22.05.2006

طنز : خدا جان اگر من خودش هستم بگو!

پیک ایران:
خدا جان اگر من خودش هستم بگو!
مرده خای
من با این نوشته می خواهم سعی کنم ته وتوی کار پریزیدنت احمدی نژاد را در بیاورم. شما هم خواستید کمک کنید.

احمدی نژاد، پریزیدنت جمکرانی، فکر می کندکه شخصیتی جهانی و بسیار مورد توجه و مهم تر از آن محبوب دل ها شده است! از حق هم نباید گذشت که جهانی هم شده است اما چه رمز و رازی در کار است که به شکل کاریکاتور و “بزرگ مرد کوچک” فیلم های کارتونی جهانی شده است! شاید شما هم مثل من متوجه شده اید که ریخت و اطوارش چقدر عجیب و غریب است! گاه به خوبی می شود دید که چگونه باد کرده وسبک (یعنی سبکبال)راه می رود و بنظر می رسد که بر بام آسمان جمکران پرواز می کند. باید رازی در کار باشد که وقتی در بیرون از ایران همیشه اسلامی، دوربین ها و خبرنگاران را متوجه خود می بیند، دچار حالت گنگی وگیجی ویا به قول خودش خلصه شده و بنظرش همه چیزجز دهانش از حرکت می ایستد. من که فکر میکنم یک نیروی مرموز دیگری در کار است وهر چه هست کار از چاه جمکران آب می خورد؛ در غیر این صورت چرا دهانش پی در پی باز و بسته شده و کلمات چون در و یاقوت از دهانش خارج می شود و همه را شگفت زده و در جای خود خشک می کند؟ چنین هم به نظر می رسد که خود او نیز نمی داند که چه می گوید و چه میکندو خبر ندارد که نیروی دیگری این کار را می کند! تنها پس از پایان کار و بیرون رفتن از عالم هپروت و بی خبری است که خود و یارانش متوجه می شوند که چه در و یاقوتی از دهان مبارکش به بیرون ریخته و چه دسته گل های طلایی به آب افتاده است! آنوقت لشگر جرار تبلیغات صدا وسیمایی ولایت پر کفایت، به کار می افتند که در و یاقوت ها را جمع و جور کرده، در باره آن داد سخن داده تا آدمیان کودن، بی عقل و گوسفند، به ارزش واقعی آن پی ببرند! چاره ای نیست و ظاهرن پریزیدنت سمج بیخ ریش مردم جسبیده است و نمی شود به شیوه امام راحل و امام بعدی همسنگ آن امام راحل، با زور هم کاری کرد!

حالا این قسمت را دقیق تر بخوانید! به گمان من، جناب پریزیدنت خود همآن مهدی موعود است که در لباس و کاپشن ارزان قیمت احمدی نژاد و به شکل کاریکاتور درآمده تا مقدمه ظهور خود را فراهم نموده(میداند که در این زمانه جز خودش نمی تواند به کسی اعتماد کند) و با ظهور ناگهانی اش، یکباره همه راغافلگیر کند تا رهبر مسلمین جهان و رفقای او نتوانند با کمک قاضی سعید مرتضوی و حسین شریعتمداری و دکتر/ مهندس اله کرم و دکتر/ مهندس/ سرداد دیروز وامروز و فردا، محسن رضایی و دیگر” م”، “ش”، “ا.ک” و “ر” ها نتوانند برنامه ای برایش چیده و سرش را زیر آب کنند. این را هم مدیون احمد آقاست که وقتی پایش به آن دنیا رسید، پنهان از چشم پدر مهربانش امام روح الله خمینی، همه چیز را از سیر تا پیاز برایش تعریف کرد و گوشی را دستش داد که حواسش جمع باشد که با ریش و تسبیح و عمامه و موعظه و نوحه و صلوات و خدا و دعا، سینه زنی، قمه زنی، قمه کشی وآدمکشی در راه خدا، کلاه سرش نگذارند.

حالا اگر از من می شنوید نسخه اصلی مهدی موعود قربانش بروند، به زودی سر از چاه جمکران به در آورده، چهره تابان نمایان کرده و شمشیر جرار به کار خواهد انداخت و آنقدر می کشدتا که تنها خود حضرتش بماند و چند نفری دیگر . “این چند نفر دیگر” را هم از ترس انتقام گیری حزب الله و بمب گذار انتحاری در آن دنیاست که زنده می گذارد که عبارت باشند از: آن علی ریش دار باریکه از خامنه و آن علی بی ریش کلفته از رفسنجان، 2 تن از 12 تن شیوخ نگهبان, جمکران باز, احمدی نژاد سازاز قم (تا کنون تنها نام الشیخ الرئیس، جنتی جنت مکان آشکار شده و در باب دومین گفت وگو در کار است) و پریزیدنت احمد(در حقیقت خودش، گوش شیطان کر) و برادرش که مشاور وسفیر مورد اعتماد اوست، از دل تهران بزرگ. در آن زمان آن چند نفر خواص باقی مانده با چشمانی به گشادی دهان آقا، 2 احمدی نژاد در برابر خود می بینند که یکی از آنها دوباره غایب می شود تا دوره بعد با جهانی دیگر و آدمهایی دیگر!

از این ها گذشته، این نکته بین من و خوانندگان باشد که جناب پریزیدنت بیش از اینکه در جدال و کش و قوس برای رفتن در لباس هیتلر کوچولوی کارتونی باشد که نسل یهودی بر اندازدو یا با پشتوانه قوی ترین ارتش جهانی که در اختیار دارد، پوزه شیطان بزرگ آمریکا را به سادگی به خاک بمالد(البته چون این ارتش الهی است، می تواند با التماس، نذر و نیاز و نوحه و گریه وزاری، این پوزه مالی را به سادگی انجام دهد!) اما در همآن حال دست وپا بزند که به هر ترفند و التماسی که شده است، شیطان بزرگ تن به دیدار و گفت وگوی رو دررو با آنها بدهد تا نشان دهند که تا چه حد از لیبی داناتر و پهلوان ترند!

ازاین یکی هم گذشته، آنگونه که یکی از مریدان جان باز و شهیدان زنده کارساز، بسیار مخفیانه خبر را به بیرون درز داده است، پریزیدنت کاریکاتور، گذشته از همه این نبرد ها و درگیری ها روزانه با این شیطان بزرگ و آن شیطان کوچک، درگیری سختر دیگری هم با خودش دارد. حتمن شما هم متوجه شده اید که چگونه حالت های شدید روانی از خودش نشان می دهد. مرید خبرچین و جاسوس با صدای آهسته ای حکایت را چنین ادامه داده است که پریزیدنت در خلوت شبانه، نیمه شبانه و صبح گاهانه خود، دائم مشغول راز و نیاز و اشک و ناله است که: ای خداجان اگر من خودش هستم بگو و خیالم را راحت کن. مرا از این سردرگمی و بدبختی نجات بده که پدرم درآمد. چرا نمی خواهی بگویی؟ چزا اینقدر عذابم می دهی و مرا مضحکه خاص و عام کرده ای! خودم کاملن حدس می زنم و به خوبی حس می کنم که خودش هستم. دیگران هم که به چشم خود هاله نور مرا دیده اند، خودم هم که به چشم خودم دیده ام که دهان که باز می کنم چگونه همه چیز در همه جا خشک می شود، چگونه مردم بیهوش می شوند و آنها را باآمبولانس به بیمارستان می برند(به خودت قسم خدا جان این عین حقیقت است و خودم با این دوتا چشم صاحب مرده خودم دیده ام و غلو نمی کنم). خلاصه مرید جاسوس گفته است که شب نخوابی های زیادی دارد و به همین خاطر است که با همآن شوریدگی و بهم ریختگی و صورت نشسته سرکار می رود. بیخود هم نیست که عاشق آن کاپشنش است چون حداقل این یکی را خوب فهمیده است که چطور کت وشلوار به تنش زار می زند و با آنها مثل آدم ماشینی ها راه می رود!

شما چه فکر می کنید؟ پریزیدنت خود آقا قربانش برود نیست ؟
یکشنبه 31 اردیبهشت 1385 ـ 21 می 2006

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates