23.02.2002

مجلس “مهستان ” دامي بزرگ

دكتر محمد برقعي
به نقل از شهروند شماره 661 جمعه 3 اسفند 1380
آقاي امير محبيان طي دو مقاله در روزنامه رسالت به تاريخهاي 19 و 20بهمن ماه
پيشنهاد كرده اند كه در اسفندماه كه فرمان گزينش اعضا مجمع تشخيص مصلحت نظام
براي دوره جديد فرا ميرسد آيت الله خامنه اي آن مجمع را ارتقائ داده و آنرا تبديل به
مجلس “مشورتي مهستان ” كند. از آنجا كه ايشان نه تنها يكي از تئوريسين هاي جناح
راست است بلكه در موارد حساس بيانگرانديشه هاي آيت الله خامنه اي و حجت الاسلام
رفسنجاني ميباشند لذا غافلانه نبايد از اين پيشنهاد گذشت . بويژه كه در اين مورد
شواهد نشان ميدهد كه به احتمال قوي ايشان در مقام سخنگوي آقاي رفسنجاني
عمل ميكنند.

“مهستان ” چيست؟
اين نام كه از مجموعه اي مشابه در ايران باستان گرفته شده است مجموعه اي از سران
قبايل و روساي خانواده هاي بزرگ كه مشاور شاه بودند، به تعريف ايشان “مجلسي است
مشورتي از نخبگان سياسي )نمايندگان جريانات مهم كشور و نخبگان علمي و عاليترين
چهره هاي علمي و تخصصي كشور و نيز بزرگان صاحب تجربه ” كه همانند مجمع تشخيص
مصلحت توسط ولي فقيه انتصاب يا گزينش ميشوند.
اما مهستان چند برتري اساسي نسبت به مجمع تشخيص مصلحت دارد و همانها آن را
به نهادي بسيار نيرومند و هم پاي رهبر تبديل ميكنند.
وظيفه مهستان چون مجمع تشخيص مصلحت محدود به رفع اختلافات ميان مجلس و
شوراي نگهبان نميشود بلكه پيشنهاد ميشود كه از مرحله پيش از تصويب قانون توسط
مجلس فعال شود و همچنين در بحرانهاي اجتماعي ميدان دار شود و وظايفش از سطح ”
تعيين ” استراتژي هاي كلان به تاكتيك هاي مهم يا بحرانهاي بالقوه تسري يابد. به زبان
ساده از همان روز اول به قوه مقننه بگويد چه چيز را تصويب يا رد كند تا مورد اختلافي
پيش نيايد و بعد هم مجلسيان با چند نشستن و برخاستن آن نظريات را تبديل به قانون
كنند. در مواقع حساس و بحراني هم بالقوه دولت يا كنار نشسته يا مجري دستورات
مهستان باشد.
كوتاه كلام آنكه اين جمع به ظاهر مشاور رهبر نه تنها جهت كلي حركت نظام كشور را
ترسيم و تعيين كند بلكه در سطح برنامه ريزي و سياست گذاري ها نيز وارد عمل شده و
مجلس و رياست جمهوري را رهبري كند.

به اين ترتيب منظور از تشكيل مهستان را چنين ميتوان برشمرد:
1. تقويت كامل نهادهاي انتصابي در مقابل انتخابي و واگذاري كامل قدرت در دست
رهبريت و ياران منصوبش . نيروهاي راست به خوبي دريافته اند ديگر پايگاههاي
استواري در جامعه ندارند و اگر ملاك راي مردم بشود بايد از صحنه قدرت بيرون بروند
و تنها راه حفظ قدرت براي آنان گسترش هر چه بيشتر نهادهاي انتصابي است . همان
راهي را كه محمدرضا شاه پهلوي و پدرش پيمودند.

2. محدود كردن بلكه از بين بردن همين اندك قدرت مجلس و رياست جمهوري ، با اين
استدلال كه اينان هيچ يك نشاندهنده وحدت ملي نيستند و تصميماتشان تابع غوغاهاي
سياسي است تا خير و مصلحت جامعه . نيروهاي منتخب آئينه تكثر و گروهي هستند و
تنها رهبر و لذا نهاد منتصب او “تجلي وحدت ملي ” ميباشند. كه البته با اين ادعا
در هيچ كشور دمكراتي در جهان وحدت ملي وجود ندارد و وحدت فقط در ايران و يا هر
كشوري كه رهبر بلامنازع و مادام العمر دارد ممكن ميشود. ايران در ميان اين كشورها
هم نمونه خواهد شد زيرا دو نهاد با اين ويژگي پيدا ميكند.

3. با تشكيل مهستان هيح نيروي اپوزيسيوني كه مورد قبول رهبريت نباشد اصلا در
جامعه وجود و حضور نخواهد داشت زيرا نمايندگان همه نيروهاي “وزين و اصيل ” در
مهستان حضور پيدا ميكنند و به اين ترتيب از “رانده شدن آنها به جايگاه بي طرف و
بدون احساس مسئوليت و حتي موضع اپوزيسيون جلوگيري خواهد شد.” پس اگر رهبر
ويارانش تشخيص دهند كه نيرويي اصيل و وزين نيست به مهستان نميرود و چون قرار
است كه ديگر اپوزيسيوني هم وجود نداشته باشد پس آن نيرو يا كاملا محو و نابود
ميشود يا حق حيات و وجود خود را از دست ميدهد. نگاهي ماهرانه و مكانيكي به
جامعه كه گويي هر چه رهبر بينديشد همان هم مثل امر الهي ايجاد يا نابود ميشود.

4. اما رهبريت اين نهاد نيرومندي كه قرار است هم سنگ ولي فقيه و بلكه در عمل و
در مقام اجراي از آن هم برتر شود و مجلس و رياست جمهوري و دولت تابع آن شود
چه كسي قرار است بشود چون اين مقام انتصابي است نه انتخابي “خوشبختانه رئيس
مجمع تشخيص مصلحت در حال حاضر توانايي ارتقائ سطح عملكرد و نقش اين جمع
را داراست .” در اينجاست كه معلوم ميشود اين قبا براي چه قامتي دوخته شده است و
قلم آقاي محبيان به فرمان و خواسته چه كسي بر صفحه كاغذ ميچرخد.

“مهستان ” چه عوارضي در نظام را نشان ميدهد
اگر از منظر بيروني به اين نهاد پيشنهادي نگاه كنيم معلوم ميشود كه :

1. بحران قانون اساسي : قانون اساسي موجود آنقدر ناقص و ناتوان است كه حتي از
ديدگاه طرفداران دو آتشه آن چون آقايان رفسنجاني و محبيان هم به بن بست رسيده
است و اداره جامعه از طريق آن غيرممكن است و مثل يك موجود بسيار مريض و ناقص
الخلقه اي است كه براي ادامه حيات خود مرتبا به عمل جراحي نياز دارد و هر چند سال
يك بار بايد يكي از بنيادي ترين نهادهاي آن را تعويض كرد. البته آقاي محبيان ضمن
برشمردن اين همه تغييرات تنها در ظرف دو دهه در قانون اساسي ايران مدعي ميشوند
كه اين نشان زنده و پويا براي آن است كه يعني تمام كشورهاي نيرومند و با ثبات و
موفق جهان چون حكومت ايران نيستند كه مثل “يك موجود زنده و هشيار براي بقائ با
محيط زيست تحول مييابد!”
اما فارغ از تخيلات و توجيهات آقاي محبيان ميدانيم كه قانون اساسي هر كشوري چهره
اصلي آن نظام و روند كلي سمت و سوي حركت آن را نشان ميدهد. و هر چقدر اين قانون
استوارتر باشد نشان ميدهد كه نويسندگان آن ذهني روشنتر و منسجم تر داشته اند و
توانسته اند مجموعه قوانيني را وضع كنند كه هرچه كمتر تناقض داشته قادر به هدايت
جامعه در زمان طولاني تر ميباشد. در حالي كه نظامي كه از چنين انسجام فكري و
شفافيت ذهني برخوردار نيست در مواجهه با عمل هر روز مجبور ميشود در آن مجموعه
ناقص ناتوان دست ببرد.
به طور كلي آنچه از يك قانون انتظار ميرود ثبات و تداوم هر چه بيشتر آن است كه
مردم بتوانند زندگي خود را بر مبناي آن شكل دهند. كشوري كه هر روز مجبور ميشود
در قانون اساسي خود دست ببرد نه تنها مردم آن كشور بلكه دولتهاي ديگر را هم در
رابطه با خود دچار اشكال ميكند و هيچ كس نميداند در طولاني مدت روي چه نهادي
حساب و با آن مذاكره كند.

2. مشروعيت : ولايت فقيه از نظر مسئوليت و مقبوليت چنان دچار اشكال شده است كه
براي مقبول شدن پيشنهاد اصلاحي قانون اساسي آن مجبور است نهاد جديد را در اين
حكومت اسلامي نه از اسلام و فرهنگ آن بلكه از ايران باستان وام بگيرد و حتي براي
مقبول شدن بيشترش نام آن را هم از ايران باستان نه فرهنگ اسلامي اخذ كند و براي
جلب توجه مردم به آن بگويد كه “سابقه قومي و تاريخي ما نشانگر موفقيت چنين
روشهايي است .” از قماش همان استيصال و ورشكستگي كه در جنگ با عراق شاهد آن
بوديم . وقتي اوليا امور ديدند كه ديگر كليد بهشت و مجالس روضه خواني و سينه زني
قادر به جذب نيرو براي جبهه ها نيست دست به دامن غرور ملي و حب وطن شدند و”
سرود اي ايران ” را كه تا آن زمان مطرود و غيراسلامي خوانده ميشد از رسانه ها پخش
كردند و فقط ايران را به جاي اسلام اساس تبليغات خود كردند.

3. نخبه گرايي : مهستان با هر آرايش و پوششي كه ارائه بشود باز نشان ميدهد كه
فلسفه حاكم بر ذهن طراحان آن فلسفه حكومت نخبگان است كه افلاطون آن را مطرح
كرد. و هميشه در حوزه هاي ديني مورد توجه بوده و حكومت اسلامي موجود و بويژه اصل
ولايت فقيه آن بر آن فلسفه استوار است .
اما اين فلسفه در همان زمان توسط ارسطو كه شاگرد افلاطون بود خطرناك و مردود
شناخته شد و با آنكه ارسطو همچون استادش به برابري انسانها اعتقادي نداشت و
نخبگان را افرادي برتر و عوام را نادان ميشمرد ولي با اين حال بر آن بود كه حكومت
مردم طبقه متوسط و مبتني بر قانون اساسي به مراتب از حكومت نخبگان كه
ديكتاتوري خواهد شد بهتر و كارآتر و واقعي تر است .
جهان بيني طراحان “مهستان ” از قماش همان واضعان ولايت مطلقه فقيه است كه مردم
را چون صغار و سفيهان ميدانند و نيازمند به ولي و سرپرست . اينان نهادهاي انتخابي
رابي ارزش و حتي مضر ميدانند و برآنند كه نمايندگان مردم براي جلب رضايت موكلين
خود از ارزشهاي اخلاقي و عقلاني و الهي فاصله گرفته و دنباله رو مردم نادان ميشوند
لذا در تجليل از مهستان كه انتصابي است ميگويد “آينه تمام نماي گرايش هاي متفاوت
فكرهاي وزين و نه غوغاهاي اجتماعي است و در اين حالت مركز ثقل در تعامل سياسي
و اجتماعي قوت انديشه و قدرت منطق خواهد بود و نه جنجال هاي سياسي .”
در حقيقت آقايان رفسنجاني و محبيان همانگونه ميانديشند كه حجت الاسلام حسني و
آيت الله مصباح يزدي . منتهي اين دو حرفهايشان را رك و راست ميزنند و به راحت
ميگويند مجلس شورا و رياست جمهوري همه بي فايده است و بايد همه در ولايت ذوب
شوند و نخبگان عوام نادان را هدايت كنند، اما آقاي محبيان و رفسنجاني با ظرافت اين
عمل را انجام ميدهند و با تقويت نهادهاي انتصابي و تضعيف نهادهاي انتخابي به هدف
خود ميخواهند برسند.

4. واپس گرايي : آقاي محبيان نشان ميدهد كه از نظر فكري از قماش همان روحانيت
سنتي است كه در مقابله با دست آوردهاي بشري به جاي اصلاح خود و پيشرفت هر چه
بيشتر به گذشته ها ميگريزند. با اين تفاوت كه بر پيكر افكار واپسگراي خود لباس تجدد و
مدرن بودن ميپوشانند و افكار كهنه و فرسوده خود را در قالب زباني نو ميريزند و با
مقداري چاشني نقل قول از متفكران اروپايي ميكوشند اين غذاي مسموم و ديرمانده را
به خورد مردم بدهند.
كوتاه كلام آنكه “مهستان ” پيشنهادي است خطرناك كه در صورت تصويب ، بلاي ديگري
ميشود مزيد بر ولايت فقيه برجان ملت ايران . سلاحي كارآ و توانا در دست حجت الاسلام
رفسنجاني در رقابت قدرت با آيت الله خامنه اي . و در عين حال خنجر تيز ديگري بر گردن
مبارزات براي برقراري جامعه مدني در ايران .

نكته اضافي
پس از پايان گرفتن مقاله خبردار شدم كه آقاي محسن رضايي در اول اين هفته به طور
غيرعلني به پاريس آمده و ظرف 48ساعت اقامتش مقاماتي از آن كشور را ديده است .
بعد هم يك روز به برلن و يك روز به رم رفته و در آنجا نيز با مقامات آن كشورها ديدار
داشته است . هدف از اين ديدارها هم جلب نظر مقامات اين كشورها براي قدرت يابي
مجدد آقاي هاشمي رفسنجاني با اتمام دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي است . اين
خبر كه از منبع موثقي به دستم رسيد تاييدي بود بر آن طرح “مهستان ” با رياست آقاي
هاشمي رفسنجاني .
در ضمن يكي از آزارديدگان رژيم و از فعالين سياسي كوشيد كه با طرح شكايت حكمي
براي جلب آقاي محسن رضايي به عنوان مرتكب جنايت عليه بشريت بگيرد كه تا حكم
گرفت مرغ از قفس پريده بود و لذا او ماند و حكمي در دست و سنگري كه به انتظار
درآن بنشيند تا فرصت ديگری فراهم آيد و مرغ فراری به اميد دانه ای به اين دام سری بزند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates