در حاشیه نشستهای سن پترزبورگ و اویان: شـوکـران “اویان” برای رهبـران ایران
شهروند:
• با نزدیک شدن لحن واشنگتن، پاریس و مسکو در برابر تهران، دایره اکنون برای انحصارگران نان و جان مردم ایران بسیار تنگ تر شده است.
• آلمان، بزرگترین شریک اقتصادی جمهوری اسلامی، به خاطر سرکشی در برابر پدرخوانده خود آمریکا از بازی کنار گذاشته شد.
جواد طالعی (دفتر اروپائی شهروند)
چهارشنبه ٢١ خرداد ١٣٨٢
دایره، هر روز تنگ تر میشود: حکومت ایالات متحده آمریکا، ظاهرا درس لازم را از جنگ عراق گرفته است. آنجا، دیوانسالاری کاخ سفید، تصمیم گرفت بی توجه به مخالفتهای سرسختانه فرانسه، آلمان و روسیه، طرحهائی را که از سالها قبل برای تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه ریخته بود، با حمله به عراق به مرحله اجرا بگذارد.
دهها میلیون نفر، در سراسر جهان به خیابانها ریختند و هفتهها علیه جنگ فریاد سردادند. ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه، به یکی از مهمترین سمبولهای ضدیت با جنگ تبدیل شد، گرهاردشرودر صدراعظم سوسیال دموکرات آلمان، در شرایطی که هم مسلک بریتانیائی او تونی بلر دوشادوش بوش به میدان جنگ قدم نهاده بود، با ژاک شیراک محافظه کار همراه شد. و پوتین، کوشید با استفاده از این تضاد، موقعیت خود را در برابر بحران داخلی و آتش فشان خاموشی ناپذیر چچن تقویت کند.
همه تحلیل گران، حتی آمریکائیها و انگلیسیها، پیش بینی میکردند که جنگ عراق دست کم سه ماه طول بکشد و تلفات انسانی و زیانهای اقتصادی جبران ناپذیری به بار بیاورد. اما چنین نشد. حتی قسم خوردگان گارد ریاست جمهوری، حاضر به دفاع از صدام حسین نشدند و برق آساترین جنگ تاریخ جهان، با پیروزی آسان آمریکائیها به پایان رسید.
واقعیتی که هیچکس توانائی پیش بینی آن را نداشت، سبب چرخش ناگهانی افکار عمومی شد. شیراک، که تا آخرین روزهای جنگ به عنوان “تجسم بخش صلح طلبی” ستایش میشد، ناگهان به لاک انزوا افتاد. کاخ سفید، نخست وزیر دموکرات مسیحی ایالت هسن آلمان را- که احتمالا یکی از کاندیداهای رقیب گرهاردشرودر در انتخابات آینده خواهد بود- به گرمی پذیرفت. حتی جورج دبلیو بوش، بدون قرار قبلی و سرزده به اتاقی وارد شد که سیاستمدار درجه دوی آلمان مشغول مذاکره با یکی از وزرای کابینه او بود و پانزده دقیقه با او دوستانه گپ زد. رئیس کاخ سفید، به این ترتیب، چراغ قرمز را به نخست وزیر سوسیال دموکرات آلمان نشان داد: در انتخابات آینده، آمریکا پشتیبان رقیب خواهد بود!
حالا، روز یکشنبه اول ژوئن سال دو هزار و سه میلادی، تلویزیونهای آلمان، دو تصویر موازی را بارها نشان میدهند: در تصویر نخست، صدراعظم سوسیال دموکرات آلمان، در حالی که کت خود را کنار نهاده و به شدت عرق میریزد، در پشت تریبون کنگره حزب خود، با حنجرهای خشک فریاد التماس سر میدهد که رفقای حزبی به برنامه اصلاح سیستم خدمات اجتماعی و درمانی او رای بدهند. در تصویر دوم، جورج دبلیو بوش، دست نوازش بر پشت ژاک شیراکی میکشد که تا چند هفته پیش، کاریکاتورهای او، همراه با فحشها و لطیفههای اغلب توهین آمیز، زینت بخش صفحات نخست بیشتر روزنامهها و مجلههای آمریکائی بود.
صدراعظم سوسیال دموکرات آلمان، در نشست امروز سران هشت کشور حضور ندارد. شبکههای تلویزیونی میگویند: “او مجبور بود در کنگره حزب خود شرکت کند و بعد به اویان برود”. اما سران بیش از چهل کشور جهان، تا همین دیروز، در جشن سیصدمین سال بنیادگذاری شهر سن پترزبورگ روسیه حضور داشتهاند. تصادفا، آنجا هم، جورج دبلیو بوش، دست ژاک شیراک و پوتین را به گرمی فشرد، اما به صدراعظم آلمان روی چندان خوشی نشان نداد.
چرا؟
روشن است: آمریکا، ناچار است با فرانسه کنار بیاید. فرانسه را، آمریکا از بلای خانمانسوز فاشیسم نجات نداده و با طرح مارشال به آبادی نرسانده است که بتواند با آن مثل بچه تحت قیمومیت خود رفتار کند. اما این رفتار را، با آلمان میتواند در پیش بگیرد.
دیپلماسی، تنها یک زبان نمیشناسد. به صدام میتوان گفت: بچههایت را بردار و برو. به ملاهای حاکم بر ایران نیز میتوان گفت: دست از شیطنت بردارید، دنبال سلاحهای اتمی نروید و به تروریستها پناه ندهید، وگرنه همان بلائی بر سرتان خواهد آمد که بر سر صدام و حزب بعث اش آمد. اما، با بچه سرراهی ناسپاس چه باید کرد؟ رقبایش را به جانش میاندازیم و با او کاری میکنیم که تمام اصول مرامی پنجاه ساله حزبش را، در زمینه پشتیبانی از حداقل معاش لایههای میانه و کم درآمد، زیر پا بنهد و تنها راه نجات را، در کاهش کمک بیکاری بیش از چهار و نیم میلیون بیکار، کاهش کمک دوران بیماری کارگران بیمار و قطع بخش قابل توجهی از خدمات درمانی بیابد. اصلاحاتی که تنها رهبران راست اتحادیههای کارفرمایان، صاحبان سرمایه و هواداران سنتی احزاب راست را دلگرم میکند. صدراعظم سوسیال دموکرات کشوری که سر برکشیدن از ویرانههای جنگ را، به میزانی تعیین کننده مدیون آمریکا است، نمک خورده و نمکدان شکسته است. پس باید گوشمالی شود.
آمریکا، در نشست سران هشت کشور، برای جلب پشتیبانی اروپائیها تلاش میکند. جلب پشتیبانی آنها، به ویژه برای تعیین سرنوشت ایران اهمیت یافته است. بوش، از جنگ عراق درسی آموخته است: “وقتی میشود بخشی از بار را به دوش اروپای کهن نهاد، چرا باید همه بار را خود به دوش کشید؟”
رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، در مورد جنگ عراق چنین کرد: مخالفتهای “اروپای کهنه” را نادیده گرفت و صرفنظر از انگلستان، با متحدان کوچک و بی اهمیتی مثل لهستان و استرالیا و اسپانیا همراه شد. اما، این متحدان، نه به لحاظ سیاسی، نه به لحاظ اقتصادی و نه به لحاظ نظامی توانائی سبک کردن باری را که پس از جنگ بر دوش آمریکا است ندارند. استرالیا، بلافاصله پس از پایان جنگ پس نشست و لهستان، که قرار بود با کنترل شمال و غرب عراق جایزه بزرگ وفاداری را بگیرد، هنوز برای فرستادن چند تیپ پیاده و زرهی، در به در به دنبال شریک یا شرکائی در همان “اروپای کهنه” میگردد.
مساله حالا بر سر کشوری است که اهمیت آن، از همه دیدگاهها، بسیار بیشتر از عراق است:
ایران.
جمعیت و مساحتی بیش از سه برابر عراق. مناسبات اقتصادی بسیار عظیم تر و گسترده تر با جهان غرب، روابط سیاسیای بسیار گرم تر با روسیه و چین و کره شمالی و مهمتر از همه، بیش از سه میلیون مهاجر در آمریکا و اروپا. مهاجرانی که دست کم بخشی از آنها توانستهاند با دست یابی به تخصصهای بالا و توانائی عجیب خویش برای آمیزش با جامعه میزبان، بر افکار عمومی جهانیان اثری مثبت بگذارند. آنها، توانستهاند کاری کنند که افکار عمومی جهان دیگر بزهکاریهای باندهای تبهکار حاکم بر ایران را به حساب مردم صلح جو و آزادی خواه این کشور نگذارند. درباره سرنوشت چنین کشوری، آمریکا دیگر نمیتواند مثل عراق به تنهائی تصمیم بگیرد و عمل کند. کاخ سفید به این نتیجه رسیده است که باید استراتژی مشترکی با اروپا بیابد. آلمان را، فعلا میتوان پشت در گذاشت. اما فرانسه و انگلستان و روسیه را نمیتوان نادیده گرفت. و چنین است که میبینیم پس از آن همه توهین و تحقیر و افترا، ناگهان جورج دبلیو بوش شانه به شانه ژاک شیراک قدم بر میدارد، دست نوازش بر پشت او میکشد و او را به این ترتیب تشویق میکند که خطاب به خبرنگاران بگوید: “از پرزیدنت بوش، به خاطر اختصاص پانزده میلیارد دلار برای مبارزه جهانی با ایدز سپاسگزاریم و امیدواریم کشورهای عضو اتحاد اروپا از او درس بگیرند. ما نیز، بودجه مبارزه جهانی با ایدز را سه برابر میکنیم!” (از محل نفت عراق؟)
و پوتین؟ رئیس جمهور کشوری که به رغم اعتراضها و حتی تهدیدهای پیاپی کاخ سفید، در سالهای گذشته به راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر بسیار کمک کرده است؟
او نیز، پس از امضاء معاهده کاهش کلاهکهای اتمی، همراه با جورج دبلیو بوش در کنفرانس مطبوعاتی شرکت میکند و ناگهان اعلام میدارد که روسیه دیگر برای تکمیل نیروگاه بوشهر به جمهوری اسلامی کمک نخواهد کرد!
آمریکا، روسیه و فرانسه، در راه دست یابی به یک استراتژی مشترک، در برابر رژیمی که بی تردید “قابله تروریسم اسلامی” است، قدم به قدم به یکدیگر نزدیک میشوند. آلمان، بزرگترین شریک اقتصادی ایران، فعلا باید پشت در بماند. مجازات سرکشی در برابر پدرخوانده!
قدم مهمتر، امروز، یکشنبه اول ژوئن، در شهر اویان فرانسه برداشته میشود. دو روز پیش، کوندولزا رایس، مشاور امنیتی جورج دبلیو بوش، در گفت و گوئی با نشریه هندلزبلات آلمان یکبار دیگر بر اتهامات پیشین علیه حکومت مذهبی ایران، تاکید ورزیده است: “ایران، از تروریسم در خاورمیانه پشتیبانی میکند و در حال تولید سلاحهای هستهای است”.
حالا، این خانم “کاتارینا کولونا” سخنگوی ژاک شیراک صلح طلب است که خطاب به خبرنگاران میگوید: “ما، در نگرانیهای ایالات متحده آمریکا سهیم هستیم. ایران، باید به نگرانیهای جهان پاسخ بدهد! پیام ما (به ایران) به پیام ایالات متحده آمریکا نزدیک است!”
و در همین روز، در سن پترزبورگ قدم بسیار مهمتری برداشته میشود. ابتدا، در ساعات پیش از ظهر، جورج دبلیو بوش که آماده سفر به اویان فرانسه شده است، میگوید: “خبرهای مربوط به حمله نظامی آمریکا علیه ایران، جز حدس و گمان چیزی نیست”. او، اما بلافاصله میافزاید: “پرزیدنت پوتین، در نگرانیهای ما در زمینه برنامههای اتمی ایران سهیم است.”
و ساعاتی بعد، یکی از شبکههای تلویزیونی آلمان، پوتین و بوش را در کنار هم نشان میدهد. در یک کنفرانس مطبوعاتی. پوتین سخن میگوید و بوش- مثل استادی که بهترین دانشجوی خود را هنگام امتحان تحت نظر دارد- شادمانه به او مینگرد. پوتین میگوید: “ما، به برنامههای خود، در زمینه کمک به ایران، برای تکمیل پایگاه اتمی بوشهر، پایان خواهیم داد!”
دایره، هر روز تنگ تر میشود. جمهوری اسلامی، تا امروز، امیدوار بود که در صورت تشدید فشار جدی آمریکا، بتواند در میان کشورهای اروپائی متحدانی بیابد. این شانس نیز، با نمایشهای آشکار سن پترزبورگ و اویان از دست رفت. آلمان، هنوز به بازی گرفته نشده است. اما، به رغم سود سرشاری که از معامله با رژیم تهران برده است و میبرد، گمان نمیرود یکبار دیگر جرات سرکشی در برابر پدرخوانده را داشته باشد. به نظر میرسد برای رهبران مذهبی انحصارطلب ایران، راهی باقی نمانده باشد: چشم پوشیدن از انحصارات.
و چشم پوشی از انحصارات، برای گروهی که هم نان و هم جان یک ملت را به انحصار خود در آورده است، هیچ نخواهد بود جز سرکشیدن همان جام زهری که ١٣٥ نمایندهی از صافی شورای نگهبان گذشته پیشنهاد دادهاند.
“اویان” فقط نام یک شهر نیست. مارک یک نوع آب فرانسوی نیز هست که به دلیل طعم گوارای خود در سراسر اروپا طرفداران بی شمار دارد.
استراتژی مشترک “اروپای کهنه”، روسیه جاه طلب و آمریکای سرمست پیروزی، شاید پرکردن یکی از بطریهای پلاستیکی “اویان” از “شوکران اصلاح ناپذیری” باشد. این شوکران، قرار است به حلق کسانی ریخته شود که حتی تبانی مظلومانه بیش از بیست میلیون ایرانی را برای دست یابی به حداقل فضای زیست- در خرداد ١٣٧٦ – نادیده گرفتند و حالا، با خودشان و سایه شان تنهای تنها ماندهاند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.