مسعود بهنود: اندر اندیشه آباد شدن
http://behnoudonline.com
در لندن روزنامه ای هست مجانی که در ایستگاه های مترو گذاشته می شود و هر صبح مسافران آن را بر می دارند و می خوانند و می افکند در همان جا
این نوع روزنامه ها به عنوان مظهر روزنامه های سبک معرفی شده اند و مترو شده است اسم عام روزنامه های سبک و اهل غیبت. روزنامه های متروئی معمولا کمتر خبر سیاسی جدی چاپ می کنند مگر خبرهای خیلی مهم.
امروز که سه شنبه باشد داشتم کتابی می خواندم در راه که چشمم افتاد به روزنامه مترو که دست خانمی بود و چشمم به دیدن تصویر آقای خاتمی خیره شد و یکباره دلم فرو ریخت. خبر حکایت از اعلامیه سران هشت کشور صنعتی جهان در تهدید ایران داشت. خبری که مانند گزارش دیدار پوتین و بوش در بخش های خبری صدا و سیما تحریف و سانسور می شود و مردم خبر نمی یابند که چه گذشته است. از جمله نمی شنوند که رییس جمهور روسیه هم گفته است که ایران باید بدون قید و شرط بازرسی مدام از تاسیسات اتمی خود را بپذیرد. که جز این که از روس ها بر نمی آمد.
بار پیش که موضوع ایران در اجلاس سران کشورهای صنعتی جهان مطرح شد و بعد ها خبر جزئیات آن در خاطرات و نوشته ها آمد چند ماهی قبل از انقلاب بود که سران کشورهای قدرتمند دنیا در گوادالوپ جمع شده بودند و حاصل آن بعد ها دانستیم که تمام شدن کار شاه بود و فرستادن پیام برای او و در نتیجه رفتن وی از ایران و سقوط رژیم شاهنشاهی. اما این بدان معنا نیست که امروز هم وطن ما در شرایط سال 57 است که مردم در خیابان ها بودند و نارضایتی خود را فریادکشان و شاه هم کسی نبود که تحمل کشتار را داشته باشد که برای ماندنش تنها راه حل بود و بودند کسانی که به وی پیشنهاد می کردند. اما او ترجیح داد که صدای انقلاب ملت را بشنود و همزمان با تشکیل دولت نظامی فرمان دهد که کشتاری نشود و همین ارتش را بی اثر کرد و پایانش را همه می دانیم.
اما امروز حکایت دیگری است آمریکا و کشورهای صنعتی با تاکید بر این که بعد از عراق نوبت ایران است، شرایطی برای حکومت تعیین کرده اند که ـ دقت فرمائید ـ از جمله آن شرایط نه دموکراسی است و نه رعایت مردم بلکه امنیت و آرامش عراق و افغانستان است و ماجرای صلح خاورمیانه.
گفتنی است که در شرایط فعلی و تا کار عراق به سامانی نرسیده آمریکا چنان که بارها اعلام کرده است حمله نظامی به جائی را در برنامه ندارد، حتی به ایران که بعد از عراق در اولویت قرار دارد. خواست آمریکا در این مرحله وادار کردن ایران به جمع کردن دست و بال خودست و راحت کردن کار صلح اسرائیل و به سامان رسیدن عراق. جنگ روانی بر سر پناه دادن سران القاعده و ماجرای امضای ثرارداد الحاقی هسته ای در دستور تبلیغات آشکار است و انگولک کردها و ایجاد مزاحمت در مناطق کردنشین کشور و میدان دادن به مجاهدین که حالا به توافقی هم با آمریکا رسیده اند و اگر لازم شد حمله به تاسیسات هسته ای بوشهر و اراک و نطنز. با این ترتیب پیش بینی ها بر این است که جمهوری اسلامی جام زهر را سرخواهد کشید و شاید نیاز به عملی کردن هیچ یک از این تهدیدها نباشد.
توجیه آمریکا بر این است که اعمال فشارها ایران را از درون منفجر می کند و هزینه ساقط کردن رژیمی که به محاسبه آمریکا مشروعیت خود را از دست داده است بر دوش مردم می افتد، برای این کار تدارک برنامه های تبلیغاتی و تدارک برنامه های رادیوئی و تلویزیونی و ممانعت از همکاری اروپا و روسیه با ایران و به انزوا کشاندن هر چه بیش تر کشور و پایان دادن به دستاوردهای سیاست تنش زدائی که دولت در طول شش سال گذشته با هراز ترفند دنبال کرده است.
این از نقشه آمریکاست که گفتیم در شرایط حاضر تمام توجهش به اسرائیل و ماجرای عراق معطوف است و قصد دارد به سرعت و قبل از انتخابات آینده آمریکا به این هر دو سرو صورتی بدهد که مانع از شکست بوش و جمهوری خواهان در انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا شود.
نقشه اروپا چیز دیگری است. اتحادیه اروپا در چند ماه گذشته در ماجرای ایران و آمریکا خود را سپرکرده و در ملاقات های پی در پی از حکومت ایران خواسته که با رعایت حقوق مردم و فراهم آوردن زمینه های دموکراسی در کشور، خودداری از پناه دادن به اعضای القاعده و دخالت در اوضاع داخلی عراق بهانه به دست آمریکا ندهد.
عقل سلیم و وطن خواهی حکم می کرد که حکومت حتی برای بقای خود و تضمین منافع ملی راه همکاری با اروپا را پیش گیرد و مطابق برنامه پیشنهادی آنان با دادن امتیاز کمتر به خود آرایش مطلوب را بدهد. از همین رو طرح دو لایحه رییس جمهور هم مد نظر بود که با قبول آن ها حکومت می توانست از راهی متمدنانه رضایت اصلاح طلبان و کشورهای اروپائی را فراهم کند و در داخل شرایط را برای وفاق ملی ایجاد کند بدون آن که حتی نیازی به مذاکره زیر فشار با آمریکا باشد. اما به باور من حکومت ایران راه های پیشنهادی اروپا را رد کرده و تمامی توجه خود را بر طرح آمریکائی ها گذاشته است. حالا خطر این انتخاب چیست و نشانه های رسیدن من به این باور کدام است.
حکومتگران ایران و به ویژه بخش انتصابی و منصوب آن، در بررسی های خود و گفتگوهای اولیه با آمریکائیان به این نتیجه رسیدند که با آن ها بهتر می توانند کنار بیایند ( هفته نامه هیات موتلفه صریح نوشته بود که آمریکا حالا که به ناتوانی اصلاح طلبان پی برده بهتر است به سازش با ما پیشقدم شود که البته مقصود سازش ما با آمریکاست که به ضرورت فریب مردم در فارسی برعکس نوشته شده) طرح آمریکا از آن رو مورد نظر محافظه کاران و ذرب شدگان در ولایت است که در آن هیچ نشانه ای از اصراری بر حقوق مردم و دموکراسی نیست و لازم نخواهد بود که بخش انتصابی چیزی از قدرت خود را از دست بدهد. با همین یک امتیاز طرح آمریکا برنده شد در حالی که در این طرح به جز ایجاد روابط با آمریکا که از قضا تدبیر غلطی نیست، منافع ملی ایران به میزانی باورنکردنی به خطر می افتد.
تفسیر محافظه کاران که دیگر پنهان کردنی نیست که گوش و عقل بخش انتصابی در اختیار آن هاست این است که با پذیرفتن شرایط آمریکا فرصت خواهند یافت که در مدت باقی مانده تا پایان مجلس ششم باز هم اصلاح طلبان را زیر فشار قرار دهند و با همان شیوه که در انتخابات شوراها عمل شد مجلس هفتم را از اعضای خود و یا گروه های بی تابلوی گوش به فرمان خود پرکنند و یک سال آخر دوران ریاست جمهوری خاتمی را هم بگذرانند، فاتحه اصلاح طلبی خوانده ـ گیرم در نهایت با تصویب لایحه اختیارات رییس جمهور امتیاز بی خطری به او و اعضای مجمع روحانیت بدهند ـ . مرد رندی آن ها در اینجاست که اصلاح طلبان را لازم دارند تا انجام خواست های آمریکا به دست آن ها صورت گیرد و تندروها با انتقادهای خود حیثیتی هم برای خود دست و پا کنند و ادعا کنند که اصلاح طلبان ارزش های والای اسلام و انقلاب را فروختند. در این گیر ودار آن ها فرصت خواهند داشت که روزنامه نگاران و اصلاح طلبان ثابت قدم مجلس و فعالان سیاسی را دستگیر کنند و دانشجویان را هم با همین روش های فرسایشی بگیر و ساکت کن به جای خود بنشانند و… در نهایت چند سالی عمر بخرند و شاید لازم باشد که برای دوره آینده باز هم گروه هاشمی را به میدان بکشند.
چرا آن ها تصور می کنند که چنین طرحی عملی باشد چون که دریافته اند و آمریکائی ها به صراحت گفته اند که تا بعد از تمام شدن و به سامان شدن ماجرای عراق ( و البته اسرائیل و فلسطین) راضی هستند که از جانب ایران مزاحمتی برایشان ایجاد نشود.
نشانه های چنین تصمیمی در حکومت را در آماده شدن ایران برای موافقت با برنامه نقشه راه ( سخن سخنگوی وزارت خارجه که ما مزاحمتی برای صلح خاورمیانه ایجاد نخواهیم کرد)، موافقت با بازرسی از تاسیسات اتمی، خلع سلاح سپاه بدر، پس دادن سربازان آمریکائی که در مرز جنوبی ایران بودند و سکوت در برابر بی حرمتی آمریکائی ها به فرستادگان حکومت ایران در کنفرانس ژنو می توان مشاهده کرد.
و این همان خطری است که ماه قبل در مقاله «سختی در درون و نرمی در بیرون » توضیح داده بودم و برخی از دوستان به عنوان آن که آمریکا به چیزی کمتر از دموکراسی در ایران دست از فشارهای خود بر نخواهند داشت، با آن به مخالفت پرداختند. این یادآوری به معنای آن نیست که همیشه پیش بینی ها و تحلیل های من درست است و گفته دیگران به خطاست بلکه من نیز در آن دلخوشی گاهی با آن ها سهیم بوده ام.
این که تدبیر اصلاح طلبان در برابر این کار چه باید باشد از بحث امشبم خارج است، راه هائی وجود دارد که لابد به موقع عملی خواهند کرد خواب محافظه کاران و طرف های آمریکائی گفتگوهایشان را پریشان خواهد کرد. این که تا چه حد آمریکائیان در دادن چراغ سبز به فرستادگان حکومت صادقانه عمل کرده و یا آن ها را به خطا انداخته اند تا بعد از خلع سلاح سیاسی آن ها و زدن بال وپرشان و بی آبرو کردن آن ها تیغ از نیام برکشند باز بحث دیگری است. حتی این احتمال که احساس پیروزی و ریختن ترس محافظه کاران آن ها را به تندروی وادارد و در نهایت مردم را به شورش بکشاند تا تکلیف خود را یکسره روشن کنند باز از مبحث این بحث خارج است.
در این جا قصدم گشودن این ماجرا بود که کار به کجا رسیده و نقشه و تدبیر آقایان برای اداره کشور چیست. به باروم در مقدمه اجرای سیاست تازه، تندروها و ذوب شدگان در ولایت دست به تحرکات تازه ای می زنند و به گروه های فشار که مدتی است بی کار مانده اند مسوولیت های جدید می سپارند. به محل های سخنرانی اصلاح طلبان حمله خواهند برد، به هوای جمع آوری ماهواره ها یورشی را به خانه ها و سایت های اینترنتی تدارک خواهند دید، مجلس را تحریک ها خواهند کرد تا نمایندگان را به واکنش هائی مانند استعفاهای خردخرد و بی فایده وادارند ـ بستن صفت خود به نمایندگان توسط حسین شریعتمداری که برای دفاع از نظارت استصوابی از گاو یمنی بهره گرفت و انجام کارهائی از همین دست توسط صدا و سیما، اگر کاری نشد به زندان انداختن خانم حقیقت جو و … از جمله تحریک هاست، در مورد دانشجویان اختلاف افکنی در دفتر تحکیم وحدت و ایجاد کشمکش های مصنوعی بین آن ها تا قبل از فرارسیدن 18 تیر به کار خواهد آمد، و حتی استفاده از سعید عسگری دیگر هم می تواند در برنامه باشد، چنان که رها کردن مهار مصباح یزدی که چندی است ساکت شده است، بستن چند روزنامه دیگر و احضار گروهی دیگر از هنرمندان و روزنامه نگاران و ناپدید کردن چند نفر و…
از این پیش بینی شاید دو کار درنظرم بود. اول نشان دادن میزان مقاومت حضرات در مقابل دموکراسی حتی از نوع رقیق آن که حاضرند از منافع ملی بدهند و از اقتدارشان کاسته نشود. دوم نقش آمریکا و جمهوری خواهان حاکم بر کاخ سفید که شناخت آن ها برای کسانی که دل خوش به آن داشتند که واشنگتن گوشه چشمی به حقوق مردم و آزادی ها داشته باشد لازم و بلکه در این مرحله کار ضروری است.
پس بی هوده نخواهد بود اگر بنویسم روزهای سختی در پیش است که خود نویدی در بر دارد برای کسانی که حوصله شان از کندی روند کار اصلاحات سر رفته بود و برایم می نوشتند که مرگ یک بار و شیون یک بار بگذار هر چه می خواهد بشود. به قول شاعر خوزستانی ما:
اندر اندیشه آباد شدن/ این زمان سوی خرابم گذر است
پیام برای این مطلب مسدود شده.