14.10.2006

بررسی رویدادهای مربوط به دستگیری آیت الله کاظمینی بروجردی: مصاحبه با علیرضا نوری زاده

رادیوفردا: روز یکشنبه در تهران کوچه سرو صحنه درگیری های شدیدی میان طرفدااران یک روحانی و نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها بود. این روحانی که به نام آیت الله کاظمینی بروجردی شناخته شده، از طرفداران جدایی دین از سیاست است. فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ روز دوشنبه اعلام کرد در درگیری های روز یکشنبه آیت الله و حدود 300 تن از طرفدارانش بازداشت شدند. گزارش های غیررسمی از تخریب خانه های همسایگان، چاقوکشی، اسیدپاشی و حتی کشته شدن اهالی محل حکایت دارد. آقای بروجردی پیش از بازداشت خطاب به اجتماعی از اهالی محل گفت: گناه من این است که ما نمی خواهیم به اسم اسلام به مردم ظلم شود. اکنون از سرنوشت آیت الله و هوادارانش اطلاع دقیقی در دست نیست. تارا عاطفی در مصاحبه با علیرضا نوری زاده تحلیلگر و پژوهشگر مسائل خاورمیانه و ایران و با استفاده از سخنرانی های آقای بروجردی به بررسی وقایع می پردازد.
تارا عاطفي (rm) صدا | (wma) صدا [ 23:23 mins ]

تارا عاطفی (رادیو فردا): روز یکشنبه در تهران کوچه سرو صحنه درگیری های شدیدی میان طرفدااران یک روحانی و نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها بود. این روحانی که به نام آیت الله کاظمینی بروجردی شناخته شده، از طرفداران جدایی دین از سیاست است. فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ روز دوشنبه اعلام کرد در درگیری های روز یکشنبه آیت الله و حدود 300 تن از طرفدارانش بازداشت شدند. گزارش های غیررسمی از تخریب خانه های همسایگان، چاقوکشی، اسیدپاشی و حتی کشته شدن اهالی محل حکایت دارد. آقای بروجردی پیش از بازداشت خطاب به اجتماعی از اهالی محل گفت: گناه من این است که ما نمی خواهیم به اسم اسلام به مردم ظلم شود. اکنون از سرنوشت آیت الله و هوادارانش اطلاع دقیقی در دست نیست. علیرضا نوری زاده تحلیلگر و پژوهشگر مسائل خاورمیانه و ایران درباره پدر آیت الله بروجردی به رادیو فردا می گوید:
دکتر علیرضا نوری زاده: آیت الله کاظمینی بروجردی پدر آیت الله محمدحسین کاظمینی بروجردی یک روحانی سنتی بود در جنوب شهر تهران. اینها از خانواده اعرجی کاظمینی هستند. خانواده ای که در کاظمین عراق شهرت و اعتبار دارند. حدود 150 سال پیش اینها از عراق به ایران آمدند و تعدادی از آنها در بروجرد اقامت کردند. دلیل عمده اش هم حضور مرحوم حاج آقا حسین بروجردی بود. پدر ایشان به تهران می آید، در جنوب شهر در میدان خراسان مسجدی داشت و چون از روحانیونی بود که ارتباطی با مرحوم شیخ محمود حلبی داشت رئیس انجمن حجتیه، اینها درواقع از صاحب زمانی ها بودند، پدر ایشان بسیار مرید داشت، آدم دست و دل بازی بود، ولی به کل انسانی بود از سیاست جدا، چون معتقدند حکومت اسلامی هرگز تا ظهور حضرت برپا نخواهد شد، بنابراین هر حکومتی که ادعای اسلامی گری کند، از نظر اینها غاصب است و اوائل انقلاب که بسیاری از مردم جنوب شهر دنبال انقلاب راه افتاده بودند، پدر ایشان منع می کرد مردم را و می گفت نروید، این حکومت، حکومت اسلامی واقعی نیست و ما را از هدف اصلیمان دور می کند.

ت . ع: چهار سال پیش پدر آقای بروجردی درگذشت و پس از مرگ پدر، سیدمحمد کاظمینی بروجردی دستگیر و به زندان اوین منتقل می شود.

دکتر علیرضا نوری زاده: در آنجا از او تعهد گرفتند، آزارش دادند و وقتی خارج شد دید مسجد پدرش را مصادره کردند و ایشان به ناچار از همان منزل پدری هم منتقل شد و آمد در محل کنونی اقامت کرد و جلسات درسی داشت، شبها می آمدند حکم درس می داد و تفسیر قرآن می کرد و یک عده زیادی طرفدار پیدا کرد در این مدت، باز برای او هم قائل به کرامات بودند و بیماران و گرفتاران پیش او می رفتند. ایشان هم مثل پدرش انسان خیری بود. عده ای از ثروتمندان بازار هم او را یاری می رساندند. در نتیجه به مرور ایشان تبدیل به یک قطبی شد. اما مساله ای که رژیم را نگرانی کرد، سخنرانی ایشان در استادیوم شهید کشوری بود. جمعیتی که برای این سخنرانی آمد، بی سابقه بود. تاکنون درهیچ یک از سخنرانی های غیرسیاسی و غیردولتی چنین جمعیتی نیامده. این یک مقدار نگرانشان کرد و حالا به چه دلیل پس از این ماجرا آمدند قبر پدر ایشان را خراب کردند به اسم توسعه مسجد، این هم آتش را شعله ورتر کرد و ایشان به شدت واکنش نشان داد و اعتراض کرد، در نتیجه عده ای از ماموران به خانه ایشان و خواهرش ریختند، عده ای را دستگیر کردند، ایشان سخنرانی کرد علیه این اقدام و سپس ماموری از وزارت اطلاعات به نام شیخ احمدی رفت که ایشان را احضار کند و اخطار کرد ما شریعتمداری را با ده میلیون مقلد از بین بردیم، شما که چیزی نیستید. و ایشان آمد جلوی مردم این را گفت، جوانانی که دورش بودند دستی به اینترنت و فیلم و کامپیوتر داشتند، تمام این صحنه ها را گرفتند و پخش کردند، در نتیجه روحانی که تا دوماه و نیم پیش شاید فقط در همان محدوده خیابان اوستا، کوچه سرو ایشان را می شناختند، ناگهان شهرت بسیار وسیعی پیدا کرد، از مناطق مختلف تهران به سراغش می رفتند. و در این دوماه و نیم منزلش تبدیل شده بود به یک پایگاه. عده زیادی از مردم جمع شدند تا از دستگیری ایشان جلوگیری کنند و عملا هم تا دو ماه و نیم مقاومت کردند تا اینکه روز یکشنبه با وسایل زرهی به خانه ایشان حمله بردند و تعداد زیادی خانه های مردم هم در بین راه از بین رفت.

ت . ع: آقای بروجردی نامه هایی به کوفی عنان، پاپ و خاویر سولانا نوشت. وی چند شب پیش از بازداشتش در کوچه محل اقامتش خطاب به همسایگانش از جمله گفت:

صدای آیت الله سید محمدحسین کاظمینی بروجردی: با عرض پوزش از همه همسایگان که خوابتان گرفته شد، بدانید که یک ساعت پیش به منزل ما از سوی اطلاعات و نیروی انتظامی حمله شد، برای کشتن من، بدانید که الان تمام ورودی ها و خروجی های این خیابان و کوچه را بسته اند تا به ما حمله کنند. بدانید که گناه ما آن است که ما مخالف دین سیاسی هستیم. ما نمی خواهیم به نام خدای باریتعالی به مردم ظلم کنیم. من از نیروی انتظامی سئوال می کنم شما برای خدمت به ملت آمده اید یا برای کشتن بچه های این ملت؟ من از نیروهای اطلاعاتی می پرسم وظیفه شما ریشه کردن کردن اعتیاد و فقر است در این جامعه یا نابودی بچه های پیغمبر؟ من آمده ام در این نیمه شب با تمام یارانم و به شما و به جهان و به تاریخ اعلام می کنم که ما حاضر نیستیم اسلام را بفروشیم، حاضر نیستیم قرآن را معامله کنیم. ماه قرآن است، اینجا ایران است، چرا باید حمله کنند به جوانان مسلمان؟ مگر ما تروریست هستیم؟ این همه کشور مشکل دارد، باید رهایش کنند به جان ما بیفتند؟ این همه فقر غوغا می کند. سرقت، دزدی، گرانی، کمبود، اعتیاد، طلاق، این همه کشور گرفتاری دارد، ول کرده اند می خواهند مرا بکشند، بیایید بکشید. آی نیروی انتظامی که سر کوچه ایستاده ای، چرا معطلی؟ اگر مامور به کشتنی چرا نمی کشی؟ تو نان این ملت را می خوری که حافظ منافع این ملت باشی، نه آن که در ماه رمضان بچه های اسلام و قرآن را بگیرید، بدزدید، به شکنجه گاه 209 اوین ببرید. اهالی محل من از شما کمک نمی خواهم، فقط می خواهم شاهد باشید که بروجردی برای دفاع از شما، قران شما، خدای شما، وجدان شما، عدالت شما، وطن شما ایستادگی کرد و ایستاد و تنش را به تیرباران عرضه کرد. من باز هم از همه شما معذرت می خواهم، همه شما را به خدا می سپارم و آماده ام برای حرکت خونین اینها تا دنیا بداند اینها مسلمان هستند؟ ایرانی هستند؟ خدمتگذار هستند؟ چه جوابی دارند بدهند؟

ت . ع: اما رسانه های داخلی و مقامات جمهوری اسلامی چه می گویند؟ ایسنا روز یکشنبه در گزارشی به نقل از معاون سیاسی امنیتی استانداری تهران نوشت: عده ای از عوامل فرقه گرا تحرکاتی را مدتی در تهران آغاز کرده بودند که در هفته گذشته این تحرکات شدید شد و مزاحمت ها و مشکلات امنیتی را برای برخی شهروندان تهرانی ایجاد کرد. عبدالله روشن معاون سیاسی امنیتی استانداری تهران به ایسنا می گوید: به دنبال اظهارنگرانی مردم از این تحرکات این عوامل فرقه گرا، چهارشنبه هفته گذشته تعدادی را به گروگان گرفتند و پس از ضرب و شتم اقدام به آزادی آنان کردند. آقای روشن می گوید نیروی انتظامی همواره سعی کرده تا از اقدامات این گروه جلوگیری کند، اما انها روز شنبه با جمع کردن تعداد زیادی از اراذل اوباش تهران و برخی شهرستان ها از طریق آتش زدن لاستیک، پرتاب ککتل مولوتف و حمل بیش از صدها سلاح سرد برای برخورد با نیروی انتظامی اعلام آمادگی کردند. وی گفت این عده تعدادی از نیروهای انتظامی را به گروگان گرفتند و با اسیدپاشی و تخریب اموال عمومی منطقه سعی در برهم زدن نظم محل کردند. اما به گزارش ایلنا خبرگزاری کار ایران تجمع کنندگان اوباش و اسیدپاش نبودند، بلکه خواهان آزادی مذهبی بودند. در گزارش روز شانزدهم مهر خبرگزاری کار در این رابطه آمده است تجمع کنندگان با سر دادن شعارهایی نظیر آزادی مذهبی حق مسلم ما است، خواستار آزادی برخی هواداران آیت الله بروجردی و فراهم شدن امکانی برای ترویج افکار سیدمحمد کاظمینی بروجردی شدند.

خبرگزاری کار ایران همچنین نوشت: آیت الله سیدمحمد کاظمینی بروجردی به خبرگزاری ایلنا گفته است به اعتقاد ما مرد از دین سیاسی خسته شده اند و خواستار بازگشت به دین سنتی هستند. اما آقای بروجردی تا امروز کجا بوده است؟

دکتر علیرضا نوری زاده: ایشان تا چهار سال قبل که درواقع خدمت پدرش را می کرد و به دور از سیاست ملایان محله ای از تهران بودند و نه حتی تمام تهران، مانند خیلی از روحانیان منطقه ای که در یک منطقه پیشنماز مسجد محله هستند، اینها هم در میدان خراسان سرشناس بودند. پس از فوت پدرش و وقتی ایشان منتقل شد به خیابان آزادی و کوچه سرو در خیابان اوستا، درواقع یک آدم ناآشنا بود، مسجد هم که نداشت، در خانه اش حسینیه درست کرد و به مرور مردمی که آگاه شدند از بودن ایشان در آن محل، از جنوب شهر به دیدنش آمدند، یک عده هم پیروان جدید پیدا کرد. بخصوص در جمع دختران و پسران جوان متدین. انسان بی آزاری بود و در گوشه ای برای خود زندگی می کرد و درواقع این نظام بود که باعث شد ایشان عصبانی شود؛ با ویران کردن قبر پدرش و این که به خانه اش آمدند و جلوی نشست هایش را گرفتند. پس از سخنرانی او در استادیوم شهید کشوری مزاحمش شدند مکرر و اینها به مرور جمع شد و باعث شد یک روحانی آرام که کاری به کسی نداشت و در گوشه ای کار خود را می کرد، ناگهان تبدیل شد به فردی که افراد زیادی به دنبالش راه افتادند و محل توجه رسانه های بین المللی شد.

آقای کاظمینی بروجردی اولا اصلا عنوان نمی کرد که آیت الله است. این آیت الله لقبی بود که در همین یکی دو ماهه به او دادند. ایشان نه سنش می خورد به این که آیت الله باشد و نه از نظر مراتب می تواند در این جایگاه قرار گیرد. بنابراین خود او هم مدعی نبود. ایشان بیشتر جایگاه یک پیشنماز را داشت و یک انسانی که در حوزه خودش حسینیه و خانقاهی را داشت و در آنجا ترویج ولایت می کرد، منتها نه ولایت آقای خامنه ای، ولایت خاصه که معتقدند خاص اهل بیت و امام زمان است. از نظر یک روحانی شیعه ایشان بسیار متعصب بود، نظام موجود را مظهر یک نظام اسلامی شیعه نمی دانست، معتقد بود اینها در دین بدعت آوردند و بزرگترین بدعتشان هم ولایت فقیق مطلقه است. چون به باور ایشان ولایت تنها از آن امام زمان است.

ت . ع: آقای بروجردی در سخنانش از جمله گفت: این وقایع نشان می دهد که طرف ما نه احترام به استقلال این کشور می گذارد، نه به جمهوریت و نه اسلامیت.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates