي نفت به اقيانوس هند قرار دارند.

بن لادن يا در ايران و يا نزد حزب الله لبنان
اينجا بايستي كه به پايان داستان رسيده باشيم اما گرسنگي به هنگام صرف غذا تشديد مي يابد. امريكايي ها از تجربه خود در افغانستان دو چيز را ياد گرفتند: اول ، هر كشوري را با استفاده از سلاح هاي مدرن مي توان به زانو در آورد بدون آن كه حتا يك سرباز امريكايي تلف شود. دوم ، با قدرت نظامي و پول مي توان هر جايي كه ممكن باشدحكومت وابسته مستقر ساخت . بدين ترتيب در واشنگتن ايده جديدي تولد يافت : چرا مسير طولاني لوله ها خارج از ايران را پياده كنيم اگر كه مسير كوتاه تري از وسط ايران ممكن است ؟ براي اين كار بايستي كه حكومت آيت الله ها را كنار زد و حكومت جديد طرفدار امريكا را مستقر نمود. چنين چيزي در گذشته غيرممكن به نظر مي رسيد، اما حالا پس از ماجراي افغانستان ؟ جاي تنها چيزي كه در اين ميان خالي است افكار عمومي دستكاري شده و حمايت كنگره مي باشد. در اينجاست كه خدمات اسراييل با ارتباطات و نفوذش در كنگره و رسانه ها مورد احتياج است . بر اين اساس هر روزه
ژنرال هاي اسراييلي خاطرنشان مي سازند كه ايران سلاح كشتار جمعي توليد مي كند و تهديدي براي اسراييل است . شارون مي گويد كه كشتي ايراني حامل سلاح براي عرفات نشان دهنده آن است كه عرفات هم در اين توطئه دست دارد. پرز حتا اعلام مي دارد كه موشك هاي ايراني تهديدي عليه تمامي جهان هستند. هر روز يكي از روزنامه هاي اسراييلي به خوانندگان خود مي گويد كه بن لادن يا در ايران است و يا تحت حمايت حزب الله در لبنان به سر مي برد. معامله اي بسيار ساده : شما حمايت كنگره و رسانه ها را براي من بدست آوريد من هم فلسطيني ها را به دست شما مي سپارم .
چنانچه امريكا به متحدين خود در اروپا و جهان عرب وابسته مي بود، تمامي اين اتفاقات رخ نمي داد. اما افغانستان به آنها نشان داد كه آنها به هيچ كسي در كنارخود نياز ندارند. آنها مي توانند به صورت حكومت هاي رقت انگيز عربي كه مدام خواستار دريافت پول هستند، تف كنند. اروپا هم ناديده گرفته مي شود. چه كسي به كمك انگلستان و آلمان احتياج دارد، زماني كه امريكا به تنهايي قوي تر از همه آنهاي ديگر است ؟ براي شارون ايده همكاري بين امريكا و اسراييل عليه ايران چيز تازه اي نيست .
سال 1981 زماني كه او وزير دفاع شد، طرح خود را در اختيار پنتاگون گذاشت . براساس اين طرح چنانچه آيت الله خميني در حال سرنگوني باشد، ارتش اسراييل سريعا ايران را اشغال نموده و از نفوذ شوروي جلوگيري كرده تا با رسيدن امريكايي ها ايران را در اختيار آنها قرار دهد. براي اين كار مي بايستي كه پنتاگون مدرن ترين سلاح هاي خود را
به اسراييل منتقل مي كرده و آماده نگه مي داشته تا به هنگام اجراي عمليات سريعا قابل دسترسي مي بودند. آن زمان واشنگتن علاقه چنداني به اين طرح نشان نداد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates