روايت خبرنگار بی بی سی از فعاليت خبري در ايران
پیک ایران : چهره رسانههاي خارجي در ايران به شدت خدشه دار شده است/ دفتر آيت الله مصباح از ما پرسيدند شما با اسلام هستيد يا با غرب؟/ متهم به شايعه پراكني شدهام
ايرانيوز : فرانسيس هريسون- خبرنگار بي.بي.سي؛ پس از چند ماه فعاليت در ايران با روايتي از آنچه مشكلات حرفهاي- مينامد به تشريح اوضاع پرداخته است.
هريسون بر اساس مطالب منتشر شده در وبلاگش هم اكنون 2 سال است كه به عنوان تنها خبرنگار زن خارجي در ايران فعاليت ميكند. وي در كنار همسر ايرانياش وظيفه انتشار اخبار و گزارشهاي مورد علاقه بي.بي.سي از ايران را برعهده دارد.
به گزارش گروه بينالملل ايرانيوز متن گزارشي كه اين رسانه از ياداشت هريسون منتشر نموده به شرح زير است.
رابطه میان ایران و غرب پس از علنی شدن تصمیم تهران در خصوص افزایش وسعت دامنه فعالیتهای هستهایاش و ادامه فرایند و غنی سازی اورانیوم، بیش از پیش به سوی تیره و تار شدن حرکت کردهاست.
درحالی که رابطه ایران با بسیاری از کشورهای غربی از جمله انگلیس و آمریکا به دنبال بسیاری از موضعگیریها و تعیین خط مشیهای سیاسی، بدون بهبود و حتی در مسیری ناامید کنندهتر قدم برمیدارد، بسیاری از خبرنگاران و گزارشگران خارجی که مدتهاست در ایران مستقر هستند و یا برای تهیه خبر و گزارش به این کشور سفر میکنند، علت مواجه شدن با مشکلات فراوان کاری خود را در این کشور نشأت گرفته از همین رابطه تیره و تار سیاسی میدانند. بسیاری از آنان معتقدند که دامنه این مشکلات به خصوص اگر یک خبرنگار زن باشید، گستردهتر میشود.
“فرانسیس هریسون”، خبرنگار بی.بی.سی در تهران نیز بر این باوراست که تهیه گزارش از ایران با مشکلات فراوانی همراه است و نمیتوان این کار را یک پروژه چندان عادی یا بر اساس اصول و موازین حرفهای به اتمام رساند.
وی با اشاره به یکی از مشکلاتی که با آن دست به گریبان بوده، درباره مراحلی که برای تهیه یک گزارش طی کرده، مینویسد: قصد داشتم که برای گزارشی که قرار بود بنویسم، اطلاعات اولیه را جمعآوری کنم. با شخصی تماس گرفتم تا سوالاتی از او بپرسم. فردی که در آن سوی خط بود، پیش از اینکه در مورد پرسشهایم فکر کند، از من سوال کرد: شما با اسلام هستید یا با آنها(غرب)؟
ما با دفتر یکی از روحانیون جناح موسوم به راست که در واقع مشاور عقیدتی “احمدی نژاد”، رئیس جمهوری ایران، را نیز برعهده داشت، تماس گرفتيم. حقیقت این بود که ما فقط میخواستیم بدانیم که او چه زمانی سخنرانی خواهد داشت و آیا میتوانیم فیلمی از مراسم سخنرانی وی تهیه کنیم یا خیر؟
“آیتالله مصباح یزدی”، یکی از اصلیترین مدعیان در کسب قدرت و پیروزی در انتخابات مجلس خبرگان، مجلسی که نقش تعیین کنندهای در انتخاب رهبری در ایران دارد، با وجود تلاشهای بسیاری زیادی که در این راه میکند، معمولاً تمایلی به صحبت و انجام مصاحبه با خبرنگاران به خصوص خبرنگاران خارجی از خود نشان نمیدهد و به قول معروف به شیوههای مختلف راه را برای تهیه خبر میبندد.
مرد آن سوی خط از ما پرسید: آیا شما از آن دسته افراد هستید که میگویند تنها 100 نفر در خیابانها بودند درحالی که هزاران نفر از مردم در حمایت از دولت به خیابان آمده بودند؟
اگرچه این سوال و لحن پرسش او تمسخرآمیز بود اما همه ما به خوبی میدانستیم که منظور وی از طرح این سوال چیست.
درماه فوریه از سوی تلویزیون ایران برای مدت یک هفته مورد انتقاد قرار گرفتم؛ چراکه در یکی از گزارشهایم در مورد سالگرد انقلاب ایران گفته بودم: بیشتر از 100 هزار نفر از مردم در سالگرد انقلاب ایران به خیابانها آمدهاند و …
درحالی که دولت اعلام کرده بود که جمعیت شرکت کننده بالغ بر 3 میلیون نفر بودند و من با مقیاسهای اشتباه و نادرستی که از تعداد مردم دادهام، شايعه سازي كردهام.
چند روز بعد در یکی از راهپیماییهایی که در حمایت از مردم فلسطین برگزار شده بود، با مردی برخورد کردیم که در حال دست انداختن خبرنگار بی.بی.سی و تقلید حرفها و رفتارهای او در مقابل جمعیت بود.
او جلوی یک محوطه تئاتری نسبتاً بزرگ ایستاده بود. یک کت قرمز روشن با کراوات پوشیده، هویجی را به جای میکروفن در دست گرفته و حرفهایی را به نقل از خبرنگار بی.بی.سی میزد و میگفت که خبرنگاری است که در حال تهیه گزارش زنده از تهران است و تا این لحظه نیز به راحتی میتواند ادعا کند که هیچ کس در راهپیمایی که دولت آن را به راه انداخته، شرکت نکردهاست. خیابانها خالی هستند و … مردم هم با اشتیاق او را تماشا میکردند!
به هر حال این نمایش به شدت مرا شگفت زده کرده بود. با خودم فکر میکردم که آیا این مردم تاکنون برنامههای شبکه تلویزیونی بی.بی.سی را تماشا کردهاند؟ چراکه باید متوجه شده باشند که تنها خبرنگار اعزامی بی.بی.سی در تهران از دو سال پیش تاکنون یک خانم بودهاست. شاید هم تصور میکردند که من باید مردی با موهای خاکستری باشم!
لباس خطرناک
تلفنهایي به بخش خبر شبکه بی.بی.سی در انگلیس شد و در مورد اینکه من روسری قرمزی سر کرده بودم و گزارش خود را از تلویزیون پخش کردم، شکایت کرده بود.
جدای از اینکه آنها میترسیدند که ممکن است این موضوع روی کار و هدف من تأثیر بگذارد، من یک جلسه گفتوگوی آنلاین در مورد روسری که به سر کرده بودم، برگزار کردم و نه درباره آنچه که گزارش کرده بودم …
در 30 نامه الکترونیکی که در این مورد برای بی.بی.سی ارسال شده بود، هیچ کس متوجه این نشده که اگر من روسری به سر نمیکردم، حتما بواسطه بيتوجهي به قانون، مورد سوال جدي قرار ميگرفتم.
من حتی تصمیم گرفته بودم که در محل کارم هم روسری سر کنم زیرا با مردانی کار میکردم که هیچ نسبتی با آنها نداشتم، اما حقیقت این بود که ما خیلی زود متوجه این موضوع جالب شدیم که روسری قرمزرنگ من عامل اصلی این همه جار و جنجال شده بود؛ چرا که شما در برخي جاهاي ايران نبايد اينچنين عمل كنيم!
واقعيت اين است كه زنان ایرانی هر روز کمی پا را از حد و مرزهایی که برخي تعريف كردهاند (مثل بعضي كشورهاي تندرو غربي)، فراتر میگذارند و من هم سعی کرده بودم برخلاف تصاویری که تلویزیون ایران نشان میدهد، جلوی دوربین از سر تا پا با لباس سیاه ظاهر نشوم. مثل برخي از بانوان ايراني.
به جز موضوع پوشش، به خاطر ازدواج با یک ایرانی نيز مورد تهاجم و نقد شدید از سوی کسانی که وبلاگ من را مطالعه میکنند و یا اخبارهای ما را از ایران دنبال میکنند، مواجه شدم. آنها به جای اینکه به من کمک کنند تا به فهم و درک درستی از فرهنگ و مردمی که با آنها کار میکردم، برسم، خواسته یا ناخواسته به روشهای گوناگون باعث بی اعتبار شدن کارهایم میشدند.
همسرم به عنوان یک روزنامهنگار که با دولت ایران موافق بود، از مدتها پیش متهم شده بود و بدون اینکه توضیحی به او داده شود، بیش از یک سال بود که کارت خبرنگاریاش را از او گرفته بودند و اجازه فعالیت نداشت.
خیلی از خبرنگاران خارجی که در ایران به سر میبرند، با یک ایرانی ازدواج کردهاند اما نکته جالب توجه این است که آنها مرد هستند و هیچ کس هم از آنها در مورد اینکه همسران ایرانی دارند و این موضوع در دیدگاههای خبریشان تغییر ایجاد میکند، سوال نمیپرسد حتی در مورد اینکه هنگام تهیه گزارش یا برگزاری یک نشست خبری کروات میزنند یا خیر، حرفی زده نمیشود.
بايد يادآوري كنيم كه کروات در ایران آن هم پس از انقلاب تبدیل به یک نماد غربی شد و جایگاه خودش را به عنوان لباسی که باید سیاستمداران بپوشند و مورد استفاده قرار دهند، از دست داد.
شاید همه اینها در کنار هم ما را به این باور برسانند که به درستی درک کنیم چرا آن مرد پشت تلفن از من پرسید شما با اسلام هستید یا با آنها(غرب)؟
چهره رسانههای خارجی در ایران به شدت دچار خدشه شدهاست؛ چراکه برخي فکر میکنند همه خارجیها و همه رسانههای غربی قصد دارند با سیاستهای خبری خود رژیم این کشور را تغییر دهند اما ما تبلیغات منفی و تصویری را که به عنوان دشمن ترسیم میشود، رد میکنیم ولی مقامات ایرانی نمیخواهند که با ما وارد مذاکره شوند و در این مورد اصلا حرفی زده شود.
البته اين واقعيت هم وجود دارد كه عدهای از مردم غرب از اینکه ما درباره مرگ تدریجی غیرنظامیان ایرانی که قربانی سلاحهای شیمیایی “صدام حسین”، خبر تهیه میکنیم احساس ناراحتی میکنند؛ چراکه نمیتوانند بپذیرند که ایران در این جنگ از سلاح شیمیایی استفاده نکرده و قادر نیستند تصویری را که از ایران به عنوان بخشی از محور شرارت در ذهن خود ساختهاند، تغییر دهند.
از سوی دیگر، بسیاری از ایرانیها تصور میکنند که ما تنها برای وارونه جلوه دادن جنگ ایران و عراق چنین گزارشهایی را تهیه میکنیم. آنها سوال میکنند که چرا دولتهای غربی سکوت اختیار کرده بودند، درحالی که صدام از سلاحهای شیمیایی علیه ایران استفاده میکرد.
وقتی از یکی از همکاران من پرسیده شد که من با غرب هستم یا با اسلام؟ وی پاسخ داد: مستقل هستیم.
پیام برای این مطلب مسدود شده.