مدرسه آمریکایی «تغییر رژیم» در دوبی
بازتاب:
ترجمه المیرا مرادی
قاعدتا با این عمل وزارت امور خارجه آمریکا، همگی ماموران سرویس اطلاعاتی – جاسوسی (سیا) و متخصصان در امور ایران در پایگاههای سیا، در کشورهایی مانند امارات متحده عربی، ترکیه و آذربایجان، در یک مجموعه گرد خواهند آمد
Elmira2211@yahoo.ca
توضیح مترجم: ترجمه مطالب و اطلاعاتی از این دست، برای کمک به جنبشهای اصیل سیاسی – اجتماعی کشورمان است، که بدور از توطئههای درونی و بیرونی، بتوانند راه خود را بیابند.
تهران ـ زمانی که دعوتنامه شرکت در یک گروه « حقوق بشری» در دوبی پایتخت امارات متحده عربی، برای نیلوفر یک زن ایرانی زیبا و حدودا سی ساله ارسال شد – که میگوید غیر سیاسی است و در یک سازمان بین المللی در تهران کار میکند – کاملا غافلگیرش کرده بود.
نیلوفر به « آسیا تایمز آن لاین» که سه مصاحبه از سپتامبر 2005 تا فوریه 2006 در این زمینه تدارک دیده است، اظهار داشت که: «هنگامی که به دوبی رسیدم، دیگر شرکت کنندگان از دیدن من بسیار سورپرایز شده بودند و به من گفتند که این دوره آموزشی ( workshop) تنها برای فعالین سیاسی است. بنابراین نمی دانم که چگونه من را به این « دوره» دعوت کرده بودند، بجز اینکه فقط ممکن است که انتخاب افراد از طرف آنان آنچنان سخت گیرانه نبوده است».
نیلوفر زمانی که در «هالیدی این» دوبی مستقر شد،متوجه شد که یکی از دو مرجعی که سازماندهی برپایی این جلسات را بعهده دارد ، یکی ، یک سازمان« ایرانی- آمریکایی مهاجرین ایرانی» واقع در لوسآنجلس است که مسئولیت نظارت بر این کورس را بعهده داشته و البته میزان « وابستگی» آن روشن نیست و دیگری سه نفر صرب که خود را از اعضای جنبش دمکراتیک آتپور(Otpor Democratic Movement) که در سرنگونی رهبر درگذشته یوگسلاوی، پرزیدنت اسلوبدان میلوسویچ در سال 2000 شرکت داشته اند، معرفی کردند.
به دلیل اهمیت محرمانه بودن این دوره آموزشی، برگزار کنندگان در لابی هتل، تابلویی تحت عنوان «کنفرانس بوسیله «Griffin Hospital» “گذاشته بودند. برگزار کنندگان ، استادان و دانش آموزان ، همگی در این دوره آموزشی از اسامی « مستعار» استفاده میکردند و استادان توصیه میکردند که بعد از پایان دوره ، برای ارتباط با یکدیگر از طریق سیستم Hushmail که یک سرویس ایمیلی بشدت امنیتی و کد گذاری شده است؛ استفاده نمایند.
در کلاس، استادان صرب، آموزشهایی از قبیل «فرو رفتن در غالب شخصیتها» را تدارک دیده بودند که شرکت کننده خود را در غالب کاراکترهایی خاص تجسم میکرد، برای مثال «کاراکتر یک زن ایرانی» و یا یک «روحانی شیعه». در خلال این تمرینات روانشناسی، بعنوان وسیله ای جهت از بین بردن اعتبار سیاستمداران و زدودن تاثیرات مذهبی آنها در انظار مردم، بر شخصیتهای سیاسی مضحک تکیه و تاکید میشد.
نیلوفر میگوید: «آنها به ما متدی را آموزش دادند که در صربستان(یوگسلاوی) باعث پائین آوردن میلوسویچ از قدرت شد. برخی از شیوههایی آموزش داده شد که ما با انتخاب بهترین و موثرترین آنها بتوانیم که رژیم را ساقط کنیم، اما آنها سعی میکردند که بطور مستقیم از ساقط کردن رژیم حرف نزنند، آنها از شیوه گفتار غیر مستقیم استفاده میکردند و تجربیات خود در زمینه بکارگیری این شیوهها در کشور خودشان را، بیان میکردند و اینکه این شیوهها در نهایت توانست حکومت میلوسویچ را ساقط کند».
سیروس صفدری، یک تحلیلگر ایرانی مستقل در این مورد به ما گفت: آنطور که من استنباط کردم، ایده برگزاری چنین دورهای این بوده که فعالین سیاسی را آموزش دهند و آنها را از کمک مالی خود برخوردار سازند تا بعنوان ماموران جاسوسی و محرکین جامعه، همانند جنبش دمکرایتک آتپورOtpor Democratic Movement در یوگسلاوی عمل کنند. عملیاتی که به آنان یاد میدهد تا با بکار گیری و آموزش تکنیکهای مختلف: از شعارنویسی بر علیه حکومت گرفته تا تشویق و جرئت بخشیدن به جنبش دانشجویی و یا تحریک حکومت به یک سرکوب عمومی، تا جائی که بعدا بتوان از این «جرقه» برای براه انداختن یک شورش عمومی و بزرگ در ایران استفاده کرد، جنبشی که بنظر برسد که جنبشی خودجوش و طبیعی بوده است.
دعوتنامه نیلوفر برای شرکت در جلسات این دوره آموزشی، در ماه جولای گذشته به دست او رسید، یعنی چند ماه قبل از آنکه دولت بوش علاوه بر بودجه سابق، درخواست کمک 75 میلیون دلاری اضافی را هم از کنگره این کشور جهت کمک به «براندازی رژیم» ایران بنماید.
هفته گذشته، جانشین سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، آدام اریلی، اعلام کرد که دفتر جدید التاسیس امور ایران در این وزارتخانه تمرکز خود را برای پیشبرد و معرفی دمکراسی در ایران بکار خواهد برد.
گفته شده است که مقامات عالیه که پشت این سیاست جدید ، تحت مسئولیت وزارت امور خارجه آمریکا هستند، عبارتند از : Nicholas Burns نیکلاس برنز، Elizabeth Cheney الیزابت چنی( دختر دیک چنی)، Scott Carpenter اسکات کارپنتر وDavid Denehy دیوید دینی که البته خود شخص کاندالیزا رایس وزیر امور خارجه هم در این میان هست.
اریلی گفت: دولت آمریکا هدفش تعلیم و گسترش کارشناسانی است که با زبان فارسی آشنایی کامل داشته باشند و از این جهت گروهی متشکل از15 مامور مسلط به زبان فارسی را به مناطق مختلف از جمله به مراکز دیپلماتیک آمریکا که در همسایگی ایران هستند و یا به پایتختهای اروپایی که جمعیت زیادی از ایرانیان در آنجا زندگی میکنند، گسیل خواهد کرد.
اریلی در ادامه گفت: ما احتیاج به گسترش کادری از ماموران سرویس خارجه داریم که به زبان فارسی صحبت کنند و منطقه را بشناسند و این شناخت نمی بایستی تنها به ایران محدود شود، بلکه این شناسایی باید شامل مناطقی که ایران بر آنها نفوذ و دسترسی دارد، نیز باشد. استدلال ما بر این است که افرادی را برای این منظور که فارسی صحبت کنند ، تربیت کرده، بکار بگیریم و بنابراین از همین حالا تا 20،15،10 سال دیگر ما «کادری» از کارشناسان متخصص ایران داشته باشیم، درست مانند کارشناسان عربی که داریم و یا در گذشته کارشناسانی روسی زبان برای اتحاد جماهیر شوروی داشتیم.
اریلی اضافه نمود: برای مثال «دفتر ایران» در فرانکفورت، با فارسی زبانان در فرانکفورت کار خواهد کرد و مسائل و تحولات ایران را از محل زیر نظر خواهد داشت.
بنا به گفته «هنری پرشت» دیپلمات سابق آمریکایی که ریاست سرویس ایران را در زمان بحران گروگان گیری سال 1979 بعهده داشت، وزارت امور خارجه تلاش دارد تا آموزش بهتری به ماموران خود در زمینه تاریخ، زبان و فرهنگ ایران بدهد و آنان را در ارتباط با گروههای اپوزیسیون ایرانی در دوبی قرار دهد.
قاعدتا با این عمل وزارت امورخارجه آمریکا، همگی ماموران سرویس اطلاعاتی – جاسوسی ( سیا) و متخصصان در امور ایران در پایگاههای سیا، در کشورهایی مانند امارات متحده عربی، ترکیه و آذربایجان، در یک مجموعه گرد خواهند آمد.
«رئول مارک گرشت» مأمور شناسایی «سیا» در دهه 1980 که تحت پوشش دیپلماتیک در کنسولگری آمریکا در استانبول کار میکرد، آنچنانکه در کتابش (Know Thine Enemy) به نگارش درآورده است، وظیفه اش این بوده که از پناهندگان و فراریان ایرانی در ترکیه سوال و جواب کند و گزارش بخواهد، تا جایی که مینویسد: «اغلب احساس میکردم که نقش خدا را بازی میکنم».
گرشت مینویسد: من باعث شدم تا صدها ایرانی مستاصل و به جان آمده در ترکیه، نیروی خود را از دست بدهند و تحلیل روند. من مادرانی را همراه کودکانشان میدیدم که در برابرم زانو میزدند و از من تقاضای کمک میکردند. آنها پول نمی خواستند، تنها کمی لطف میخواستند، یک ویزا….آنها مرد دلسوزی را در یک اتاق گرم، پر از غذا، قهوه، چای، مشروبات الکلی و سیگار، میدیدند، یک مأمور آمریکایی که مودبانه تمامی محفوظات ذهن آنان و تمامی ذرات کوچک اطلاعات آنان را بیرون میکشید و سپس درب خروجی منتهی به خیابان را بهشان نشان میداد.
چه ابتکار عمل جدید وزارت امورخارجه ثابت کند که موفق است یا نه، تبلیغات عظیم و سوء ظن شدیدی در حال حاضر پیرامون آن وجود دارد، که تنها میتواند پیشبرد این وظایف را دشوارتر سازد.
صفدری میگوید: من حدس میزنم تمامی این برنامه، نشتهای بسیار جدی داشته است. از زمانی که این دوره برگزار شده من مکررا از مهمانان ایرانی متعدد و گوناگونی که به این دوره دعوت شده بودند، در مکانهای مختلف این قضییه را شنیدهام، کسانی که میخواستند خودنمایی کنند که چه عالی به «سیا» وصل شدهاند.
صفدری اضافه میکند که منشا برگزاری چنین دوره ای در دوبی، را احتمالا باید در میان انستیتوهای « مخازن فکری» وابسته به محافل دست راستی واشنگتن جستجو کرد که در زمینه الهام بخشی به دولت بوش جهت اتخاذ سیاستهایش در خاورمیانه، سوابق بیشماری دارند.
در مورد تامین مالی این گروههای اپوزیسیون ایرانی، او معتقد است که این کمکها میتواند بطور غیر مستقیم از سوی دولت آمریکا، پرداخت شود…. من مطمئن نیستم که آیا این پروژه متعلق به برخی سرمایهگذاران سیاسی است که جداگانه از ایالات متحده عمل میکنند یا اینکه اینها در واقع استانداردهای برنامهای هستند که قصد دارند تا چیزهای نادرست و قابل تکذیب را موجه جلوه دهند.
قابلیتهای افراد آموزش دیده که نیلوفر در دوبی با آنها مواجه شده است، نتوانسته تاثیری بر او بگذارد. او اکثریت آنان را « گرسنگان قدرت»، محرومان و کسانی که با خلق و خوی بد احاطه شده اند، توصیف مینماید.
پیام برای این مطلب مسدود شده.