01.04.2006

ستونی بلند ازنام ها و عکسها، قامت رشید و معصوم مقاومت ایران

وبلاگ سردار جنگل:
برجی بلند از نامها و تصاویر- دکترزری اصفهانی

درنمایشگاه ( حقوق بشرسنگسار شده ) در پاریس برجی است بلند از نامها و تصاویر شهدای انقلاب . این قطعه را با دیدن آن برج نوشتم

عکس ها را که نگاه میکنم قلبم پراز گریه میشود. اما حسی لطیف و سرشار همچون بارش بهاری روحم را نوازش میدهد. احساس میکنم که به مزرعه ای باران خورده مینگرم. به سبزه زاری که یک باره درکویری خشک و بی آب وعلف روییده است و همچون واحه ای از امید و رویش وروشنایی چشم هارا مجذوب میکند. اینها . این سروقدان . این زیبارویان. این کودکان بهشتی این مردان وزنان بلند قامت سیمای حقیقی میهن منند. و آفتاب و آینده و تاریخ ایران اند. اینها سندی از چشمه های خورشید روئیده در فصلی تاریک از سرزمین مادری اند .
این زاپاتاهای کوچک . این اسپارتاکوس های 15 ساله و 16 ساله این چه گواراهای پرغرور سرافراز . این قهرمانان، این ستارخانها و مصدق ها . این حنیف نژادها و گلسرخی ها . این شیرآهنکوه مردها وزنها . این ترانه های میهنی و شعرهای متبسم. که فرهنگ و ادبیات و هنر و اندیشه ربع قرن این میهن را رقم زدند زیرا که . سراپا جسارت و رشادت دربرابر دژخیم زمان ایستادند و گفتند «نه»…
« نه» به یک تفکر تاریک عقب مانده. به بردگی و به توحش و غارنشینی ، به سنگسار و قطع دست و قصاص و شلاق و حجاب اجباری . « نه» ای میراث گرفته از فردوسی وحافظ و فرخی یزدی و کریمپورشیرازی و امیرکبیر و فراهانی و ستارخان و باقرخان و کوچک خان و مصدق وفاطمی و حنیف نژاد و رضایی ها و جزنی و گلسرخی و شریعتی و صمد بهرنگی «.نه» ای به بزرگی شرف تاریخی یک ملت. و این« نه» که فریاد دخترکان کوچک زیر شکنجه بود ولرزش پیکر نازک و تبدار پسرکان معصوم برچوبه دار و جرثقال. همچون بذری از صلابت و ایستادگی و قدرت انسانی درسراسر میهن ما منتشر شد ، روئید و به بار نشست و چند روز پیش قاطعانه وبی هیچ تردید از دهان نسل جوان میهن برچهره حاکمان قاتل فروریخت .
« نه» نام همه آنها بود. شناسنامه نسلی بود که آواری از ارتجاع و ویرانی و مرگ را براو فرو ریخته بودند و زیبایی های انقلاب بزرگش را دزدیده و لجن مال کرده بود ند. نه به دیوی که تنوره کشان سررسیده بود و مرغ آزادی شان را سربرید ه و خرمنشان را به آتش کشیده بود .
این سیمای خجسته نسلی است که فریاد کشید و ایستاد و بهای فریادش را پرداخت. خونش را درمشت خود به چهره تاریخ معاصر ایران پاشید و آنچنان قاتلان اش را رسوا کرد که سرتاسر دنیا از پلیدی شان به شگفتی چهره درهم کشیدند .زودترازآنچه به تصور درمی آمد رسوا و لهیده و بی آبرو شدند و به نماد شقاوت و جنایت و ددمنشی بدل گشتند. اینک زمان گذشته است . 25 سال کشتن و مثله کردن و شکنجه و تجاوز تنها به گناه اندیشیدن و اعتراض کردن و نه گفتن به روزهای پایانش نزدیک میشود.
و طلسم مرگ مرگ در خون زندگي پنهان بود 2
بنگر!
مرگ حقير گريان را
زانو زده بر اجساد كشتگان
هنگام كه پرده ها فروافتاده
و پرتو ها چشم ها را به غارت مي برند
بنگر توفان را برفراز جهان
چهره های خوارشده زار و نزارشان را بنگر که از آسمانها فرو کشیده شدند و درزیر پای خشم خلق لگد کوب گشته وبی آبرو و ترسان از مرگ ، پایان شان فرارسیده است و پرچم های سیاهشان نیمه افراشته گردیده است .تا مرگ نهایی و تاریخی شان دمی بیشتر نمانده است . و فلق خونین ، طلیعه دار صبحی سعادتمند وروشن است ..

و اینک این تویی ای معصوم !، ایستاده برفراز برج غرور و افتخار وزیبایی وشرف. و اینک این تویی ای پاک !. ای غرقه دراشک های ما. ای قناری آوازخوان ما. ای شهید . ای قلب تپنده تاریخ *2 3 نام تو و تصویر تو سندی است که همچون کتاب مقدس نیاکانمان با افتخار به فرزندانمان هدیه میدهیم .این ایران است فرزندم. این برج ، این برج سربرافراشته مغرور. این عیسای برصلیب ، سرزمین برومند ماست . این تاریخ سراپا غرور وشور و افتخار وطپش و بالندگی متعلق به ما ست. این قلب تپنده و شورانگیزو عصیانی
میهنی است که دوستش داریم و به داشتن اش افتخار میکنیم.این سیمای مسیح گونه مصلوب وطنی است که سرخم نکرده و نمی کند. این پرومته درزنجیر که نگاهبان آتشدان فروغ جاودان زیبایی و انسانیت ودانش و هنر وفلسفه و شعر است سیمای حقیقی ایران ماست .
این کبوتر زخمی که برگ زیتون صلح و محبت و دوستی و تفاهم و شکیبایی را به منقار می برد و بربال های نقره ایش کلمه مقدس« نه» نقش بسته است . میهن ما است . این برج نامها و تصاویر، فواره بلند آفتاب آزادی است . خجسته آزادی

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates