جنگ داخلی و تجزيه، تدبير جديد امريکا
روشنگری:
حسين توسلی
ماشين بی مهارو مرگ بار جرج بوش و جنگ طلبان دستگاه قدرت در امريکا از يک طرف و مقامات رژيم جمهوری اسلامی از طرف ديگر همچنان بی وقفه رو به سوی فاجعه در حرکت است. در حالی که مقامات رژيم اسلامی تمام قوايشان را صرف چانه زنی برای خريد وقت و يارکشی ميان دولتهای اهل معامله و تهديد به نشانه گيری منافع امريکا در منطقه و اقصا نقاط جهان می کنند، آمريکائيان در بازار حراج عوامل ارزان قيمت منطقه، هم در عراق و هم در ايران، سخت مشغول خريد نيرو هستند.
بخشی از تحليل گران مستقل اکنون بر اين نکته تکيه می کنند که عليرغم به کار گيری دستگاه نظامی و مخارج نجومی اش، ناکام ماندن اهداف امريکا از حمله در عراق طی سه سالی که از آغاز اشغال می گذرد، و نيز ناتوانی دولت بوش از خروج از عراق امری ست انکار ناپذير. اين امر موجب شده که دولت بوش از سويی به منظور پيشبرد اهداف خود در منطقه سخت مشغول تحريک برای مشتعل کردن آتش جنگ های داخلی ست. و از سوی ديگر بهره برداری تبليغاتی از نتايج اين سياست به قصد منحرف کردن تمرکز افکار عمومی حول فاجعه به بار آمده از اشغال عراق ودر نتيجه فريب دادن آرای عمومی امريکا را مورد نظر دارد.
رابرت فيسک خبرنگار مستقل انگليسی از قول يک نظامی سوريه ای که وی به طنز و به زعم گزارشگران امريکايی “يک منبع امنيتی” نامش ميدهد اوضاع فاجعه آميز را چنين توصيف می کند:
” تصويری که او ارائه می دهد چهره امريکايی ست که در شن زار خون آلود عراق به دام افتاده و سردرگم سعی در تحريک به جنگ داخلی در اطراف بغداد دارد بل که ازاين طريق تلفات نظامی خودش را کاهش دهد.”
فيسک ادامه می دهد که به اعتقاد منبع او آمريکائی ها جنگ داخلی را برای اين می خواهند که مسلمانان سنی مذهب انرژی خودشان را به جای هدف قرار دادن نيروهای اشغالگر اجنبی صرف کشتار همدينان شيعی خودشان کنند.
جان پيلجر، ژورناليست سرشناس، در آخرين مقاله اش حول آنچه که در خاورميانه در حال وقوع است تصوير مشابهی ارائه می دهد. او ابتدا به توصيف چگونگی کارکرد دستگاه تبليغات جنگی امريکا می پردازد:
پخش اخبار شبکه سی ان ان از صفحه تلويزيون های کوچک درون آسانسورهای هتل هيلتون نيويورک جای آن را برايت نمی گذارد که از تماشا خودداری کنی. گزارش اوضاع عراق در صدر اخبار و اظهار نظر ها در مورد “جنگ داخلی” و “خشونت فرقه ای” که بی وقفه تکرار ميشوند, قرار دارد. انگار که اشغال عراق توسط ايالات متحده هرگز اتفاق نيفتاده و کشتار هزاران غيرنظامی توسط نيروهای آمريکائی هم فقط خيالی دور از واقعيت بوده است. تو گوئی که عراقی ها اعراب بی عقلی هستند مبتلا به دين، خصومت های قومی و نيازمند اين که خودشان را منفجر کنند. صفی از سياستمداران چرب زبان و دست نشانده [عراقی] هم در مقابل دوربين ها رژه ميروند، بی هيچ اشاره ای به اينکه زمين بازی شان محوطه داخلی استحکامات نظامی امريکائی ست. وقتی هم که آسانسور را ترک کرده و به اطاقت، يا سالن ورزش هتل، فرودگاه، فرودگاه بعدی و حتی کشور بعدی ميروی تصوير همان است.
اين چنين است قدرت انحصاری تبليغات آمريکا، همانگونه که ادوارد سعيد در کتابش فرهنگ و امپرياليسم بر آن انگشت گذاشته و آن را “نفوذ الکترونيکی” با محتوی “تعويض جهت پذير” نام می نهد.
وی سپس اشاره ای دارد به مثالی از کاربرد عملی اين ابزار انحصاري، موردی بر گرفته از وضعيت عراق از بدو اشغال نظامی تاکنون:
از آخرين تغيير جهت مدت زيادی نگذشته است. تقريبا سه سالی بود که القاعده نيروی محرک “شورش” عنوان می شد. شورشی به سرکرده گی زرقاوي، اردنی خونخواری آراسته به ننگ خدمتگذاری به صدام حسين. تفاوتی هم نمی کرد که هيچ کس زرقاوی را زنده مشاهده نکرده بود و اينکه فقط جناحی از “شورشيان” پيرو القاعده بودند. برای آمريکائيان نقش زرقاوی اين بود که توجه را از آنچه همه عراقی ها به آن معترض بودند، يعنی اشغال خشونت بار کشورشان توسط نيروهای امريکائی – انگليسي، منحرف کند.
جان پيلجر پس از آن به تشريح چرخش اخير امريکا که برای پيشبرد اهدافش در عراق به آن متوسل شده می پردازد:
حالا هم که زرقاوی جايش را به قضيه “جنگ داخلی” و “خشونت فرقه ای” داده، و خبر بزرگ حمله سنی ها به بازارها و مساجد شيعيان است. اما آن خبر واقعی که در ميان اخبار “مسير اصلی” سی ان ان گزارش نشده توسل به “گزينه السالوادور” در عراق است. اين”گزينه” کمپين تروری است که به دست جوخه های آموزش ديده ترور که توسط ايالات متحده مسلح شده اند، به صورت مشابه هم عليه شيعه ها و هم سنی ها انجام می گيرد. و هدف آن نيز تحريک به يک جنگ داخلی تمام عيار و تجزيه عراق است که هدف پايه ای و ابتدائی دولت بوش از حمله به عراق بوده است.
گزينه السالوادور
پيلجر اشاره ای نيز دارد به نقش پشت پرده سازمان سيا در سازماندهی حملات و کشتار مردم و غيرنظاميان:
وزارت کشور عراق که در کنترل سازمان سيا است بخش عمده جوخه های مرگ را رهبری می کند. اعضای اين جوخه ها هم، بر خلاف افسانه سازی ها، منحصرا شيعه نيستند. بی رحم ترين اين گروه ها همان کوماندوهای پليس ويژه، سنی مذهب و به سرکرده گی افسران اسبق و از اعضای پيشين حزب بعث صدام اند. اين واحد ها نخستين بار توسط متخصصين سيا در رابطه با ” شورشيان کنتراس” سازمان يافت و کهنه کاران عمليات ترور سيا طی دهه 80 ميلادی در آمريکای مرکزي، به ويژه در السالوادور را در برمی گيرد.
رابرت فيسک نيز در مقاله اش و به نقل از آن “منبع امنيتی” مثال هايي، در تاييد تصويری از آنچه که پيلجر آن را “گزينه اسالوادور” ناميده، ارائه ميدهد. ” منبع امنيتی” فيسک از جمله می گويد:
“برای شما قسم ميخورم که ما اطلاعات دقيقی داريم” و اضافه ميکند:”يک مرد جوان عراقی برای ما تعريف کرد که برای پليس شدن در بغداد مورد تعليم آمريکائيان قرار گرفته بوده، آموزشی که هفتاد درصد آن تعليم رانندگی و سی در صد تمرين کاربرد سلاح بوده است. آنها سپس از وی خواسته بودند بعد از يک هفته بازگردد. وقتی او نزد آنان بازگشت يک تلفن موبايل به او دادند و از او خواستند که اتوموبيلی را، به محله ای پر ازدحام در نزديکی مسجدی براند و از آنجا به آنها تلفن بزند. از آنجا که ارتباط با شبکه تلفنی از داخل اتوموبيل بر قرار نشده بود، اتوموبيل را ترک کرده و به محلی در نزديکی که در آنجا تلفن سيگنال بهتری دريافت می کرد رفته بود. و آنگاه اتوموبيلش منفجر شد.”
رابرت فيسک با اشاره به ناباوريی که از شنيدن اين ماجرا به او دست داد اضافه می کند که بارها ماجراهای مشابهی با گوش خود در عراق از زبان مردم بغداد شنيده.
فيسک مورد مشابهی نقل می کند: يک جوان ديگر عراقی توسط امريکائيان برای مشاهده و گزارش تلفنی از يک محل ازدحام، احتمالا تظاهرات اعتراضي، فرستاده شده بود. در اين ماجرا نيز راننده به دليل کار نکردن تلفن تازه ای که به او داده بودند اتوموبيل را ترک کرد و از يک تلفن خط زمينی به آمريکايی ها زنگ زد. وبه محض اينکه به آنها اطلاع داد که به محل مورد نظرشان رسيده ماشينش با صدای مهيبی منفجر شد.
رابرت فيسک با ذکر ناگفته باقی گذاشتن اينکه اين “امريکائيان” چه کسانی می توانند باشند توسط منبعش، به وضعيت پر هرج و مرج و آشوب زده عراق اشاره می کند و به وجود گروه های متعدد آمريکائی و بيشماری از گروه های همراه شان که قرار است هم برای نظاميان امريکايی کار کنند و هم برای وزارت کشور عراق که محدوده عملياتش خارج از مرز هر گونه قانون و قاعده ای ست. فيسک همچنين يادآور می شود هيچکس را هم نمی توان به خاطر قتل 191 تن از اساتيد دانشگاهی از بدو اشغال در سال 2003 و نيزمرگ 50 تن از خلبانان نيروی هوايی عراق، که درخانه هايشان به قتل رسيده اند، مسئول معرفی کرد.
جان پيلجر اما در مقاله اش به گزارش خبرگزاری رويتر، 16 مارس 2006، در مورد دستگيری يک “مزد بگيرامنيتی” امريکايی که در اتوموبيلش اسلحه و مواد منفجره يافته شده بود رجوع ميدهد و اين که سال گذشته نيز دو انگليسی در لباس اعراب که ماشين شان پر از اسلحه و مواد منفجره بود. وی سپس به گزارشی که اخيرا در نشريه بوستون گلوب انتشار يافته اشاره می کند. بنابر اين گزارش واحد ضد ترور اف بی آی مشغول بررسی باند های ماشين ربايی ست که در امريکا عمل می کنند. اين بررسی پس از آن مطرح شد که اف. بی آی. کشف کرد که تعدادی از خودروهايی که در انفجارهای مرگبار در عراق منفجر شدند و در بعضی از آنها سربازان امريکايی نيز جان خود را از دست دادند، در امريکا به سرقت برده شده بوده اند.
پيلجر همچنين يادآوری می کند آنچه که دستگاه تبليغات به آن مشغول است تازگی ندارد و همان آماده کردن مردم امريکا برای حمله بی رحمانه به ايران است، مشابه همان قضيه ساخت سلاح های کشتار جمعی توسط عراق و تصريح ميکند:
“اگر اين حمله انجام شود نه هشداری در ميان خواهد بود، نه اعلام جنگی و نه حقيقتی.”
پيلجر درانتها همسفرش در آسانسورهتل هيلتون را که بی اطلاع از وضعيت خاورميانه، امريکای لاتين، يا هر جای ديگری به گزارش سی ان ان بر صفحه زل زده بود به خاطرايزوله خبری که در آن به سر می برد معذورميداند. او به سکوت مجلس امريکا، رو به مرگ بودن حزب دمکرات و توهين هرروزه آزادترين مطبوعات دنيا به مردم اشاره می کند و با نقل قولی از ولترمقاله اش را به پايان می برد.
“آنهائی که بتوانند چرنديات را به تو بباورانند، می توانند ترا به ارتکاب بی رحمانه ترين اعمال وادارند”
http://www.counterpunch.org/fisk05062006.html
http://www.newstatesman.com/200605080016
27 اردیبهشت 1385 02:28
پیام برای این مطلب مسدود شده.