نیما راشدان: آیت الله خمینی ، پرچمدار جمهوریت و فرهمندی
rashedan@gmx.ch
یادداشت حاضر نقدی است بر تلقی رایج از آیت الله خمینی بعنوان « رهبر فرهمند».
به باور این نگارنده چندین عامل نسبتا متفاوت (و شاید بیش از چندین عاملی که ذکر خواهد شد ) موجب تبیین نادرست جایگاه آیت الله خمینی در جامعه شناسی سیاسی ایران گردیده است.
آنچه درباره آیت الله خمینی می دانیم :
۱ – در سپتامبر ۱۹۰۲ ، در روستای خمین ( بعدها تبدیل به شهرستان گردید) و در خانواده ای بسیار فقیر چشم به جهان گشود، در سن ۵ ماهگی راهزنان مسیر خمین – اراک پدر وی را به قتل رسانیدند (قاتل به فرمان حکومت وقت توسط خانواده مقتول قصاص شد). خمینی تحت آموزشهای برادرش سید مرتضی پسندیده قرار گرفت. ( آموزشهایی که خمینی جوان تا اخذ درجه اجتهاد فراگرفته است در حقیقت عبارتند از صرف و نحو عربی و احکام عملیه اسلام نظیر طریقه ورود به مستراح و طهارت)
۲ – آیت الله خمینی یک روحانی فقیر – روستا زاده پرورش یافته در ساختار سنتی تولید روحانیت ، است. آیت الله خمینی یکی از کم اطلاع ترین روحانیون ایران از مظاهر دنیای مدرن به شمار می رود ، بطور مثال در تحریر الوسیله که به باور این نگارنده مناسبترین پیمانه برای سنجش گفتمان و نسبت تقارب هندسه فکری او با نوگرایی مرسوم آن دوران است. آیت الله خمینی بی هیچ پرده پوشی طب غربی را از صدر تا ذیل به سخره می گیرد و تاکید می کند طب قدیم « افلاطونی » تنها واسطه شفاست. او به خون ، صفرا سودا و بلغم باور دارد و جراحی را بصورت محدود تجویز می کند. خمینی به روشنی سلطنت را می پذیرد و با آن مخالفتی ندارد مشروط به آنکه سلطنت به شیوه قاجاریه بازگردد و تعامل تکنیکی و فرهنگی با غرب را متوقف سازد (رک کشف الاسرار ص ۶۸)
۳ – آیت الله خمینی دلبسته دین اسلام است. اوج دلبستگی او با دورانی مصادف می شود که نوگرایان حاکم سعی در مدرنیزه کردن سریع جامعه روستایی ایران دارند. کینه غیرقابل انکار آیت الله خمینی از حکومتگران و روشنفکران نه بدلیل منش ضداستبدادی او که ناشی از نفرت وی از هر پدیده مدرن است.( صد البته خمینی تنها روحانی بیزار از مدرنیته نمی باشد ،روحانیون مسیحی – یهودی و بودایی در همه جای دنیا مدرنیته را هماره دشمن داشته و دارند ) بااینحال می دانیم آیت الله خمینی زاده منطقه ای بشدت توسعه نیافته – محروم و عقب مانده است.
۴ – به نظر می رسد ادعای مرسوم در خصوص دانش سیاسی آیت الله خمینی از اساس بی پایه باشد. گروهی او را « پرچمدار جمهوریت » (۱) خوانده اند. بدون کمترین تردید امکان درک جزئی آیت الله خمینی از قانون ، نظامهای پارلمانی ، تفکیک قوا و فلسفه سیاسی غرب تا ۵۰ یا ۶۰ سالگی ایشان و حتی پس از آن محال می نماید. کتابهای مورد مطالعه او – مباحث درس و بحث وی و حوزه مطالعاتی وی مشخص و غیرقابل تحریف است. وی حتی در دو دهه آخر عمر چیزی فراتر از احکام عملیه (وضو – نماز ، ارث و حیض و نفاس) – اخلاق (مجموعه ای از احادیث مستنتج از قرون ۶ تا ۸ میلادی) و روایتی بسیار مغلق و ناصحیح از منطق یا فلسفه یونان قدیم نمی دانست. آیت الله خمینی تقریبا در تمام استنتاجات فقهی خود – کتاب آسمانی و رفتار پیشوایان درگذشته (۱۴ قرن قبل) را مبنا قرار داده است.
۵ – آیت الله خمینی صرفنظر از حرفه روحانیگری در چه مرتبه ای از شهروندی ارزیابی می شود ؟ او یک روستایی به تمام معنا بود. اگر فهرستی از پدیده های دوران مدرن را، که شناخت آن می تواند تفاوت شهر و روستا را تقریب زند، در اختیار وی قرار می گرفت. احتمالا از پاسخ به سوالات زیر عاجز می آمد :
۱ – وراثت چیست ؟ فرق بین دوقلو و نوزاد عادی چیست ؟
۲ – هواپیما چگونه کار می کند ؟
۳ – کامپیوتر چیست ؟
۴ – چرا بادکنک به هوا می رود ؟
۵ – جزر و مد آب دریا از چه سبب است ؟
۶ – چرا میزان بارندگی در اصفهان و بابلسر متفاوت است ؟
۷ – چرا هر روز باید شیر ، سبزیجات و میوه مصرف کنیم ؟ ویتامین چیست ؟
و ….
بر اساس آنچه ذکر شد – آیت الله خمینی را حتی در ردیف یک شهروند حاشیه نشین کم سواد ۴۰ یا ۵۰ سال قبل ،جامعه ایرانی نمی توان قرار داد. چه رسد به واضع جمهوریت و دیگر القابی که متاسفانه بعضا به محافل دانشگاهی نیز راه یافته است.
وجه فرهمندی خمینی :
فرهمندی زائیده صفت یا قابلیت خاص غیرقابل انکاری است که به مشروعیتی نامحدود (نه از نظر زمانی) می انجامد. آیت الله خمینی کاریزما و یک رهبر فرهمند است اگر و تنها اگر یوزف استالین فرهمند باشد. در مواردی چون گاندی ما بوضوح نشانه های فرهمندی را شاهدیم. گاندی از آفریقای جنوبی گرفته تا استقلال هند ، مظاهر یک رهبر فرهمند را بخوبی عرضه می دارد – رفتار فرهمندانه او بگونه ای است که وجود وی دشمنی و خصومت میان اقوام مختلف را بخوبی تحت الشعاع قرار می دهد ، گاندی رهبری مشروع است و با روشهای رایج سنجش مشروعیت می توان مشروعیت گاندی را اندازه گرفت در اما مورد آیت الله خمینی وضع به کلی متفاوت است : خمینی به محض ورود به ایران خشونت لخت و عریان را علیه مخالفان سیاسی خود به کار می گیرد. (ساده ترین راه تمییز وجود و یا عدم مشروعیت، همین استفاده از گفتمان زور می باشد. حکومت مشروع نیازی به استفاده گسترده از زور ندارد) – خمینی در یک روز ۳۰ نشریه را تعطیل می کند. در روز دیگری نزدیک به ۷۰۰۰ زندانی سیاسی که بعضا دوران محکومیتشان پایان یافته با دستخط و فرمان مستقیم وی اعدام می شوند. خمینی وعده های دیکته شده از جانب سیاسیونی نظیر دکتر ابراهیم یزدی و آیت الله طالقانی را به یکباره کنار می گذارد و همانطور که از هر رهبر مذهی ضدمدرن انتظار می رود با استفاده از خشونت غیرقانونی به جنگ مدرنیته و منتجات فلسفه سیاسی غرب نظیر مارکسیسم می پردازد. حقوق اقلیتهای مذهبی (خصوصا بهاییان و کلیمیها) و اقلیتهای اجتماعی مطرود از دیدگاه اسلام (زنان – مصرف کنندگان الکل – بازیگران سینما و تاتر – موسیقی دانان و همجنسگرایان و …) به شدت با فرمان خمینی نقض می شود. حکومت پروژه دو دهه وحشت سیاه را پی می گیرد. آیا می توان آیت الله خمینی را یک رهبر مشروع فرهمند خواند ؟
به نظر من عمده ترین مبنای چنین اشتباه فاحشی در سنخ شناسی سه گانه وبری نهفته است. تیپولوژی وبری تنها سه امکان بسیار سیاه و سفید مشروعیت را در اختیار ما قرار می دهد که مرزهای بسیار صلب و قابل افرازی دارند. عدم کارایی این مدل از تیپولوژی در سالهای اخیر بسیار مورد بحث قرار گرفته است. در مورد مشخص ایران ما آیت الله خمینی را کاریزما دانستیم چرا که پس از سقوط یک ساخت نوپدرسالار سلطانیک به روایت ماکس وبر در انتظار یک کاریزما نشسته بودیم. خمینی کاریزما نبود. او یک روحانی ساده روستایی به شمار می رفت که حتی از تحولات داخلی کشور خود نیز چند دهه عقبتر می اندیشید. او روشنفکر – مشروطه – اصلاحات ارضی – حق رای زنان و …. را دشمن داشت. این دشمنی تا لحظات پایان حیات وی حفظ شد. آیت الله خمینی در ۱۹۸۹ درگذشت. امروز ۱۴ سال پس از مرگ وی جامعه جوان ایرانی به شکلی باور نکردنی الکل – سکس موسیقی تکنو ، رپ و هیپ هاپ را تحسین می کند. کلماتی که بسیاری از آنان حتی به گوش آیت الله خمینی نرسیده بودند. مقبره او در جنوب تهران و تصاویر و مجسمه های وی در شهرهای مختلف ایران- همه و همه در انتظار روز نزدیکی نشسته اند که جامعه جوان و نوگرای ایران سرنوشت تصاویر و مجسمه های استالین و انورخوجه در آلبانی – چائوشسکو در رومانی و صدام حسین در بغداد را برایشان رقم زند.
توضیحات :
(۱) سعید حجاریان – علیرضا علوی تبار و مصطفی تاجزاده امام خمینی را پرچمدار جمهوریت خوانده اند ( البته باز جای شکرش باقیست که او را کاشف منظومه شمسی و قانون جاذبه و نویسنده کتاب روح القوانین لقب نمی دهند)
پیام برای این مطلب مسدود شده.