توافق نهايی احداث پالايشگاه گاز جهان در حوزه پارس جنوبی
لوله های نفت و گاز از زيرعبای كدام روحانيون عبور می كند؟
هفته گذشته در مطبوعات اعلام شد كه يك كنسرسيوم ژاپنی بنام “تويو” برنده مناقصه احداث پالايشگاه گاز در حوزه پارس جنوبی شده است و قرارداد آن روز شنبه 27 ارديبهشت بامضا خواهد رسيد. معمول است اينگونه قراردادها به بهانه محرمانه بودن بطور خيلی خلاصه در اختيار مطبوعات گذاشته ميشود.مثلا روزنامه ياس نو فقط با چاپ عكسی مبهم با افزودن چند جمله كوتاه اين خبر را باطلاع مردم رسانيد.
برای اطلاع خوانندگان بهتر است نگاهی وسيعتربه حوزه پارس جنوبی بياندازيم.
ايران راعلاوه بر داشتن 9% ذخاير نفتی جهان(90 ميليارد بشكه) دارنده 18 درصد ذخاير گاز جهان نيزميشناسند و مقدار آنرا 25 تريليون متر مكعب تخمين ميزنند.10% اين حجم درحوزه پارس جنوبی نهفته است. حوزه پارس جنوبی درمنطقه مشترك مرزی بين ايران و قطر قراردارد.(چشم انداز اين اشتراك در تصوير بالا بخوبی مشخص است). پارس جنوبی در سال 1971 بوسيله قطر كشف و در سال 1981 از سوی ايران بعنوان منبع عظيم گازی شناخته شد.اين حوزه كه بيش از ده هزار كيلومتر مربع وسعت دارد به تاسسيات ذخير سازی و انتقال گاز در منطقه عسلويه(*) در استان بوشهر متصل
است.
(*) با توجه به مهم بودن منطقه عسلويه تعدادی از بازاريان و مسئولين استان فارس از زمان رياست جمهوری رفسنجانی سعی كردند طرحی برای جدا نمودن عسلويه از استان بوشهر والحاق آن به استان فارس را به تصويب برسانند. اين طرح كه در مرحله تحقيقات با مخالفت مردم استان بوشهر مواجه شد تا دولت خاتمی نيزكشيده شد. مسئولان استان فارس يكبار ديگر با بودن موسوی لاری در وزارت كشور و برگزيدن يكی از اهالی لار بعنوان استاندار بوشهربه مطرح كردن اين طرح پرداختند كه با مخالفت مجدد مردم استان بوشهر مواجه و با كوشش محمد دادفر نماينده بوشهردر مجلس و تعويض استانداربوشهر در دولت دوم خاتمی مسكوت ماند.
برای بهره برداری از حوزه پارس جنوبی 28 فازمجزا در نظر گرفته شده است كه تعداد 18 فاز آن بتصويب مجلس ايران رسيده است. قرارداد فاز اول اين پروژه در سال 1999به مبلغ 770 ميليون دلار منعقد شده كه می بايستی در اوايل امسال(2003) به بهره برداری ميرسيد.فازهای 2 و3 با قرارداد 2 ميليارد دلاری برای احداث دو پلاتفرم دريايی به شركنهای توتال فرانسه،گازپروم روسيه و پتروناس مالزی سپرده شد.
فازهای 4 و 5 نيز در حال اجرا می باشند و ميبايستی تا سال 2006 بانجام برسد.اين فازها به يك شركت خارجی بنام ENI سپرده شده كه توسط يك شركت ايرانی بنام آجيپ نمايندگی ميشود.
فازهای 6 تا 8 اين طرح به احداث 3 پالايشگاه بزرگ گاز در اين منطقه اختصاص دارد كه موضوع قرارداد اعلام شده اخير است.
اين قرارداد به ارزش بيش ار يك ميليارد و دويست ميليون دلار بين شركت پتروپارس ايرانی وكنسرسيوم ژاپنی منعقد خواهد شد. شركت پتروپارس كه يك شركت نيمه دولتی است كه شركت ملی نفت ايران 60%درصد سهام آنرا داراست و مابقی سهام متعلق به شركتی بنام سازمان بازسازی و توسعه صنعت است. شركت پتروپارس در همه قراردادها از جمله فازهای 6 تا 8 نقش مهمی داشته است. نحوه اداره اين شركت و اعضا و سهامداران آن نامشخص بوده ولی فعاليتهای اين شركت حاكی از ارتباط گسترده با شركت ملی نفت ايران دارد.از جمله نكات نامعلوم ديگر در پارس جنوبی ارتباط شركت پتروپارس است. با اختصاص يافتن درصدی از سود كل پروژه به مديران پارس جنوبی كه از نكات بحث برانگيزطرح پارس جنوبی بوده است.
كليه پروژه ها دارای يك دوره تحقيقات بوده اند كه توسط شركتهای خارجی از جمله استات اويل نروژی و يا رويال داچ شل هلندی و يا توتال فرانسوی انجام شده اند.
كنسرسيوم ژاپنی برنده مناقصه فازهای 6 تا 8 متشكل از كمپانی ژاپن گازولين و كمپانی تويو از ژاپن و شركت دايلم از كره با حضور سازمان بازسازی و توسعه صنعت ،می باشد. اين طرح بايستی ظرف 43 ماه باتمام برسد كه پالايشگاه اول ظرف 34 ماه به بهره برداری خواهد رسيد. سرمايه گذاران ايرانی 51% تسهيلات انجام اين پروژه را فراهم خواهند نمود. پيش بينی می شود كه ايران پس از انجام اين طرح قادر خواهد بود روزانه 3 ميليارد متر مكعب(*) گاز استخراج كند.مقدار 3700 تن گاز مايع از اين منابع به ژاپن صادر خواهد شد. اين پالايشگاه قادر خواهد بود گاز استخراج شده را بوسيله 3 خط لوله دريايی كه بوسيله شركت ايرانی صدرا(**) انجام خواهد شدبه مخازن گاز پارس جنوبی در عسلويه منتقل كند تا از آنجا با طی 512 كيلومتر به مخازن نفتی آغاجاری منتقل شود. تزريق گاز به چاههای نفت خوزستان برای افزايش ميزان توليد اين چاهها ازاهداف مهم پارس جنوبی بوده است.
(*) از آنجاييكه آمارهای اعلام شده بوسيله مسئولان متفاوت بوده و يا تاكنون برآوردهای متفاوتی به شركت نفت اعلام شده است، مطبوعات نيز آمارهای اينگونه طرحها را مختلف و بعضا اشتباه ذكر ميكنند.توليد تقريبی 3 ميليارد متر مكعب گاز از آمارهای شركت استات اويل نروژی است.
(**)شركت صنعتی دريايی صدرا دارای مركزيتی در شهر بوشهر می باشد. رفت و آمد های يكی از فرزندان هاشمی رفسنجانی به بوشهر و اين شركت و برپايی دفاتر جديدی در بوشهر در همين راستا، نظريه سهامدار بودن خاندان رفسنجانی در اين شركت را تقويت بخشيد تا اينكه انتقال چندين ژنراتورعظيم و تاسيسات برقی ديگر ازانبارهای اين شركت در بوشهر به كيش( ديگر منطقه پر نفوذ خاندان رفسنجانی) علاوه بر ايجاد خشم ونفرت در بين مردم بوشهرباعث شد صدرا متعلق به رفسنجانی شناخته شود.
نگاهی به شبـكه خـطوط گاز در ايــــــــران
بررسی خطوط گاز ايران در كنار پروژه پارس جنوبی نيز دارای اهميت فراوانی است.گسترش اين شبكه از آنجايی كه ايران ظرف سالهای آينده دارای منابع عظيم گاز خواهد بود در دستور كارمقامات بوده است.با نگاهی به تصوير بالا خطوط اصلی اين شبكه و طرحهای در دست اجرا را ميتوان شناخت.
بطور مثال خطوطی كه با نقطه چين سياه رنگ مشخص شده از جمله پروژه های اخير شركت ملی گاز ايران است.اين خطوط كه اعتبار آن توسط ژاپنی ها تهيه شده (300 تا 400 ميليون دلار) به فاز 6 تا 8 پار س جنوبی متصل خواهد شد. اين خطوط كه قبلا جزيی از فاز های 6 تا 8 پارس بود بعلت تلاش وزارت نفت برای پايين آوردن هزينه اين فازها از آنها جدا شده و به شركت گاز سپرده شد. خط لوله شماره 5 علاوه بر مسير بندرعباس به كرمان با احداث خطوط لوله از عسلويه تا آغاجاری ادامه خواهد يافت كه مسير آن در دست بررسی است. اين طرح بوسيله يك شركت انگليس بنام
طراحی شده و از بنياد مستضعفان بعنوان مشاور ايرانيFOSTER WHEELER ENERGY
اين شركت نامبرده شده است. بنياد مستضعفان در اسناد انگليسی باختصارو يا برای كتمان كردن نام
نيز ذكر ميشود. البته خط لوله سرخس تا رشت را هم نبايد BONYAD MOSTAS واقعی آن
فراموش كرد كه با دستيازی آستان قدس رضوی گويا از كنترل شركت نفت( همانگونه كه پالايشگاه سرخس ) هم خارج شده است.
در همين ارتباط عقد قراردادهای مهم انتقال گاز بين مقامات ايران و پاكستان از سويی و سپس با هندوستان از سوی ديگر و همچنين خبر انتقال گاز به امارات ( بعدا توسط امارات موافقت نشد) نشاندهنده عزم مقامات ايران برای گسترش صنعت گاز كشور است.
هر چند كه كنترل دقيق اين طرحها با توجه به گسترده بودن كار آسانی برای دولت ايران نخواهد بود و قطعا جناح راست حاكميت كه فعاليتهای اقتصادی آن بنام مافيای اقتصادی شناخته ميشود، حداكثر تلاش خود را برای كنترل چنين طرحهايی را خواهد كرد ولی آنچه مسلم است اطلاع رسانی و آگاهی مردم هر چه بيشتربه اين تلاش آنها لطمه خواهد زد. باشد تا اين نوشتار گام كوچكی در اين راه برداشته باشد و انگيزه ای برای علاقمندان عرصه مطبوعات برای پيگيری بيشتر اينگونه طرحها ايجاد كند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.