ابعاد خانه نشین شدن استادان دانشگاه
پیک ایران:
آفتاب- الناز انصاری: پشت در خانه برخی استادان پستچی بود که حکم بازنشستگی را آورده بود. بی هیچ اطلاع قبلی و بی هیچ برنامه تقدیری، این استادان خانه نشین شدند؛ آنان اساتید برجسته حوزه علوم انسانی بودند که دانشگاه هنوز به آنها احتیاج دارد و با آنها نفس می کشد. این بار اما صحبت دانشجویان نبود. دانشجویان پشت میزهای خود نشسته بودند و آرام و گاه با اضطراب به استقبال امتحانات خود می رفتند که خبر آمد که روز امتحان ، آخرین فرصت دیدار با برخی استادان خواهد بود.
موج سوم
اگر پس از انقلاب از اولین برخورد مقامات رسمی با اساتید در مقطع 16 آذر و اخراج 11 استاد برجسته از جمله مهندس بازرگان و دکتر سحابی بگذریم، موج کوتاهی برخاست و معدود اساتیدی را که با ساواک و دیگر نهادهای وابسته به رژیم پهلوی در ارتباط بودند را اخراج کرد.
کمی پس از این واقعه، دانشگاه ها با عنوان «انقلاب فرهنگی» تعطیل شد و تعداد زیادی از اساتید و دانشجویان که به نوعی همگام با انقلاب نبودند، کنار گذاشته شدند.
موج دوم در دهه 70 با اخراج دکتر سروش، دکتر کدیور، دکتر عبدالحسینی و…. بار دیگر اساتیدی را خانه نشین یا مهاجر کرد ، شکل گرفت و تا میانه دهه 80 و این روزها دیگر خبری از خانه نشین شدن اساتید خبری نبود.
مهاجران عزیز
اساتید بازمانده از تدریس، کوهی از دانش را با خود حمل کردند و بلیط اولین پروازهای اروپا و آمریکا را روی کیف هایشان گذاشتند.کسانی که علم بیش از سیاست در نگاهشان جاذبه داشت . این خروج نخبگان بود نه فرار مغزهای جوان.
«سعید مدنی» پژوهشگر اجتماعی در گفتگو با خبرنگار سیاسی آفتاب به این موضوع اشاره می کند و تاکید دارد که این مهاجرت حتی از منظر منافع ملی نیز بار منفی زیادی را به جامعه تحمیل کرده است.
او می گوید:«تعداد اساتید مطرحی که امروز در دانشگاه های معتبر اروپا و آمریکا تدریس می کنند، فاصله بسیار کمی با تعداد اساتید داخلی دارند و تقریبا این تعداد برابر است».
مدنی توضیح می دهد که «با خروج استادان برجسته از ایران،سرمایه هنگفتی به نام علم از ایران خارج شده و در دیگر نقاط جهان پخش شده است.در حالی که این سرمایه قطعا می توانست با رویکرد دیگری در کشور بماند و در راستای توسعه عملی و پیشرفت ایران استفاده شود.»
این روزنامه نگار ساحت علم در ایران را «همیشه مخدوش به نوعی ظن و بدگمانی» می داند که کشمکش دیرینه سال «تخصص و تعهد» بیشترین ضربه را به فضای علمی جامعه زده است.
سنت و مدرنیته
اخراج، عدم امکان تدریس بازنشستگی اجباری و هر برخورد دیگر با ریشه های حیاتی دانشگاه ها، یعنی اساتید ابعاد فکری دیگری نیز می تواند در خود بگنجاند. ابعادی که تفاوت ها در آن با سنتی تر شدن حاکمیت پر رنگ تر می شود.
«حجت شریفی» عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت، بیش از هر چیز به رویکرد ایدئولوژیک و پایه های فکری این تغییر اشاره دارد و می گوید: «برخورد با استادان دانشگاه به نوعی برخورد با پایگاهها و خاستگاه های فکری است. دانشگاه به عنوان سمبل مدرنیته همیشه برخوردهایی را شاهد بوده است که سوابق روشنی نیز از آن موجود است.»
علم بهتر است یا سیاست
دکتر «حسن نمکدوست تهرانی»استاد نام آشنای دانشکده علوم ارتباطات بود و اعتراض به اخراج او زنگ اول این برخوردها را به صدا در آورد. در ادامه این روند،اساتیدی دیگری که هیچ گاه فرصت استاد رسمی شدن در دولت های پیش را نیز نیافته بودند با منع تدریس روبرو شدند.
دکتر درودیان، دکتر عاشوری، دکتر رئیس طوسی، دکتر ساعی، دکتر صفایی و دکتر عراقی استادان دیگری بودند که با تدریس در دانشگاهها خداحافظی کردند. قصه زمانی غم انگیز تر شد که دکتر ساعی گفت که دیگر علاقه ای به ادامه فعالیت در محیط متشنج و پرچالش دانشگاهها را ندارد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.