وقتی که مچ ملاها باز میشود
محمد علی ابطحی: گریه و دوربین وارتباطات
روز جهانی ارتباطات برای اهالی اینترنت که از منافع آن بهره می برند، روز مهم و با ارزشی است. این رشته اگرچه جدید است اما بدلیل فراگیری و تاثیر گذاری آن در همه ابعاد زندگی بشری توانسته بسیاری از علوم را تحت تاثیر قرار دهد ویا به کمک آنها بشتابد. تا جائی که دنیای جدید ما دنیای ارتباطات نام گرفته است. این نام واقعا زیبنده ی این دنیا است. رشد مسائل مختلف این رشته در میان جوانان ایرانی نیز باعث افتخارمردم کشور ماست. من هم با نقل خاطره ی طنز آمیزی از کوچک شدن دنیا، به این روز ادای احترام میکنم:
هفته گذشته ایمیل های متعددی به من رسید که در آن فیلم یک روحانی در مجلس عزداری بود. وقتی دوربین روی صورت ایشان رفت ناگهان شروع کرد به گریه ی شدید و باحال. خب شکار لحظه بود و ما هم خندیدیم از این کار.
گذشت؛ تا یکی دو روز بعد رفتیم فاتحه ی آقای صالحی نجف آبادی. عکاس های زیادی بودند. سخنران مجلس پس از پایان سخنانش طبق معمول روضه خواند. عکاس ها هم می خواستند به عنوان سوژه از بعضی ها عکس بگیرند. همزمان با این که من می خواستم دستم را به علامت عزا روی صورتم بگیرم، عکاس ها هم می خواستند عکس بگیرند. یاد آن ایمیل ها افتادم. برای یک لحظه، هم من و هم عکاس که ظاهراً او هم آن فیلم کوتاه را دیده بود، متحیر ماندیم و خنده مان گرفته بود. عکاسی که نمی شناختمش ومن در این دنیای بزرگ به یک چیز فکر میکردیم. اینترنت چه قدر دنیا را کوچک کرده است. یک نتیجه ی اخلاقی هم گرفتم که شاید آن روحانی بنده خدا هم بی توجه به دوربین و تصادفاً همزمان با زوم شدن عدسی دوربین واقعاً گریه اش گرفته است. حالا آن خنده ی بی جا، همان بلا را سر من هم آورده است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.