20.03.2006

ديدار احمدی نژاد با خانواده قربانيان سقوط هواپيما C- 130 ؛ احمدی نژاد دختر بچه ای رو بغل میکنه و بهش میگه : بیا بغل عمو …صلوات بلدی بفرستی؟

وبلاگ حذفیات:
امروز برای مجلس دیدار ریاست جمهوری با خانواده های شهدای هواپیمای c130 به محل نهاد ریاست جمهوری واقع در خیابان پاستور رفتیم .
تقریبا اکثریت خانواده های شهدا اومده بودن . حتی خیرخواه مجری، پسر عموی خیرخواه شهید هم تو این محفل بود .
بودیم تا بالاخره جناب ریاست جمهور وارد مجلس شدن . به محض ورود صدای شعار و صلوات بود که بلند شد
صلواتی که برای منی که تو محیطهای روحانی و فضاهایی مثل قم حضور داشتم عجیب بود . چون برای مراجع هم از این کارا نمی کردند چه برسه به رییس جمهوری ،
برایم کاملا وصح بود که از قبل هماهنگ شده بود .
شعار هم جالب بود :
صل علی محمد
بوی رجائی آمد
یه لحظه شهید رجائی با اون وجه مردمی و خاکیش (از عکسایی که مونده) جلوی چشام اومد . دلم برای شهید رجائی سوخت !
با ورود احمدی نژاد ملت شروع کردن به دست دادن و روبوسی و خلاصه هر حرکتی که بینگر ارادت (چاپلوسی ) بود از خودشون جلوی احمدی نژاد به نمایش گذاشتند !
و یکباره رجائی ثانی ! رفت تو یه اتاق و اونطوری که از ظواهر امر برمی اومد داشت با دوستان اهل اطلاع خودش صحبت میکرد و اوضاع رو میسنجید .
بعد از چند دقیقهاحمدی نژاد از اتاق اومد بیرون و با روحانیون دیوار نشین احوال پرسی کرد !!!
قاری شروع کرد به خواندن آیاتی از کلام الله مجید
و من المومین الرجال الصدقوا …….
سکوتی محض مجلس رو فرا گرفته بود .
با شنیدن این یاد نامه ای افتادم که به حداد نوشته بودم ،چون نامه با همین ایه اغاز می شد
بعد از قرائت قرآن یکی از بچه های نیروی زمینی رفت پشت تریبون و قطعه ای ادبی در رثای شهید و شهادت و شهدای c-130 خوند
بالاخره مجلسی که قرار بود جلسه رودر روی ما خانواده ها با ریاست جمهور ایران باشه شروع شد .
یعنی تا الانش که ارزیابی امنیتی و سلام و احوال پرسی بود .
مجری اعلام کرد کسانی که قبلا وقت گرفته بودن تا صحبت کنن اماده باشن برای بیان مطالبشون ،
از یکی از مسولین سوال میکنم چگونه وقت گرفته اند
جواب میدهد :
از قبل مشخص شده !!!
یعنی افراد گزینش شده اند …
یعنی مبادا کسی حرفی بزند تا به مقام شامخ و البته مردمی رییس جمهور بر بخورد !
اعتراض میکنم و درخواست وقت میکنم که درخواستم رد می شود !
پدر شهید علیرضا افشار (شهید خبرنگار) 30 ثانیه پس از پایان شعر نغز ایشون ! رفت پشت تریبون
ایشون هم طبق سنت تقدیر و تشکر و دمت گرم و الی آخر ، بالاخره فرمودن و پیشنهاد کردن که روز 15 آذر به عنوان روز خبر و خبرنگار نامگذاری بشه . (البته این پیشنهاد خوبیه . این جماعت بی پناه خبرنگار یه روز واسه خودشون داشته باشن بدک نیست . فکر کنم باید چندتا روزنامه نگار رو هم شهید کنیم تا یه روزی رو هم به نام روزنامه نگار بذارن . البته روز شهادت شهید صارمی الان به عنوان روز خبرنگار هست . اما زیادی تلویزینیه ! اخه اکثر خبرنگارای این هواپیما ارتشی بودن )
بعد از ایشون پدر شهید امیر صحرایی شروع به سخن کردن . ایشون از 5 دقیقه زمان صحبتشون یه 3 دقیقه رو صرف تقدیر و تشکر و سلام و صلوات برای سلامتی رهبری و رئیس جمهور اختصاص دادن .
انگار نه انگار امده اند تا پیگیر چگونگی روند پرونده باشند. پدر شهید صحرایی طی بیاناتی گیرا فرمودن که ایشون مطمئنا که آقای احمدی نژاد کمتر از ما خوابیدن (حالا چه ربطی داشت کسی نفهمید) . همچنین ایشون فرمودن که ماامده ایم برای تجدید پیمان با رهبری و اینکه انرژی هسته ای حق مسلم ماست . (به خدا دارم از عصبانیت می ترکم ، اخه پدر من انرژی هسته ای چه ربطی به پرونده شما داره ؟)
نفر سوم هم مادر محترم شهید خلبان بابک گوهری بودند و اولش طرح کرد که اگر کسی معتقده که پسر من موجب این فاجعه شده من براش یکسری حقایق رو میخوام فاش کنم . این حقایق رو من به شزح زیر میآرم :
1- خلبان گوهری برخلاف گفته خیلی ها خلبان اصلی این پرواز بوده
2- اون 5 سال بود که خلبان شماره یک هواپیمای c-130 بوده .
3- ایشون یک هفته قبل از شهادتش پایان نامه خودش رو درباره سانحه هوایی در C-130 مینویسه و به اتمام می بره
4- پسر من به حدی کار کشته بوده که دوستان بابک میگن بابک از صدای هواپیما هم می تونسته مشکل هواپیما رو تشخصی بده
بعد مادر شهید طرح کرد که طبق استاندارد ایتا (جهانی هواپیمایی) خلبان باید بدون استرس پرواز کنه و اگر استرس داشت نباید بپره . اما خلبان گوهری اون روز از ساعت 7 صبح تا یک بعداز ظهر مصر بوده که این هواپیما مشکل داره (مشکل VOR مربوط به جهت یابی و ناوبری) و نباید بپره .
ظاهرا بابک رو متهم کردن که تو دلیل نقص فنی برات بهانه است و نمیخوای بپری و بنابراین شاگرد خلبان گوهری یعنی خلبان نادری رو جایگزین کردن . اما بعد از این مسئله هم خلبان گوهری به نادری گفته من خودم با علم بر نقص فنی و با توجه با فشار و جبر مقامات ! میپرم .
در پایان این مادر شهید هم از مسئولین قدردانی کرد .
اما نفر بعدی برادر شهید محمد صادق نیلی بود .
اون گفت که من معلم مدرسه سعدی در پاریس هستم . و روز حادثه هم در پاریس بودم روز قبل از این فاجعه من موردی دیدم که لازم میدونم اینجا بگم و ازش نتیجه بگیرم . کنار مدرسه ما یه چمدون در بسته بود که هیچ کس نمیدونست توش چیه . طبق قوانین ما سفارت رو در جریان گذاشتیم و ان ها هم پلیس فرانسه رو ، اونا اومدن و با کشیدن آلومینیوم دور این چمدون اون رو منفجر و معدوم کردن .
از یکی از دون پایگان پلیس پاریس پرسیدم چرااین کار رو کردید ؟ اون گفت ما 99/99 درصد احتمال میدادیم چیزی نباشه ولی برای اون یکصدم درصد این کار رو کردیم . حالا در مملکت ما (ایران) برعکسه . 99/99 درصد میدونیم کار غلطه و نتایج فاجعه باری میتونه داشته باشه و اصلاداره . اما به امید اون یکصدم درصد به ضرب و زور سلام و صلوات میخوایم کار رو انجام بدیم که نتیجه این عملکرد میشه این فاجعه و امثال اون .
برادر شهید نیلی میگفت تازه بعدا فهمیدیم اون چمدون یک چمدون لوازم آرایش بوده که یه خانمی جا گذاشته !
بالاخره سخنان داغدیده ها تموم شد و اعلام شد که با توجه به دیر اومدن آقای حدادیان و موندنش در ترافیک (برای مداحی) وقت رو اختصاص میدیم به آقای رئیس جمهور محترم .
و بالاخره آقای احمدی نژاد شروع به ایراد سخن رانی کرد .
ایشون در ابتدای صحبت بحث مقام شهید رو مطرح کردن و اینکه اینا خودشون خواستن ره صد ساله رو یک روزه برن و ایشون قصه اون دو عالم رو تعریف کردن که با هم قرار میذارن پس از مرگ اونی که مرده اتفاقات اون دنیا رو برای رفیقش تعریف کنه و اونی که میمیره برای رفیقش تو خواب میگه من رو فقط کمک به انسانها و دستگیری از اونها نجات داد .
راستش رو بخواید اینجاست که من اساسی جوش اوردم و میخواتسم بلند شم که با نهیب مادر نشستم چنان داغ کرده بودم که تقریبا همه آدمهایی که دور و برم بودن فهمیدن ماجرا چیه !
بعد از این سخنان که شعور و فهم خانواده شهدا رو زیر سوال برده بود افاضاتی فرمودن فاجعه بار . ایشون گفتن پیگیری مسئله هواپیما چیز مهمی نیست و وظیفه دولته این مسئله رو پیگیری کنه .
استنباط من این بود که یعنی به شما هیچ ربطی نداره که پیگیری می کنید ، در حالی که هر گاه اتفاقی میوفته تیم تحقیق از خانواده داغ دیده تحقیق میکنه تا بفهمه قضیه چیه اما در این مورد ما باید منتظر اعلام نتیجه احمقانه کمیته تحقیق باشیم
در بین سخنرانی ناگهان احمدی خم میشه و دختر بچه ای رو بفل میکنه و بهش میگه :
بیا بغل عمو …صلوات بلدی بفرستی ؟
جناب رییس جمهور ما رای تماشای بچه بازی شما اونجا نیامده بودیم که شاهد این حرکات باشیم .
در انجا چنان براشفته شدم که از میان جمعیت فریاد زدم و اعلام کردم
من فرزند روحانی شهید مجتبی محدث به نشانه اعتراض به روند برگزاری جلسه ، و توهین به فکر وشعور خانواده شهدا جلسه رو ترک میکنم .
سالن غرق سکوت می شود …
فضای سالن به یکباره از حالت طنز خارج می شود …
صدای قدم هایم در سالن طنین انداز می شود
در حین رفتن یکی از مقامات بلند پایه که پشت سرم بود از من پرسید چی شده و چرا می ری ؟
و من هم جواب دادم
من فکر کرده بودم مجلس آسیب شناسی این فاجعه است .
فکر می کردم جلسه ای است که ما باید از ابهامات این پرونده سوال کنیم
فکر میکردم احمدی نژاد امده تا پاسخگوی ما باشد
اما گویی جناب رئیس جمهور قصه و خاطره (از دیدار با خانواده های دیگر شهدا) تعریف میکنن و اینجا رو با شب شعر و کودکستان اشتباه گرفتن .
شما و امثال شما از منزلت شهید حرف می زنید ؟
برای کسی که شهید تربیت کرده ؟
مادری که فرزندش رو اونقدر پاک تربیت میکنه تا فیض شهادت نصیبش میشه از شما و امثال شما خیلی بهتر این ها رو می دونه و می فهمه
شما جز اینکه پاهاتونو گذاشتین رو شونه شهدا و از اون ها بالا رفتین چه کاری کردین در این سال ها ؟
صدای خش خش بی سیم سالن رو پر کرده ….
خلاصه رفتم تو ماشین .
بعد از یه مدت مامان زنگ زد که ظاهرا پس از اتمام مجلس خانواده های شهدا هم همه ناراضی بودن و گله داشتن از نحوه بر خورد احمدی نژاد که گویی با کودکان 10 ساله حرف می زند
اما حرف من :
از ماست که بر ماست
زمانی که در جایگاه حق طلبی هستیم .
زمانی که شخص اول مملکت باید پاسخگوی ما باشد ،
رمانی که به شما فرصت داده شده تا نسبت به روشن نشدن وضع پرونده اعتراض کنید .
وقتی این زمان رو صرف تشکر و قدر دانی و حمایت از انرژی هسته ای می کنید
حقمان است که این گونه ساده فرضمان کنند …
حقمان است که در جلوی چشمان داغ دیده مان بچه بازی کنند …
حقمان بیشتر از این نیست که اشتاباهات خودشان رو با بزرگ جلوه دادن مقام شهادت کوچک جلوه بدهند .
حقمان است که سعید حدادیان بیاید برایمان روضه بخواند …
بیش از این هم انتظار نمی رود که خاطرات دیدار با دیگر خانواده های شهید رو بیان کنند
حرف من این است
هرچه مقام این ها بیشتر است مایه شرمندگی شماست و وظیفه شما سنگین تر است …
سعی نکنید با توجیهات الکی شهادت را بهانه قرار داده تا سو مدیریت ها و بی عرضه گی های خود را پوشش دهید ….
از ماست که بر ماست

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates