02.03.2002

جنايت بي كيفر مي آفرينند ….

سردار ذولقدر، قبل از آنكه همصدا با راديو اورشليم از به آتش كشيدن چاههاي
نفت منطقه سخن گويد مي بايست پيرامون آنچه در چهارديوار حوزه ستادي او
بر شريفترين فرزندان اين آب و خاك رفته است توضيح دهد

نيما راشدان http://www.Rashedan.com/

چهارشنبه 8 اسفند 13801

فردي كه در زندان 59 سپاه پاسداران با نام مستعار “امير حسين زاده ” بازجويي مي شود كيست ؟ سوال نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي در صحن علني مجلس شوراي اسلامي هويت واقعي وي را روشن خواهد ساخت .
دريابان شمخاني فرد مزبور را از نزديك مي شناسد و بخوبي قادر است دلايل 23 ماه بازداشت انفرادي ، جانباز %70 مظلوم جنگ را از سردار مسئول محترم “ساحفسا” پرسش نمايد. مجلس شوراي اسلامي در راس همه امور و قادر به تحقيق تفحص از همه چيز و همه جاست . مگر آنكه عاليجنابان به مانند گذشته درب كمينگاه خود در”عشرت آباد تهران”، “حشمتيه “، “باغ كرج ” و … را به روي نمايندگان مردم نگشايند كه در آنصورت فرمانده معظم كل قوا پاسخگو خواهد بود، چونان هميشه !

2. اگر نشانه هاي بيشتري براي احراز هويت واقعي “او” لازم است ، درنگ نخواهيم نمود:او از بستگان حجت الاسلام والمسلمين “محقق داماد” است . دكتر محسن ميردامادي ، مسئول اسبق روابط عمومي سپاه اگر اراده كنند مي توانند نام او را از آقاياني نظير “عليزاده طباطبايي “، “خرم “،”سعيد حقي “،”حميد لباف ” و …سوال نمايند اگرچه امام جمعه رفسنجان “هاشميان ” نيز به خوبي “او” را مي شناسد چرا كه “او” با ايشان نيز از رابطه خويشاوندي برخوردار است .

3. عضو محترم چكمه پوش هيات موتلفه اسلامي سردار ذولقدر، قبل از آنكه همصدا با راديو اورشليم از به آتش كشيدن چاههاي نفت منطقه سخن گويد مي بايست پيرامون آنچه در چهارديوار حوزه ستادي او بر شريفترين فرزندان اين آب و خاك رفته است توضيح دهد. اسم مستعار “امير حسين زاده ” متعلق به مردي است كه %70 اعضاي بدن او براي دفاع از ذره ذره خاك اين مرز و بوم از بين رفته اند. ماموران سردار ذولقدر سه ماه آزگار فرمانده ارشد سپاه سيستان بلوچستان و اطلاعات قم را از دست مجروح آويزان نموده و 4 نفر با كابل به جان او افتاده اند. 8 ساعت در روز، بيهوشي سطل آب و دوباره كتك . سردار سرافراز زندان 59، اينك قادر به راه رفتن نيست ، چهار دست و پا بر روي زمين مي خزد. صدها صفحه اعتراف ساختگي خيانت را در اختيار او قرار داده اند تا
امضا كند. او اما او هنوز ايستاده است . ربنا افرغ علينا البر و انرنا علي القوم الكافرين !

4. اما باي ذنب ؟ به كدامين گناه ناكرده ” ?او” دو جرم عظيم مرتكب گرديده است . اول آنكه در روز حمله به اعضاي كابينه نوري و مهاجراني ، از بخت بد در محل حاضر بوده و سردار عراقي شمس نقدي را رويت نموده است و علاوه بر آن نقشه هاي محرمانه سپاه سيستان از پايانه ها و تنگه هاي ورود و خروج مواد مخدر و كالاي قاچاق را در اختيار ستاد مبارزه با مواد مخدر به رياست خاتمي قرار داده است و كدام گناه بالاتر از كمك به خاتمي ؟

5. زندان 59 سپاه به انتظار ميهمانان جديد نشسته است ، هر ماه تني چند از فرماندهان ارشد سپاه ، راهي شكنجه گاه مشترك سردار ذولقدر و حاج مرتضي مي شوند. يكي به بهانه همكاري با مقامات دولت و ارائه اطلاعات اسكله هاي غيرقانوني سپاه به مجلس ، ديگري به جرم انتقاد از توهين به خاتمي در حسينيه ستاد كل سپاه و يا عدم پيروي از قرائت حسين الله كرم از نظريه ولايت انتصابي مطلقه فقيه و يا مطالعه مجله “آفتاب “. ميليونها نگاه اميدوار به دروازه مجلسي دوخته شده است كه قرار بود ملجاء مظلومان و ستم ديدگان باشد.

****
به راستي “سردار حاج داود كريمي ” ” محمود دردكشان ” ” حسنعلي نوريها” ” ناصردزفولي ” و … دها فرمانده جانباز و مجروح از جنگ فرصت خواهند يافت تا حكايت شكنجه هاي دردناك را با 170 نماينده رزمنده و پاسدار در مجلس شوراي اسلامي بازگو كنند؟ آيا علاقه و تقليد از آيت الله العظمي منتظري نوشيدن يك فنجان چاي با عزت سحابي حضور 5 دقيقه اي در دفتر روزنامه جامعه و يا شهادت عليه سردار نقدي عراقي 4 سال زندان انفرادي و تحت شكنجه ، كيفر مي بايست ؟ بستگان زندانيان ملي مذهبي به درستي از زندان انفرادي 400 روزه عزيزان خود گله دارند و خروش بر مي آورند، اما چه كسي داد شيرمرداني را كه با بدني پر از تركش و خس خس سينه ناشي از جراحت شيميايي بعضا 1000 روز را در زندان انفرادي به شب رسانيده ، ذكر گفته و اشك ريخته اند خواهد ستاند؟

مصرف بيش از حد اغذيه چرب و عدم تحرك ، ازدياد وزن يك فرد كوتاه قامت به بالاي يكصد كيلوگرم ، سردار قائم مقام محترم كل سپاه را از آن روز محتوم غافل داشته است كه سرداران خاموش كنج زندان 59، به مانند سالهاي خون و آتش ، هور و شلمچه ، داد خواهند ستاند. اينبار اما شديد و عبرت برانگيز.
محسن رفيقدوست قادر است براي سردار ذولقدر از آن روز به ياد ماندني گرم سال 1377 سخن گويد، كه جانبازي ، رزمنده اي به جان آمده و دردمند، به سوي نماينده منصوب مقام عظماي ولايت در بنياد با اسلحه خويش آتش گشود، رفيق دوست اما جان بدر برد.
آيا سردار ذولقدر مي پندارد كه اين بار نيز گلوله خطا خواهد رفت ؟

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates