پیام گیر زیتون
وقتی خدای عزوجل اختراع شد
آخوند پست و رذل و دغل اختراع شد

آدم بکار خويش و جهان مانده بود سخت
حوا لبی گشود وعسل اختراع شد‌‌

در چشمهای خسته‌ی آدم نگاه کرد …
لبخند زد و قند بدل اختراع شد …

آهی کشید، آه، دلش رفت و رفت و رفت …
تا هاله‌ای به دور زحل اختراع شد …

دستی به جام باده و دستی به چيز يار …
دست و بغل شدند و بغل اختراع شد …

آدم لبی گرفت و همی کرد و کرد و کرد …
اين گونه بود ها! که عمل اختراع شد …

حوا بلوچ بود ولی در خلیج‌فارس …
رقصید و درحجاز هبل اختراع شد …

آدم نشسته بود ولی واژه‌ای نداشت …
شعری سرود نغز و غزل اختراع شد …

اين گونه بود، آری، اين گونه ناگهان
مفعول و فاعلات وفَعَـل اختراع شد

قابيل آن زمان که به هابيل حمله کرد
فرداش …. سازمان ملل اختراع شد