06.05.2006

تفاوت آلمان و آمريکا بر سر برخورد با ايران

صدای آلمان:

جورج دبليو بوش، رييس جمهور امريكا و آنگلا مركل، صدراعظم آلمان

با وجود جبهه‌ی متحد آمريكا و آلمان عليه برنامه‌ی هسته‌ای ايران، و با اينكه خانم آنگلا مِركل صدر اعظم آلمان ديروز پس از ديدارش با رئيس جمهور آمريكا در كاخ سفيد به خبرنگاران گفت: «ما در موافقت كامل با يكديگر هستيم و اعلام می‌كنيم تحت هيچ شرايطی ايران نبايد بتواند صاحب تسليحات اتمی شود» ، بازهم اختلافاتی برسر سرعت و شتاب در تنبيه ايران ميان دو كشور وجود دارد.

روز گذشته آنگلا مركل بر ديپلماسی صبورانه تأكيد گذاشت و گفت: «برای موفقيتِ ديپلماتيك بايد پله به پله جلو رفت. بيشتر اوقات، شتاب زياد و جلو انداختن نتيجه‌ی نهايی به جای گام بعدی باعث می‌شود كه نتيجه‌ی كار خنثا شود.» خانم مركل بر اين نكته انگشت گذاشت كه برای اقدام عليه ايران، آمريكا بايد آرام‌تر حركت كند و تا جای ممكن تعداد بيشتری از كشور‌ها را به متحد خود تبديل سازد.

محافظه‌كارانِ آمريكا كه از جناح افراطیِ درون كابينه‌ی بوش حمايت می‌كنند از حضور خانم مركل در آمريكا استفاده كرده و خاطرنشان كردند كه برخورد غرب با ايران نبايد نظير برخورد آمريكا در قبال قرارداد مونيخ پيش از جنگ جهانی دوم باشد. دو تحليلگر سياسی در روزنامه‌ی «باستون گلوب» (۳ مه) می‌نويسند، پس از اشغال چكسلواكی توسط هيتلر در سال ۱۹۳۸، چرچيل از آمريكا تقاضا كرد مداخله كند و جلوی ماشين جنگیِ نازی‌ها را بگيرد. شكست دادنِ آلمان در آن زمان می‌توانست صلحِ آينده را تضمين كند.

اما با قراداد مونيخ، ايالات متحده و قوای متحدين با آلمان از در سازشكاری برآمدند و در نتيجه هيتلر تمام اروپا را به آتش و خون كشيد. تحليلگران «باستون گلوب» نتيجه می‌گيرند: «ايالات متحده بايد از وقوع يك مونيخ ديگر پيشگيری كند. اگر شورای امنيت نتواند از پس تهديد ايران برآيد، آمريكا بايد خود يك ائتلاف بين المللی به وجود آورد و ايران را خلع سلاح كند… بايد استفاده‌ی بالقوه از نيروی قهر به طور جدی در دستور كار قرار گيرد.»

در برابر اين استدلال محافظه‌كاران، ليبرال‌های آمريكا مقايسه‌ی تاريخیِ ديگری را نمونه می‌آورند. مجله‌ی «آمريكن پراسپكت» (ماه مه) می‌نويسد، در طول جنگ سرد ميان آمريكا و شوروی، عده‌ای از جنگ‌طلبان آمريكايی اصرار داشتند هرچه زودتر خطر كمونيسم بايد مرتفع شود و بلوك شرق بايد «به عقب عودت داده شوند» (نظريه‌ی rollback) اما ليبرال‌ها استدلال می‌كردند استراتژی موازنه و حفظ حوزه‌های نفوذ و پرهيز از جنگِ گرم، باعث خواهد شد كه ديناميزم اقتصادی و اجتماعی جهان سرمايه‌داری، جماهير شوروی را از درون ضعيف كند و اقمار آن را از اطرافش بپراكند. در عمل همين سياست پيروز شد هرچند با چند دهه تأخير و حركت آرام.

سياست جنگ سرد در قبال صدام نيز مؤثر واقع شده بود تا اينكه جورج بوش ناگهان تصميم به مداخله‌ی نظامی گرفت و نتيجه، درسی شد كه به قول «آمريكن پراسپكت» آمريكا می‌بايد برای جلوگيری از تكبرِ بيشتر و عواقب فاجعه بار آن، آويزه گوش خود كند.

«آمريكن پراسپكت» نتيجه می‌گيرد در قبال ايران نيز استراتژیِ طولانی مدتِ حفظ موازنه سرانجام به پيروزی غرب منجر خواهد شد. اين همان منطقی است كه خانم مركل طی سفر دوم اش به آمريكا با تأكيد بر «شتاب نكردن» و ديپلماسی صبورانه به جورج بوش خاطر نشان كرد.

عبدی كلانتری – نيويورك

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates