اتحاد جمهورى خواهان ” و سیاست ” چپ
مرتضى ملک محمدى
• اعلام “طرح اتحاد جمهورى خواهان ایران” اقدامى است در راستاى شالوده ریزى نهاد مدرن ” جمهوریت” درمقابل دو نهاد کهن سلطنت و روحانیت . اهمیت این طرح در شرایط کنونى این است که چشم انداز سیاسى جدیدى بروى نیروهاى طرفدار دموکراسى مى گشاید و قدرت انتخاب مردم را در برابر آن دو نهاد سنتى بالا مى برد و این مهمترین کمکى است که روشنفکران ایران مى توانند به مردم ایران بکنند.
یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۲ – ۱ژوئن ۲۰۰۳
انتشار طرح” اتحاد جمهورى خواهان ” تا کنون با واکنشهاى نسبتا وسیعى روبروشده واظهارنظرهاى انتقادى و تایید آمیز زیادى را درپى داشته است. این برخوردها البته تازه آغاز شده است و انتطارمیرود که همه آن گروهاى سیا سى و محافل و افرادى که دل نگران آینده جنبش دموکراتیک مردم ایران هستند به این حرکت بپیوندند وبا حضور خود این تجربه جمعى را غنا ببخشند و از کاستى هایش بکاهند .تردیدى نیست که وجود اختلاف نظرات ، سوابق سیاسى متفاوت و چیرگى نوعى روحیه بى اعتمادى و بدبینى درمحیط نیروهاى دموکرات و چپ بر تشویش ها و دودلى هامى افزاید و گامها را سست مى کند . اما باید توجه داشت که ما درشرایط عادى بسرنمى بریم . سرنوشت ما و کل جنبش دموکراتیک مردم ایران درهمین روزها و با سرعت دارد رقم مى خورد. اگر قرار نیست که ما به سطح تماشاچیانى منفعل تنزل کنیم و یا به پیش کار و نردبان ترقى این یا آن نیروی سیاسى تبدیل شویم باید ازهمین لحظه و با جسارت بر پراکندگى ها و ضعف هاى مذمن شده خود غلبه کنیم . ما بار دیگر دربرابر یک فرصت تاریخى قرارگرفته ایم و نباید گداشت که تجربیات تلخ گذشته بار دیگر تکرار شوند.
اکنون درحالیکه دریک سوى افق سیاسى ایران ستاره تیره اصلاح طلبان دولتى بکلى به خاموشى مى گراید، از سوى دیگر ستاره بخت سلطنت بالا مى آید .این نه فقط این بار بلکه در این بیست سال هربار که چشم انداز حاکمیت جمهورى اسلامى به تیرگى گراییده ، شبح بازگشت سلطنت هم درآسمان سیاسى ایران به پروازدرآمده است . گویی هنوز هم مردم ایران فقط میان این دو نهاد سنتى سلطنت و روحانیت باید دست به انتخاب بزنند. آیا این دردآورنیست که مردم ایران به علت نبود یک بدیل دموکراتیک مجبوربه گذ ینشى ناخواسته بشوند ودربد ترین شرایط با انقلابى دیگر آنهایى را که ازقدرت به زیرکشیدند باردیگر به جاى خود بازگردانند..وآیا این تقدیر نیروهاى دموکرات .و چپ است که در صف شهدا و تبعیدى ها یا درحا شیه میدان سیاست جابگیرند. این قطعا سرنوشتى محتوم نیست منتها به شرطى که این نیروها در تعیین سرنوشت خود مداخله کنند.
تا آنجا که به جنبش و کوشش مردم مربوط می شود آنها به نقش خود خوب عمل کردند و آنچه از تجربیات انقلاب بهمن و پس از آ ن آموخته بودند در دوره اصلاحات بکاربستند . آ نها با شرکت گسترده خود درمبارزات سیاسى و قانونى این دوران شالوده هاى فرهنگى نهاد جمهورى ومردم سالارى را پى ریختند و دربرابرهر نوع حاکمیت نیمه ولایى و نیمه جمهورى ایستادند . آنها در این زمینه سرمشق هاى خوبى هم به همه جناح هاى سیاسى و روشنفکرى ما دادند. اکنون این سوال مطرح است که روشنفکران ما ازاین تجربیات چه آموخته اند و چه کمکى به مردم خواهند کرد.زیرا تا هنگامى که این ذهنیت و فرهنگ واین خواست سیاسى تودها شکل هاى مادى بخود نگرفته و به سطح پیکربندى هاى اجتماعى فرا نروییده است و درسطح کلان درقالب یک آلترناتیوسیاسى تجسم نیافته است ، باز سازى نهادهاى کهن در شکل قدرت سیاسى به کمک اندکى آرایش وروتوش ظاهرى ، ناممکن نخواهد بود . این واقعیتى است که درتجربه انقلاب ۵۷ بوقوع پیوست و هم اکنون به صورتى دیگر دربرابر چشمان ناباور ما دارد جان مى گیرد .
اعلام “طرح اتحاد جمهورى خواهان ایران” اقدامى است در راستاى شالوده ریزى نهاد مدرن ” جمهوریت” درمقابل دو نهاد کهن سلطنت و روحانیت . اهمیت این طرح در شرایط کنونى این است که چشم انداز سیاسى جدیدى بروى نیروهاى طرفدار دموکراسى مى گشاید و قدرت انتخاب مردم را در برابر آن دو نهاد سنتى بالا مى برد و این مهمترین کمکى است که روشنفکران ایران مى توانند به مردم ایران بکنند. این طرح با توجه به آنکه با روشنى از اصل حاکمیت مردم دفاع مى کند و با صراحت علیه هر نوع حاکمیت ماورایی اعلام نظر مى کند و بسیارى از تجربیات نظرى و عملى جنبش دموکراتیک سالهاى اخیر را بازتاب مى دهد ، بالقوه ظرفیت آن را دارد که طیف وسیعى از نیروها ى دموکراتیک را حول خود گرد آورد و یک بلوک بزرگ جمهورى خواهى را سامان بخشد.
از سوى دیگر” طرح اتحاد جمهورى خواهان” با تائید و قبول برخى ازاصول سیاسى و نقطه نظرات جناح چپ جنبش روشنفکرى ما راه همکارى و نزدیکى بیشتر میان آنها با جریانات دموکراتیک را هموارکرده است . چارچوب طرح البته براى بحث و گفتگو و اصلاح باز است و حضور فعالتر این نیروها مى تواند به تدقیق فصل مشترک هاى بیشترى کمک کند. اما تا همین جا هم “طرح” با رد صریح امکان تغییرات ساختارى جمهورى اسلامى برمبناى نیروهاى درونى آن وبرمبناى قانون اساسى موجود و اعلام صریح اینکه ،” این تجربه نشان داد که اصلاحات تدریجى و قانونى به میانجى مجلس و قوه مجریه بدون تکیه به نیروى سازمان یافته مردم و تغییرات بنیادى درقانون اساسى به سرانجام نخواهد رسید” و پذیرش این اصل که ” ساختارسیاسى و قانون اساسى جمهورى اسلامى که دین و دولت را درهم آمیخته و بر پایه تبعیض میان شهروندان بنا شده است نمى تواند مبناى تدوین قوانین و تنظیم مناسبات اجتماعى به شیوه امروزى و مردم سالارانه باشد” . و تاکید نهادن بر” مبارزات اجتماعى و نافرمانى مدنى و ضرورت بسیج سازمان یافته مردم ” جهت به تمکین واداشتن حاکمین و همچنین راه ایجاد یک جنبش مستقل دموکراتیک برخى از عمده ترین موانع میان دو پلاتفرم اصلاحات رادیکال و میانه روانه را برداشته است. واقعیت این است که تجربیات شش ساله اصلاحات واجد آموزشهاى سیاسى ارزنده اى براى همه جناح هاى سیاسى ایران از چپ و راست بوده است . این چنبش همان طورکه درترویچ و تحکیم اصول و ارزش هاى مدرن یک جامعه دموکراتیک همچون نفى خشونت ، روادارى ، پذیرش دگراندیشى، مفهوم شهروند آزاد ، حقوق بشرو…، چیزهاى زیادى به چپ داد ، به طرفداران خط مشى میانه روانه هم نشان داد که اولا منشا واقعى تغییرات را باید در جامعه و اپوزسیون جستجو کرد و نه درقدرت سیاسى ثانیا ، پیکار سیاسى برقانونگرایی اولویت دارد و ثالثا نظریه دولت مستبد اصلاح پذیر جنبش را به بیراهه مى برد . این آموزه ها بدرستى دراندیشه چپ ریشه هاى ژرف دارد.
باید روشن باشد که وقتى ما اینجا از چپ سخن مى گوییم چپى مورد نظراست که به اصول دموکراسى و اصل حاکمیت مردم باورمند است . چپى که از تجربیات شکست سوسیالیسم شوروى ا ین درس را آموخته که سوسیالیسم محصول
یک افدام متهورانه حزب انقلابى نبوده بلکه نتیجه تاریخى و بهم پیوسته جنبش هاى مختلف اجتماعى ضد سلطه بر بسترى از روند دموکراتیزاسیون سیاسى و فرهنگى جامعه است . این “چپ” بى شک نمک جنبش دموکراتیک است .و بدون مشارکت فعال آ ن در جنبش دموکراتیک کار جنبش نیمه کاره خواهد ماند. همان طورکه گفته شد این چپ مى تواند درطرح پیشنهادى” اتحاد جمهورى خواهان” خطوط پررنگ برخى از مهمترین دیدگاهاى خود را که معطوف به انتقاد از جنبش اصلاح طلبانه دولتى و درجهت سازماندهى جنبش مردم از پایین بود بخوبى ببیند.” طرح” در این زمینه آشکارا به مواضع درست “چپ” نزدیک شده است و این باید مایه خشنودى همه ما باشد . به علاوه ما هنوز درآستانه گشایش بحث ها هستیم و بسیارخوشایند و مفید خواهد بود که نیروهاى “چپ” نیزبراى پیش برد مواضع سیاسى خود بکوشند . فقط نباید ازیاد برد که همواره نفس شکل دادن به جنبش بر دقت هاى وسواس گونه نظرى اولویت دارد. تئورى درهرحال خاکسترى است . بى تردید حضور واقعى نیروهاى چپ دربطن فعالیت هاى دموکراتیک بهتر به تحکیم مواضع آنها یارى مى رساند تا حساسیت هاى تئوریک . اختلاف نظر و تفاوت ها ممکن است حتا پس از راى زنى ها و بحث و گفتگوها هم از میان نروند . ما درعرصه کار دموکراتیک که برخلاف سازمان دهى هاى طبقاتى اساسا بر بنیاد تنوع و پلورالیسم استواراست گاه حتا ناگذیرباید اصولى را مسکوت بگذاریم و بگذریم . اینجا کسى مطلوب خود را بتمام و کمال درنخواهد یافت . مهم این است که اصول کسى و گروهى خدشه دارنشود . براى مثال درطرح اتحاد جمهورى خواهان اعلام شده است که ” ماطرقدار مبارزه مسالمت آمیز و برگزارى همایش ، تحصن ، راه پیمایی ، اعتصاب و مقاومت مدنى براى رسیدن به مطالبات اقتصادى و سیاسى هستیم” .یعنى در اینجا مشخصا هیچ اشاره اى مثبت یا منفى نسبت به اینکه اگر درشرایطى مردم مجبور به اعمال قهرشوند ما چه مى کنیم نشده است .، و میدانیم که بسیارى از جمله چپ ها، بدرستی براین عقیده اند که مردم ممکن است درشرایطى مجبور به اعمال قهرهم بشوند ، بنابراین ما نباید از پیش دست خود را ببندیم . پس ما چه برخوردى باید به این مساله بکنیم ؟ . ما لااقل و در بدترین شرایط ممکن است این بحث را درطرح باز بگذاریم . یعنى علیه هیچ نظرى اعلام موضع نکنیم و مساله را درچارچوب وضعیت هاى عملى مشخص مورد بحث و موضع گیرى قراربدهیم . به عبارت دیگر آگاهانه موضوع را در این وضعیت مشخص به سطح اصول ارتقاء نمى دهیم . ضمن اینکه باب بحث و گقتگو را نمى بندیم . دراین موارد همواره حد انعطاف را اظطرارهاى کلى جنبش و سطح مبارزات مردم تعیین مى کند.اینجا مقوله اى هست به نام” مناقع و مقدرات عالیه دموکراسى” که پاى بندى به آن وابسته است به درجه رشد و بلوغ یک جنبش |آگاهانه سیاسى . بیاد بیاوریم که در دوره نخست پس از انقلاب ۵۷ هنگامى که صداى پاى ارتجاع بگوش مى رسید و متعصبین حزب الله گرم تیزکردن کاردهایشان براى بریدن گردن ما بودند ما چه ارزان و ساده فرصت ها را بدست خود سوزاندیم ودرصف شهدا و تبعیدى ها جا گرفتیم . فراموش نکنیم ما اکنون هم پس از بیست و اندى سال در وضع بهترى قرار نداریم ، ما نیروهاى دموکراتیک و بویژه چپ هاى ایران درشرایطى نیستیم که به بهترین انتخاب دست بزنیم . در واقع هیچ وقت درچنین شرایطى نبوده ایم ، ولى متاسفانه با سماجت خاصى فقط به مصلحت خاص گروه خود اندیشیده ایم یا سطوح مسایل را درهم آمیخته ایم . آیا اینبار ما سیاست درستى اتخاذ خواهیم کرد و از این آزمون تازه سربلند بیرون خواهیم آمد ؟. بواقع یک سیاست موفق چپ درشرایط کنونى چنبش دموکراتیک مردم ایران بجز تقویت یک بلوک جمهورى خواه چیست.؟
سی ام ماه مه دوهزارو سه میلادی
پیام برای این مطلب مسدود شده.