عبدی : حکومت ایران خودکامه است
عباس عبدی جوان تر که بود تصور می کرد شاه ایران باید سرنگون شود و دولت آمریکا نیز به دلیل حمایت از دولت شاه باید تنبیه شود. او یکی از کسانی است که در طراحی و اجرای نقشه تصرف سفارتخانه آمریکا در تهران مشارکت داشت.
سال ها بعد او به این نتیجه رسید که دولت ایران لازم است در قبال مردم پاسخگو باشد. او تلاش کرد تا حرکتی اصلاحی شکل بگیرد که دو بار منجر به انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور شد، و امید به گسترش آزادی های بیشتر سیاسی و اجتماعی را در میان مردم اشاعه داد.
اکنون که میان ایران و آمریکا در باره برنامه هسته ای ایران مناقشه جدی وجود دارد، و محافظه کاران ایدئولوژیک [اصولگرا] تمامی شاخه های حکومت را در دست دارند، آقای عبدی می گوید به اعتقاد او کشور از درآمدهای نفتی سرمست شده، و به سمت فروپاشی اجتماعی پیش می رود. او در باره موقعیت فعلی دولت ایران می گوید: شرایط دولت اکنون شبیه شرایط اتحاد جماهیر شوروی پیش از شکست کمونیسم است.
به اعتقاد او سیستم فعلی در ایران انعطاف پذیر نیست و بیش از این کارآیی ندارد. درمورد جنبش اصلاحات نیز معتقد است که این جنبش در حال حاضر وجود ندارد
زندگی عباس عبدی هم مانند هر ایرانی دیگر با تحولات انقلاب ایران پیوند خورده است. او به عنوان یکی از رهبران گروه دانشجویانی که سفارت آمریکا را تصرف کردند، به عنوان یک مقام دولتی رسمی در سال های اولیه انقلاب فعالیت می کرد، وسپس در کسوت یک نویسنده اصلاح طلب از فساد و آنچه که موجب شکاف میان دولت و مردم می شد انتقاد می کرد، به عنوان یک فرد خوشبین در جهت دمکراتیزه کردن جامعه فعالیت می کرد و بعدها به عنوان یک زندانی ، به زندان رفت و توسط کسانی که تغییرات فردی او را چالش و تهدیدی برای موجودیت خود به حساب می آوردند.
عباس عبدی اکنون به علت مخالفت با کسانی که قدرت را در دست دارند، و انتقاد از کسانی که رهبری حنبش اصلاحات را در دست داشتند، تنهاست.
او می گوید که اصلاح طلبان به این علت که اهدافشان درست نبود، شکست نخوردند، بلکه به این علت شکست خوردند که بیش از حد منفعل بودند و نمی خواستند هزینه ای پرداخت کنند.
مردی که آرا و عقایدش روزی شاخص و نمایه تغییر در جامعه ایران بوده است، اکنون نمایه بدبینی و نگرانی است. او می گوید دوره احمدی نژاد در تاریخ ایران شبیه یک تراژدی خواهد شد.
در سال 2003 آقای عبدی به علت به عهده گرفتن سرپرستی یک گروه نظر سنجی در ایران و نیز به دلیل انجام پژوهشی که با همکاری یک شرکت آمریکایی انجام داده بود به پنج سال زندان محکوم شد.
او در ماه می سال 2005 و پس از اینکه دادگستری ایران او را از اتهام جاسوسی مبرا ساخت از زندان آزاد شد. او پس از آزادی به تدریج سعی کرده است تا از سکوت خارج شود. سکوتی که به نظر می رسد بیشتر ناشی از ابهام درباره وضعیت آینده است تا ناشی از ترس.
او در پاسخ به این سئوال که تجویز او برای احیای حرکت اصلاحات در ایران چیست پاسخ داد که هیچ راهی وجود ندارد.
او اکنون روزهایش را در یک دفتر کوچک در تهران سپری می کند، و همچنان به نگارش مقالات انتقادی و چالش بر انگیز ادامه می دهد.
آقای عبدی که مهندس و نیز یک جامعه شناس خود آموخته است، در نگارش خود از یک سبک معلم مآبانه پیروی می کند. او عبارات کوتاه را در کنار هم قرار می دهد و به خواننده کمک می کند تا خود نتیجه گیری کند؛ نوعی از نگارش که احتمالا در ایران امنیت بیشتری دارد، تا اینکه فرد صریحا بیان کند که منظور وی چیست.
به عنوان مثال آقای عبدی در یکی از مقالات اخیرش گفته است که مشروعیت دولت ها به این است که توسط مردم انتخاب شده باشند، نه به دلیل دینی بودن آنها.
این ایده او دقیقا به قلب سیستم تئوکراتیک جمهوری اسلامی ایران، با یک رهبری مذهبی و مقامات دولتی دینی که اقتدار آنها تمامی نهادهای انتخابی را کنار گذاشته است، اصابت می کند.
او برای کمکی که برای تصرف سفارت آمریکا در سال 1979 به دانشجویان کرده متاسف نیست.
در سال 1997 او در ملاقات با یکی از گروگان ها به نام بری روزن در پاریس، به طور عقلانی تشریح کرد که چگونه اتفاق گروگانگیری تحت آن شرایط باید رخ می داده است و چگونه تاثیر مثبتی بر مناسبات جهانی داشته است.
او گفت که وی و آقای روزن نماینده دو کشوربودند که در آن زمان در حال تخاصم به سر می بردند ، و لذا زندانی کردن آقای روزن به هیچ عنوان امری شخصی نبوده است.
آقای عبدی معتقد است که امروزه ایالات متحده آمریکا اکنون بسیار بیش از سال 1979 و سال های پیش از آن اخلاق گرا است. او با اشاره به مورد عراق می گوید حداقل قضیه این است که آمریکا سعی کرده تا نهادهای دموکراتیک را در این کشور تاسیس کند.
او می گوید با مقایسه مداخله آمریکا در کوزوو و با مداخله این کشور در ویتنام متوجه می شویم که سیاست های کشور آمریکا تغییر کرده است. او در ویتنام از یک دولت دیکتاتور حمایت می کند، اما در حال حاضر بر کشورهایی نظیر عربستان، و مصر فشار وارد می آورد و آنها را وادار به تغییر می کند.
در پاسخ به این سئوال که به نظر وی چرا اکنون آمریکا به جای حمایت از کشورهای دیکتاتور از برقراری دموکراسی حمایت می کند، وی پاسخ داد: به نظر من علت این مساله در تصرف سفارت آمریکا در تهران نهفته است. این مساله به آمریکائیان شوک وارد کرد و موجب شد تا در مورد سیاستهای خارجی خود و آنچه که انجام می دادند بازنگری کنند. ما هزینه آن را پرداخت کردیم. والبته هزینه زیادی برای آن پرداختیم، اما منفعت آن نصیب دیگران شده است.
عباس عبدی در باره مناقشه بین ایران و آمریکا درباره برنامه هسته ای ایران به پیامدهای پیچیده تری اشاره می کند. او می گوید: بسیاری از مردم منطقه بخصوص سنی ها به علت اشغال عراق اکنون رادیکال تر از سابق شده اند. چون آنها مشاهده می کنند که دولت هایشان بیش از حد به واشنگتن نزدیک شده اند. در نتیجه آنها بیش از گذشته به ایران به عنوان رهبر منطقه چشم دوخته اند.
او در پاسخ به این سئوال که آیا ایران با وجود مخالفت غرب باید بتواند برنامه هسته ای اش را پیش ببرد، پاسخ داد که موفقیت ایران، دولت این کشور را قدرتمند تر خواهد کرد و با میلیارد ها دلار در آمد نفت، امکان تقویت مبانی دولت برای سال های متمادی مضاعف خواهد شد.
او افزود اگر ایران برنامه هسته ای خود را ادامه دهد، مساله به اینجا ختم نخواهد شد. بلکه موجب گسترش بنیادگرایی در منطقه خواهد شد.
با توجه به شرایط فعلی ایران از عبدی سئوال شد که آیا از اینکه از انقلاب ایران و تصرف سفارت آمریکا در تهران حمایت کرده، متاسف نیست، وی پاسخ داد که به عنوان انقلابیون جوان هدف آنان سرنگونی رژیم بوده است. او افزود که این هدف هنوز هم ارزشمند است. اما فراتر از آن، مساله این بود که ما هیچ تصوری از اینکه چه سیستمی قرار بود جایگزین حکومت شاه بشود، نداشتیم.
او درباره سیستم فعلی رهبری در ایران گفت که من صرفا به این دلیل که همه آن را انقلاب می نامند، آن را انقلاب نمی دانم. آنچه در ایران ملاحظه می کنیم خود کامگی است. هیچ حاکم خودکامه ای خودکامگی خود را نمی پذیرد. حاکمان خودکامه اغلب ادعا می کنند که دموکرات هستند.
منبع: روز به نقل از نیویورک تایمز
پیام برای این مطلب مسدود شده.