01.06.2006

حاشیه کتاب

دارالمجانین:
راستش نمیدونم براتون اتفاق افتاده یا نه . اینکه یه وقتی سر کلاس یه چیزی گوشه کتابت بنویسی و

بعد از چند سال بی مقدمه و بدون اینکه یادت باشه چشمت بیفته به اون نوشته و حالی به حالی بشی

فرقی نمیکنه چی نوشتی . یه بیت شعر . یه خط یادگاری . یا حتی طراحی قیافه استادت .

یا یه چیزی مثل این :

امروز ۳۰/۲/۱۳۸۰. روز یکشنبه . ساعت ۸.۴۵ دقیقه .سر کلاس متون فقه استاد … نشسته ام .

حوصله چرت و پرت گفتنای این یارو رو ندارم . دیشب هم که تا صبح نخوابیده بودیم و داشتیم تا خود

صبح علی الطلوع حکم صادر می کردیم . محسن از الان داره خودشو واسه فینال گرم میکنه . ( اون

سال محسن به فینال مسابقات پینگ پنگ دانشگاه رسیده بود )رامین هم بغل دست من نشسته .

اون هم حال و حوصله ک.س.ش.ع.ر های حاجی رو نداره . داره کف میکنه . مهام هم که روبه موته

و هی داره فین فین میکنه . این بشر سرما بخوره یه سر به عزرائیل میزنه و بر میگرده . اگه برگرده .

تازه صادق هم مریض شده . رضا هم که گوشهاش گرفته . راستی خودمم دست کمی از اینا ندارم .

الان حاجی زوم کرده رو من که چی دارم مینیویسم . لابد فکر میکنه دارم از حرفاش نت برداری می کنم.

نمی دونه که دارم به فحش می کشم یارو رو. آخه دخت رومی رو تو رو سنه نه ؟ تو که فرق هندونه با

گوجه رو نمیدونی چرا می زارتی اوشکول .

حالا بماند که من اون موقع یه نموره بی تربیت تشریف داشتم.ولی وقتی پریروز داشتم کتاب

لمعه دمشقیه رو میخوندم اینارو دیدم یه احساس دلتنگی وحشتناکی افتاد به جونم. یه لحظه

دلم واسه همه اون لحظه ها تنگ شد . همه اون روزها رفتن و تو غبار زمان گم شدن . اگه تا

حالا چیزی گوشه کتابت ننوشتی همین الان بنویس . تاثیرش رو دو سه سال دیگه با همه

وجودت حس میکنی . باور کن . . .

پی نوشت روز : ما شما را با رنگ شناسی مدرن به دانشگاه روانه می کنیم

تست قرمز . کتاب زرد . آزمون بنفش .گنجینه نارنجی مایل به قهوه ای سوخته مات . . .

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates