حواشي جالب اهداي عباي سيدحسن به زن لبناني
خُسن آقا: اگر همان عبا بعلاوه عبای سید علی چلاق خودمان را بمن بدهند می خواهم به هر دوی آنها برینم
بازتاب:
اين نوشتار، حكايت خانمي لبناني است به نام «ريم حيدر»، که چگونه زندگياش پس از گرفتن عباي سيدحسن نصرالله تغيير کرد و ملقب به «ام العباءة» شد.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، شبکه تلويزيوني «المنار» در آغاز جنگ سيوسه روزه، مصاحبه تلويزيوني پخش کرد که تأثير زيادي بر مردم اين کشور داشت. مصاحبه شونده، خانمي است که در دهه چهارم عمر خويش است و از همسر خود جدا شده و با دختر هشت سالهاش به نام سارا زندگي ميکند. پس از اين مصاحبه، بيشترين پرسشي که از اين خانم ميشد، اين بود که آيا پيشتر درباره نحوه پاسخ گفتن به شما آموزش داده شده بود؟
وي پاسخ ميدهد آن روز کاملا عادي همانند ديگر روزها بود و وي روزنامهاي خريد و به طرف رستوراني در خيابان حمراء رفت و در مسير خود، تصادفا با دوربين المنار که در آن طرف پيادهرو مشغول مصاحبه بود، روبهرو شد. کارگردان اين برنامه، وي را صدا زد و او هم از طرف مقابل به سوي پيادهرو محل استقرار دوربين آمد. کارگردان هيچ اطلاعي از ديدگاه سياسي ريم نداشت و نميدانست آيا وي طرف (مقاومت) است يا مخالف و آيا از پاسخ دادن طفره خواهد رفت يا اين که پاسخ خواهد داد؟ از وي پرسيد آيا علاقهمند است سخني را از طريق المنار بگويد که ريم پاسخ داد: خير.
ريم ميگويد، نميداند چه عاملي به کارگردان الهام کرد که من را مخاطب قرار داد، حتي يک کلمه هم از مقاومت نپرسيد. ريم پرسش متقابلي را مطرح ساخت، به اين مضمون كه شما براي کدام تلويزيون تصويربرداري ميکنيد؟ کارگردان در کمال فروتني گفت: براي کانال المنار.
ريم ميگويد: من به شدت هيجان زده بوده و کلمات در قلبم موج ميزد و ميخواست که بيرون بريزد، ما تحصن نامحدود خود را در ميدان شهدا آغاز کرده بوديم.
سپس کارگردان از وي خواست تا پيامي را براي مردم لبنان بدهد که پاسخ معروف و مشهور ريم داده شد که همهروزه در دوران جنگ از المنار پخش شد. گفتني است که اين مصاحبه در اوايل جنگ ضبط شده است؛ يعني در زماني که درگيريهاي شديد و کشتارهاي بيرحمانه هنوز گسترده نشده بود. ريم با احساسات زياد ميگويد: اگر اين مصاحبه پس از بروز کشتارها و جنايات اسرائيل با من انجام ميگرفت، آن گاه خدا ميداند که من در اين مصاحبه چه مطالبي را بيان ميکردم.
خبرنگار در پايان مصاحبه از اين خانم درباره سيدحسن نصرالله ميپرسد و اين كه مايل است چه چيزي را بگويد. ريم در پاسخ ميگويد که پس از پيروزي، هيچ آرزويي ندارم، مگر اين که عبايي را که به عرق تن سيدحسن نصرالله متبرک شده، به دست بياورم و آن را قطعه قطعه کنم و به مردم بدهم تا از اين راه، مردم کرامت و افتخار و شرف را احساس کنند.
دوربين پس از اين سخن خاموش شد و ريم حرکت خود به سوي رستوران در منطقه حمراء براي نوشيدن قهوه و جر و بحثهاي داغ با دوستان خود همانند روال هر روز را از سر گرفت. ريم خاطرنشان ساخت: پيش از مصاحبه، اصلا به ياد سيدحسن نصرالله نبودم. حقيقت مطلب اين است که من آن گونه که طرفداران سيدحسن با وي تعامل ميکنند با او تعامل ندارم. من به اين ترکيب شخصيت انساني عشق ميورزم؛ حال چه نام وي حسن باشد يا جورج. نام براي من اهميت ندارد. آنچه مهم است، شخصيت و ترکيب انساني اوست.
ريم در توضيح درخواست خود براي گرفتن عباي سيدحسن نصرالله ميگويد: من خواستار داشتن اين عبا به معناي مجازي آن بودم و انتظار نداشتم که به صورت حسي و ملموس اين خواسته برآورده شود. منظورم تنها دستيابي به پوشش سيدحسن بود که همان پوشش عزت و شرف و شجاعت است.
بيان ريم در اين مورد که درصدد بريدن و قسمت کردن اين عبا در ميان مردم است، نيز بياني مجازي و استعاره بود. خود ريم ميگويد: اين جمله پيامي براي طرف ديگر بود که با ما همداستان و همنظر نبودند. زماني که ريم تصاوير سيدحسن نصرالله را ديده و سخنان وي را ميشنيد، متوجه عباي وي نبود، بلکه همه توجه او به سخنان وي و تغيير چهره و لحن و موضعگيريهاي سيدحسن جلب ميشد.
از چه زمان ريم توجه کامل خود را متوجه عباي سيدحسن کرد؟ قطعا پس از پخش مصاحبه، زيرا مردم لقب امالعبايه (مادر عبا) به ريم دادند و از وي ميپرسيدند که سيدحسن نصرالله کدام عبا را براي او خواهد فرستاد؛ سرمهاي يا قهوهاي يا سياه؟ تا اين که خبر قطعي به ريم رسيد که اصلا انتظارش را نداشت. ريم توانست به عباي واقعي و ملموس سيدحسن نصرالله دست يابد؛ عبايي که سيدحسن آن را در روزهاي شادي و سرور و مناسبتهاي خوشحالکننده ميپوشيد.
دقيقاً روزي که فاجعه قانا اتفاق افتاد، از فرماندهان رهبري حزب با ريم تماس گرفتند و به وي گفتند آنچه را خواسته بودي دريافت خواهي کرد و ريم از آنان تشکر ميکند و ميگويد که چيزي جز سلامتي سيدحسن را آرزو نميکند. اين نخستين تماس بود و تماسهاي بعدي تا اين که در روز 18 سپتامبر (27 شهريور ماه) وي به آرزوي خودش و رسيدن به عباي سيدحسن رسيد.
هرچند وي با اين مصاحبه معروف شد و مورد توجه مردم قرار گرفت تا جايي که رانندگان تاکسي اصرار دارند او را مجاني به مقصد برسانند، ولي وضعيتي که ريم پس از آن روز در آن به سر ميبرد، فراتر از جلبنظر و استقبال و سيل پرسشهايي است که مجبور به پاسخگويي به آنهاست، زيرا در همين مدت، وي را چهار مرتبه با تلفن، تهديد به سرقت عبا کردهاند و وي مجبور شده است با شرکت بيمه براي حفظ گنج خود قرارداد امضا کند؛ گنجي که به معناي واقعي کلمه، گنج است و اين، نخستين عبايي است که در جهان بيمه ميشود.
همچنين به وي پيشنهاد خريد اين عبا داده شده است. براي مثال؛ يک نفر کويتي حاضر شد آن را يک ميليون دلار يا بيشتر خريداري کند كه او قاطعانه آن را رد کرد و حاضر نيست هديه سيد را در مقابل همه گنجهاي دنيا عوض کند.
وي در تقويم خود، برنامههاي زيادي دارد و پس از مصاحبه با روزنامه «السفير»، آماده ميشود تا با مطبوعات مناطق و کانالهاي تلويزيوني مصاحبه کند. وي با يک هيئت اردني نيز ديدار داشت و همچنين مراسمي به افتخار ريم در زادگاه وي در روستاي «بدنايل» با حضور نمايندگان و شخصيتهاي گوناگون برگزار شد.
خانم ريم در عين حال، زمان ملاقات با خانم کامله را فراموش نکرده است؛ زن مسني که جلوي دوربين المنار در برابر خانه ويران شدهاش گفته بود: اين خانه فداي خاک پاي مقاومت باد.
رضا قشمر، کارگردان فيلم مستند چهره زن و مشارکت آنها در خلق اسطوره پايداري ميگويد: ريم و کامله، دو ستاره فيلم من خواهند بود.
گفتني است، ريم شاغل نيست، اما به وي مشاغلي چون مجري برنامه در يکي از کانالهاي عربي پيشنهاد شده که البته او آن را رد کرده است، زيرا با مهاجرت از لبنان، حتي براي کار و اشتغال مخالف است.
بنابراين، آيا او همان کسي نيست که وقتي به وي در زمان جنگ، نصيحت ميکردند تا منزل خود را ترک كند و از لبنان خارج بشود به دختر خود پاسخ داد: خالي کردن منزل، کار اسرائيل را براي شکست ما سادهتر ميکند.
آيا ريم اکنون در روياي ملاقات با سيدحسن است؟ وي در اين باره پاسخ ميدهد: من خواب اين را هم نميبينم. تنها آرزو ميکنم که در سلامت باشد؛ اين بزرگترين رؤياي من است. ريم در پايان به اين بسنده ميکند که سيدحسن مانند پدر من است که پانزده سال پيش، او را از دست دادم. زماني که دو سرباز اسرائيلي به اسارت درآمدند، احساس کردم ديگر يتيم نيستم و کسي هست که انتقام من را گرفته است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.