بهروز اسدی: ضرورتها و وجدان ملی
• در حال حاضر تحقق جبههای از نیروهای چپ دمکرات ، ملیون آزادیخواه و تمامی کسانی که خود را نسبت به آزادی و استقلال ایران متعهد میدانند ، به ضرورتی اجتنابناپذیر بدل شده است. چنین نیروهائی چه در ایران و یا در تبعید بسر برند ، باید خواستهای مطالباتی و سیاسی جنبش آزادیخواهانه زنان و جوانان ایران را در برنامه سیاسی خویش بازتاب دهند.
دوشنبه ١٢ خرداد ١٣٨٢
اگر تا پیش از انتخابات شوراهای شهر و ده که در نهم اسفند ١٣٨١ برگزار شد ، هنوز اشخاصی و گروههائی بودند که میپنداشتند با وجود جمهوری اسلامی در ایران اصلاحات ممکن است ، اما عدم شرکت مردم در همین انتخابات آشکار ساخت که مردم از همه جناحهای هیئت حاکمه و به ویژه جناح «اصلاحطلب» حکومتی به مثابه آخرین برگ برنده رژیم و رئیس جمهور خاتمی قطع امید کردهاند. انتخابات شوراهای شهر و ده برای همه روشن ساخت که رژیم اسلامی دیگر از مشروعیت مردمی برخوردار نیست.
اصلاحات دولتی و اصلاحات مردمی از بالا و پائین به شکست انجامیده است. و این هشداری است به نیروها و عناصری که هنوز نیز به بخشی از جناحهای هیئت حاکمه چشم امید دوختهاند و خاک در چشم مبارزین راه آزادی و دمکراسی میپاشند.
دیگر آنکه با حمله نظامی امپریالیستهای امریکا و انگلیس به عراق که منجر به سرنگونی رژیم استبدادی صدام حسین شد ، سیمای خاورمیانه دستخوش تغییراتی اساسی گشته است. در این رابطه باید به بررسی خصیصههای این جنگ پرداخت: نخست آنکه سرنگونی رژیم دیکتاتوری صدام حسین به یقین موجب خشنودی مردم عراق گردید. دو دیگر آنکه با گذشت زمانی کوتاه اکثریت مردم عراق دریافتهاند که خود حاکم بر سرنوشت خویش نیستند و بلکه نیروهای امریکا و انگلیس با تجاوز به استقلال و تمامیت ارضی عراق در پی مستعمره ساختن این کشور و تحمیل رژیم دلخواه خویش به مردم ستمدیده و رنج کشیده عراق هستند.
امپریالیسم امریکا برای اجرای سناریو جنگ با صدام و حضور خویش در منطقه ، کوشید با طرح خطر سلاحهای کشتار جمعی عراق برای اهداف خویش از شورای امنیت سازمان ملل متحد «مشروعیت» کسب کند. اما دیدیم که هدف امریکا نابودی تسلیحات عراق نبود ، بلکه سرنگونی رژیم بعثی عراق و استقرار «دمکراسی» به هدف اصلی جنگ بدل گردید. به عبارت دیگر تمامی هو و جنجال مبنی بر داشتن سلاحهای کشتار جمعی و … جنبه ظاهری و فرمال قضیه بود. اما اکنون با گذشت زمان پیامدهای این جنگ و مقاصد امپریالیسم امریکا بر همه عیان گشت. بسیاری بر این باورند که امریکا برای جلوگیری از افول اقتصادی خویش باید به این جنگ دست میزد تا بتواند با در اختیار گرفتن منابع نفتی خاورمیانه زمینه را برای رشد مجدد اقتصاد بیمار خویش فراهم سازد.
قدرت بلامنازع نظامی و پلیسی و نوع کشورگشائی اخیر امریکا یادآور تاریخ گذشته ، یعنی دوران قبل از مدنیت است. امپریالیسم امریکا «مشروعیتش» را از موضع بالا و نه اقناع دیگران ، بلکه التزام دیگران دنبال کرد. جنگطلبی نامتقارن امریکا در کلیه سطوح و اعلان مواضعی که در قبال دیگر کشورها همچون ایران ، سوریه و اخیرأ عربستان سعودی اتخاذ کرده است ، کیفیتی با شکل و شمایل دیگری را به منطقه خاورمیانه تحمیل کرده است. مسائل اساسی عراق اشغال شده ، نقش مردم در برآمدهای سیاسی- اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی و نقش سازمان ملل ، کشورهای اروپائی و همچنین کشورهای خاورمیانه را در برابر تغییر و تحولاتی جدی و نوین قرار داده است.
امروز دیگر نمیتوان در برخورد به مسائل سیاسی- اقتصادی ایران فقط به حوزه جغرافیائی آن اکتفا کرد. تشنج حاکم در منطقه ، وجود حکومتهای استبدادی و دیکتاتور ، نامعلوم بودن سرنوشت ملت فلسطین ، استقرار نیروی نظامی چندین صد هزار نفره همراه با حنگافزارهای سهمگین در منطقه خلیج فارس ، خاورمیانه را به مرحله انفجار نزدیک ساخته است.
در این برهه ، منظر تحلیلهای سیاسی حاکمان ایران از اوضاع داخلی و خارجی ، اصولأ ضد و نقیض و در تضاد با منافع ملی ایران است. نمونههای زیادی در از دست دادن فرصتهای مناسبی که میشد از آن به نفع منافع ملی ایران بهره گرفت را ملایان حاکم از دست دادند و در نتیجه مردم ایران را با زیانهای جبران ناپذیذی روبرو ساختند که بهای سهمگین آنرا چندین نسل کنونی و آینده باید بپردازند. سیاست پریشان جمهوری اسلامی در مورد مشکل رژیم حقوقی دریای خزر و بهرهبرداری از منابع نفتی این دریا خود نمونهای است از آنچه در بالا در رابطه با از دست دادن فرصتهای طلائی مطرح ساختیم. رهبری کنونی جمهوری اسلامی میکوشد همه سیاست داخلی و خارجی ایران را در خدمت حفظ سلطه خود قرار دهد و نه منافع مردم. بهمین دلیل نیز سران رژیم اسلامی با گروگان گرفتن کارمندان سفارت امریکا در تهران و امضاء قرارداد خائنانه الجزایر ، به امریکا اجازه دادند ١١ میلیارددلار سپردههای ایران را به نفع شرکتهای امریکائی و کسانی که قربانی تروریسم اسلامگرایان شده بودند ، ضبط کند.
هماینک نیز جناح اقتدارگرای رژیم اسلامی با در پیش گرفتن سیاست شانتاژ و تحریک شیعیان عراق در جهت تحقق حکومتی «اسلامی» در آن کشور ، بهترین فرصتها را برای دیوانسالاری امریکا فراهم ساخته است تا بتواند علیه منافع ملی ایران وارد کارزار شود و حتی زمینه بینالمللی را برای دخالت نظامی در ایران فراهم سازد.
بهر تقدیر ، در چندین سال گذشته ابعاد اعتراضات مردم و اقشار مختلف اجتماعی برای کسب حقوق صنفی ، سیاسی و اجتماعی خویش همچون جنبش دانشجوئی و دانشآموزان ، زنان ، کارگران ، کارمندان و … به طرق مختلف افزایش یافته است. در عین حال با تغییر و تحولاتی که در حال حاضر سراسر منطقه خاورمیانه را فرا گرفته است ، چهره مبارزات سیاسی و اجتماعی مردم ایران به یقین دچار تحول خواهد گشت و مردم ایران خواهند کوشید مبارزات خود را با وضعیت کنونی هماهنگ سازند تا بهتر بتوانند خواستهای سیاسی و اجتماعی خود را بر رژیم عقبمانده و قهقرائی ولایت فقیه تحمیل کنند.
حضور نظامی امریکا و شناخت سیاستهای استراتژیک آن در منطقه یکی از عمدهترین وظائف اپوزیسیونی است که منافع ملی ایران را فراسوی خواستهای گروهی خویش قرار میدهد. با توجه به این واقعیت که برخی از دست اندر کاران دیوانسالاری جورج دبلیو بوش برای سلطه امریکا بر منطقه سناریوهای متفاوتی را طراحی کردهاند و در همین رابطه برای ایران خوابهای شوم دیدهاند ، اپوزیسیون آزادیخواه ایران باید سیاستی را برگزیند که بر اساس آن بتواند از یکسو علیه سلطه شوم جمهوری اسلامی و از سوی دیگر علیه سیاستهای امپریالیستی امریکا که منافع ملی و تمامیت ارضی ایران را تهدید میکند ، همزمان مبارزه کند.
یکی از سناریوهائی که امریکا در رابطه با ایران تهیه کرده ، افزودن فشار به هیئت حاکمه ایران است. در این رابطه دیوانسالاری امریکا مطرح ساخته که رژیم اسلامی همچون رژیم صدام دارای سلاحهای شیمیائی و میکروبی و در پی دستیابی به سلاح اتمی است. دیگر آنکه سیاستمداران امریکا مدعی هستند که برخی از رهبران درجه یک طالبان در ایران بسر میبرند و از آنجا اقدامات تروریستی در عربستان ، مراکش و دیگر نقاط جهان را برنامهریزی میکنند. باین ترتیب دیوانسالاری بوش میخواهد زمینه را برای تجاوز نظامی به ایران آماده سازد. در این رابطه البته برخی از سازمانهای ایرانی که در همکاری با بیگانگان تاریخچهای طولانی دارند ، اینک کاسه داغتر از آش شده و با ترتیب مصاحبههای مطبوعاتی در واشنگتن میکوشند «اطلاعات» دست اول خود را در رابطه با سلاحهای کشتار جمعی که گویا رژیم ایران تولید کرده است ، در اختیار افکار عمومی جهان قرار دهند. چنین گروههائی با چنین سیاستی میکوشند زمینه را برای تجاوز نظامی امریکا به ایران هموار سازند تا شاید ارباب جدید آنها را به نوکری خویش بپذیرد. در کنار آن کنگره امریکا بودجه کلانی را صرف تبلیغات رادیو- تلویزیونی در میان ایرانیان میکند که پدیده «رادیو فردا» یکی از بازتابهای آن سیاست است. این رادیو که ٢٤ ساعته برنامه پخش میشود ، خود را صدای نسل جوان ایران میداند و بلندگوی کسانی شده است که با تأئید بیچون و چرای سیاست تجاوزکارانه امریکا در خاورمیانه میکوشند خود را به مثابه رهبران اپوزیسیون لیبرال و آزادیخواه ایران جا زنند. در کنار آن قرار است ٥٠ میلیون دلار در میان آن دسته از گروههای اپوزیسیون تقسیم شود که بتوانند جبههای فراگیر علیه جمهوری اسلامی را بوجود آورند ، جبههای که در آن تقریبأ تمامی طیفهای مخالف رژیم متشکل شده باشند. برای امریکا توفیری ندارد که یک آخوند و یا یک فکلی تکنوکرات منافعاش را در ایران تأمین کند. مهم آن است که با ساختن نیروی جانشین بتوان از یکسو حکومت ولایت فقیه را مجبور به مصالحه ساخت و از سوی دیگر برای روز مبادا نیروی جانشینی وجود داشته باشد که خود را نسبت به منافع منطقهای امریکا متعهد میداند.
اما در شرائطی که رژیم استبدادی و مذهبی ایران دیگر هیچگونه مشروعیتی در میان مردم ندارد ، وظیفه نیروهای واقعی اپوزیسیون غیر وابسته است که در جهت حفظ منافع ملی ایران گام بردارند و به جهانیان بگویند که ایرانیان آزادیخواه که قربانی رژیمهای گذشته و کنونی هستند ، قادرند با تکیه به اراده و خواست مردم ایران و تحقق حکومتی دمکراتیک از منافع ملی ایران دفاع کنند. برای دستیابی به این هدف باید از مرز ادعا گذشت و با تحقق جنبشی فراگیر مبتنی بر خواستهائی که مردم ایران در مبارزات روزمره خود علیه حکومت مافیائی ولایت فقیه بیان داشتهاند ، یعنی تحقق جمهوری دمکراتیک و سکولار گامهای عملی در این زمینه برداشت. در حال حاضر تحقق جبههای از نیروهای چپ دمکرات ، ملیون آزادیخواه و تمامی کسانی که خود را نسبت به آزادی و استقلال ایران متعهد میدانند ، به ضرورتی اجتنابناپذیر بدل شده است. چنین نیروهائی چه در ایران و یا در تبعید بسر برند ، باید خواستهای مطالباتی و سیاسی جنبش آزادیخواهانه زنان و جوانان ایران را در برنامه سیاسی خویش بازتاب دهند.
البته امروز وضعیتی بوجود آمده است که هر کسی و هر گروهی خود را آزادیخواه و دمکرات مینامد ، حتی برخی از عناصر وابسته به مافیای قدرت در ایران و بسیاری از هواداران «تبعیدی» رژیم پهلوی در خارج از کشور نیز مدعی هستند که برای آزادی و دمکراسی مبارزه میکنند. در چنین جو بلبشوئی باید روشن ساخت که میان ادعا و عمل تفاوت از زمین تا آسمان است. نیروهائی که در گذشته ، هنگامی که بر اسب قدرت سوار بودند و آنرا آگاهانه بسوی اصطبل استبداد راندند ، اینک چگونه میتوانند با پای پیاده و همگام با مردم ایران بسوی دمکراسی گام بردارند؟ دمکراسی چنین کسان و نیروها بیشباهت به دمکراسی نوع افغانی و یا عراقی نیست. اینان برای آنکه بتوانند به مقاصد خویش دست یابند ، چون گرگ بر خود پوست میش پوشانیدهاند تا بتوانند با طرح شعارهای دمکراسی ، آزادی و منافع ملی ، مردم ایران را برای منافع و مقاصد خود بفریبند.
اما وجدان ملی به ما که خود را در برابر مردم ایران و خواستهای آزادیخواهانهشان متعهد میدانیم اجازه نمیدهد در برابر شارلاتانهای سیاسی سکوت کنیم. ما باید با افشاء افراد و نیروهائی که امتحان خود را در گذشته داده و در زمینه تحقق جامعه باز و دمکرات رفوزه شدهاند ، زمینه را برای همکاری بیآلایش شیفتگان به دمکراسی و آزادی فراهم سازیم و جبهه نیروهای متعهد به دمکراسی را نیرومند گردانیم. در این رابطه باید به چند اصل تکیه کرد که عبارتند از تعهد به دمکراسی ، به استقلال سیاسی- اقتصادی و نظامی ایران ، تعهد به دفاع از تمامیت ارضی ایران و تضمین حقوق اقلیتهای ملی ساکن در ایران.
در عین حال با توجه به ابعاد مبارزه مردم ایران که با شرکت و عدم شرکت خود در چندین انتخابات به نظام جمهوری اسلامی نه گفتند ، باید بپذیریم نیروهائی را که در پی تحقق یک جمهوری دمکراتیک واقعی هستند ، نباید کم گرفت ، هر چند که این نیرو در حال حاضر پراکنده است.
جدی گرفتن واقعیات اجتماعی و ضرورتهای مبارزه سیاسی ایجاب میکند که در کنار نه گفتن به نظام جمهوری اسلامی بگوئیم خواهان استقرار چگونه نظامی سیاسی در ایران هستیم. برای دستیابی به نظامی دمکراتیک باید از هم اینک فعال شویم. بخش بزرگی از نیروهای سیاسی در ایران شعار همهپرسی (رفراندوم) را طرح کردهاند تا مردم با رأی خود سرنوشت خویش را تعیین کنند. ما به مثابه نیروئی متعهد به مردم باید این شعار را به خواست محوری مبارزه علیه رژیم ولایت فقیه بدل سازیم. ما باید به مثابه جمهوریخواهان متعهد با طرح خواستهای هدفمند و استراتژیک گام جدی در جهت همکاری با یکدیگر برداریم.
پیام برای این مطلب مسدود شده.