دو پرسش از یک هموطن و توضیحی که ﺁقای هاشمی رفسنجانی از ﺁقای بنی صدر خواسته است
انقلاب اسلامی در هجرت
با سلام و عرض ارادت – هيچ مايل نيستم وقت گرانبهاي شمار را بگيرم اما بعضي سئوالات برايم مهم است .
1- جورج سورس در كتاب روياي برتري امريكا مي گويد تيم كنوني بوش پنج سال قبل از حمله به عراق طرح حمله را تهيه ” اما بد ليل نداشتن شرايط آن را عملي نكردند تا به بهانه سلاح كشتار جمعي به عراق حمله كردند . حال پرسش اين است كه اگر طرح حمله به ايران از قبل آماده بوده باشد آيا مي توان گفت كه بهانه لازم براي امريكا اكنون وجود دارد ؟ بخصوص آنها به عراق نيامده اند كه كارشان را نيمه تمام رها كنند و برگردند .
2- دو سال است كه تلويزيون رژيم درسا لگرد حمله به طبس ضمن تفسيري تصوير شما رانيز نشان مي دهد و متهم مي كند كه دستور انهدام مدارك را داده ايد برداشت من اين است كه رژيم از بودن شما نگران است نظر شما چيست ؟ از خداوند سلامتي و طول عمر شما را مي طلبم .
و ﺁقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه 8 اردیبهشت گفته است : “هاشمي رفسنجاني” با وقايع نگاري حادثه طبس و بيان اينكه “پس از شكست عمليات چند بالگرد زمين گير شد و اسنادي بجا ماند” (1) گفت: با زمين گير شدن اين بالگردها، بني صدر كه آن موقع رييس جمهوري و فرمانده كل قوا بود، دستور بمباران منطقه را صادر كرد. (2 )
من مامور شدم بررسي كنم كه علت بمباران چه بوده است؟ ( 3 ) آمريكاييان كه رفته بودند، چه ضرورتي براي بمباران منطقه وجود داشت؟ خطيب جمعه تهران با بيان اينكه “اتفاقي مهمي رخ داد و البته توجيه شد”(4 ): شهيد منتظر قائم كه از يزد براي بررسي موضوع به منطقه اعزام شد در جريان اين بمباران شهيد و بسياري از اسناد بجا مانده از ميان رفت. (5 )
براي پاسخ به اين سووال مهم تحقيقات زيادي صورت گرفت، اما به نتيجهاي منجر نشد (6 ) و خوب است آقاي بنيصدر اين موضوع را توضيح دهد.(7)
پاسخها به دو پرسش و توضیحی که ﺁقای هاشمی رفسنجانی از ﺁقای بنی صدر خواسته است:
1 – پاسخ پرسش اول شما اینست که رژیم مافیاها تمامی موانع را از پیش پای محاصره اقتصادی و جنگ امریکا با ایران برداشته است و بر می دارد . هرگاه شما در تاریخهای اظهارنظرهای ﺁقایان خامنه ای و احمدی نژاد تأمل کنید و ببینید در ﺁن تاریخ ها، ﺁقای بوش در امریکا و گرایشهای افراطی در اسرائیل به چه چیز برای توجیه سیاست خود نیاز داشته اند، در می یابید که زورپرستان یک شبکه جهانی تشکیل داده و علت وجودی یکدیگر شده اند .
با توجه به جدی بودن خطر، بیشتر از مردم امریکا، این مردم ایران هستند که می توانند برخیزند و استبدادیان را برانند و صاحب اختیار کشور خویش شوند .
2 – غیر از دستگاه تبلیغاتی دروغ پرداز رژیم که به حرفه خود مشغول است، ﺁقای هاشمی رفسنجانی نیز ، در نماز جمعه 8 اردیبهشت ، از این جانب توضیح خواسته است .
بعنوان روش ، یادﺁور می شوم که طرز فکر و راست یا دروغگوئی هرکس در گفته و نوشته او است . به جای رفتن به سراغ گوینده که کیست، راستگو است یا دروغگو، طرز فکر او چیست ؟ هدف او چیست ؟ می باید در گفته یا نوشته او تأمل و ﺁن را نقد کرد . هرگاه این روش همگانی شود، دیگر هیچ فریبکاری در پی فریب نمی شود و دروغگوها نیز ترک دروغگوئی و زورباوری می کنند . پس به سراغ گفته های ﺁقای هاشمی رفسنجانی می روم و ﺁن را نقد می کنم :
8 جمله و 9 دروغ ! :
1 – ﺁقای هاشمی رفسنجانی که به قول خودش 7 سال از جنگ 8 ساله را اداره کرده است، می داند با واحد نظامی که برای عملیات کماندوئی می فرستند، نه « اسناد زیاد » که هیچ سندی جز نقشه محل عملیات همراه نمی کنند . حکومت کارتر که کماندوها را برای نجات گروگانها فرستاده بود، قطعا اسناد سیاسی و اسرار نظامی به کماندوها نسپرده بود به ایران بیاورند و در طبس جا بگذارند . چنین اظهاری نه تنها خالی بودن دست دروغگو را از دلیل گزارش می کند ، بلکه توهین به شعور مردم ایران است . گفته حاکی است که گویند حداقل شعور نیز برای مردم ایران قائل نیست .
2 – بنی صدر در هواپیما در حال مراجعت از خوزستان به تهران بود که ستاد ارتش به او اطلاع داد امریکائیها به فرودگاه طبس ﺁمده و دو هواپیما و هلی کوپتر هاشان بر زمین است . احتمال می رود هنوز در محل باشند . بنی صدر ، از خلبان خواست بر فراز فرودگاه طبس رود تا خود صحنه را از ﺁسمان ببیند . از ﺁنجا به تهران ﺁمد . هوا در حال غروب بود . رئیس ستاد ارتش به رئیس جمهوری تلفن کرد و گفت : چون دیر وقت است و ما امکان فرستادن نیرو به طبس را نداریم و ممکن است امریکائیها بازگردند و اگر بازگردند و هلی کوپترها و احتمالا نفرات بر جا مانده را ببرند و یا از غافلگیری استفاده کنند و مأموریت خود را انجام بدهند ، دیگر ﺁبروئی برای ارتش نمی ماند، اجازه می خواهد ملخهای هلی کوپترها را بزنیم تا قادر به پرواز نباشند . حضور هواپیماهای جنگی بر فراز فرودگاه طبس و اقدام به تیر اندازی ، امریکائیها را از بازﺁمدن، بالمره، منصرف می کند .
بنا براین، نه سخن از بمباران منطقه بود ونه منطقه بمباران شد . حتی از هلی کوپترها ، تنها ملخ یکی را بیشتر نتوانستند از کار بیاندازند . فرمانده نیروی هوائی مخالف با از کار انداختن ملخها بوده و از قرار، به اجرای صوری دستور بسنده کرده بود . همه هلی کوپترها سالم ماندند و یک برگ کاغذ نیز سوخته نشد .
3 – گوینده می گوید : من مأمور تحقیق شدم . گوینده در مقام « رئیس » مجلس از سوی چه مقامی مأمور رسیدگی شد ؟ چه صلاحیتی او برای تحقیق در یک امر نظامی داشت ؟ فرض کنیم راست می گوید . حاصل تحقیق او چه شد؟ اگر حاصل تحقیق این شد که « اتفاق مهمی رخ داد و البته توجیه شد » ، دیگر از چه رو از بنی صدر می خواهد توضیح بدهد ؟ اگر حاصل تحقیق او « معلوم نشد » است، الف – از کجا دانست اسناد بسیاری از میان رفتند ؟ ب – چه چیز معلوم نشد ؟ و ج – کسی که مأمور تحقیق امر ساده ای می شود و بعد از ربع قرن هنوز نمی داند چرا یک دستور صادر شده است، اعتراف به بی کفایتی خود می کند و یا درغگوئی و یا هر دو ؟
4 – گوینده می گوید : شهید منتظر قائم که برای بر رسی موضوع به منطقه اعزام شد ؟ الف – برای بررسی کدام موضوع ؟ موضوع ﺁمدن امریکائیها و بر جا گذاشتن هلی کوپترها و دو هواپیمای بهم اصابت کرده و چند جنازه ؟ ﺁن روز و ﺁن ساعت ، هنوز دانسته نبود که برجا مانده ها جنازه ها هستند و هواپیماها با هم تصادف کرده اند . چه کسی او را مأمور کرده بود ؟ مأموریت نظامی دستور می خواهد . ﺁیا او چنین دستوری داشت ؟ نه . هرگاه فرماندهی سپاه می خواست مأموریت بدهد، برای چنین منطقه ای ، ﺁنهم بهنگام در ﺁغاز شب، یک تن را نمی فرستاد . ﺁن زمان گفته می شد او روزنامه نگار نیز بوده و بعنوان روزنامه نگار به منطقه رفته است . اما اگر نه بعنوان روزنامه نگار و نه بنا بر دستور نظامی به محل رفته بود، این بر ﺁقای هاشمی رفسنجانی است که بگوید : چه کسی بدون اطلاع فرماندهی کل قوا به او مأموریت بررسی منطقه را داده بود و چرا ؟ ب – اسناد که هیچ، حتی یک برگ کاغذ نیز نسوخت . در حقیقت،
5 و 6 – اما نه ﺁقای هاشمی رفسنجانی که دو هیأت مأمور تحقیق شدند : یک هیأت را ﺁقای خمینی مأمور کرد و یک هیأت را فرماندهی کل قوا . علت تشکیل این دو هیأت این شد که چون منتظر قائم کشته شده بود، این پرسش پیش ﺁمد که ﺁیا درخواست رئیس ستاد از رئیس جمهوری موجه بوده است یا خیر ؟ در حقیقت، این سوء ظن بوجود ﺁمد که بسا اسم و رسم همکاران ایرانی کماندوها در هلی کوپترها برجا مانده بوده اند و « ارتشیها » خواسته اند ﺁنها را از بین ببرند اما موفق نشده اند . پس باید رفت و ﺁنچه از نوشته و ﺁثار بر جامانده اند را مورد بررسی قرار داد . بنا بر این ، ﺁقای هاشمی رفسنجانی ﺁن روز و از ﺁن روز تا امروز، می داند که دستور از کار انداختن ملخهای هلی کوپترها به درخواست رئیس ستاد ارتش صادر شده است . او نیاز به درخواست توضیح نداشت . اما تحقیقات هر دو هیأت به نتیجه رسیدند . ﺁنها تمام « اسناد » ( به قول ﺁقای هاشمی رفسنجانی ) را به تهران ﺁوردند . هر دو هیأت به این نتیجه رسیده اند که الف – فرمانده نیروی هوائی با از کارانداختن ملخهای هلی کوپترها مخالف بوده است و هلی کوپترها سالم هستند و تنها به یکی ﺁسیب رسیده است . ب – انگیزه دیگری جز ﺁنکه رئیس ستاد را برﺁن داشت تقاضای دستور کند، وجود نداشته است و سوء ظنی که متوجه فرماندهان ارتش شده است، بی محل است . ج – در کاغذهای بجا مانده ، غیر از کتابچه های هلی کوپتر و اوراق فنی، تنها کاغذ کارﺁمد، نقشه است . در نقشه ، محلهائی را در تهران معین شده بودند . از جمله ، محلهای اقامت ﺁقایان خمینی و بنی صدر و چند بنای دولتی . ماجرا هم خاتمه یافت و تا کودتای خرداد 60، کلمه ای کسی در این باره نگفت. ﺁیا می توان پذیرفت کسی که می گوید مأمور تحقیق شده است، از وجود این دو هیأت و دست کم از وجود هیأتی که ﺁقای خمینی معین کرد و گزارش ﺁن اطلاع نیافته است ؟
7 – پس از کودتای خرداد 60 و ﺁمدن بنی صدر به فرانسه ، دستگاه دروغ پرداز رژیم کودتا ، در زمان « ریاست » جمهوری ﺁقای هاشمی رفسنجانی ، این دروغ رسوا را ساخت که بنی صدر دستور بمباران را داد و اسناد بسیاری از میان رفت!
8 – با توجه به دنباله سخنان او، این احتمال نیز وجود دارد که او خواسته است به ﺁقای خامنه ای و هر کس دیگری که منظور نظر او است، بگوید: به قوای مسلح، از ارتش و سپاه پاسدار، نمی توان اعتماد کرد . امریکا در ﺁنها عوامل دارد و یا می تواند ﺁنها را بخرد . در دوران جنگ نیز اینگونه این توهین و تحقیر مکرر شدند . اما جنگ مسلم کرد نیروهای مسلح ایران وطن دوست هستند و در ﺁنها، کسانی که بگویند « نصف کشور برود بهتر از ﺁنست که بنی صدر پیروز شود»، وجود ندارد . در حقیقت، ملاتاریا و مافیاها از واقعیت دیگری وحشت دارند و ﺁن حاضر نشدن نیروهای مسلح به ادامه ایفای نقش ستون فقرات این رژیم است .
9 – در این باره ، چندین نوبت پاسخ گفته ام . به ترتیبی که توضیح دادم ﺁقای هاشمی رفسنجانی دست کم از یکی از ﺁنها اطلاع دارد . فرصتی که او فراهم کرد را برای توضیح کاملتر، شامل سوء ظنی که ﺁن روز به ارتشیان برده شد، مغتنم می شمارم .
خوانندگانی که می بیند دروغها چه اندازه فاحش اند، در می یابند که تقاضای ﺁقای هاشمی رفسنجانی از ﺁقای بنی صدر هدفی جز این ندارد که این دروغها را حقایقی بباوراند که گویا نیازمند توضیح ﺁقای بنی صدر هستند !
و او گفته است : باید حقایق را به مردم گفت . از ﺁنجا که عدالت شرط امامت جماعت است، پس بر او است که توضیحی را که خود خواسته است ، بی کم و کاست، در نماز جمعه بخواند . ﺁیا در او این توانائی هست این توضیح را در نماز جمعه بخواند و از دستگاههای تبلیغاتی بخواهد بی دخل و تصرف پخش کنند ؟ خواهیم دید .
1/2/1385
پیام برای این مطلب مسدود شده.