15.03.2006

چرا بيوه؟ ابهام آفرينی های کيش شخصيت

روشنگری:
روشنگری. مگر مسعود رجوی مرده است؟ توجه کنيد اين خبر نيست، يک سوال است، و سوال را مقاله ای در نشريه انگليسی اکونوميست برانگيخته است. اما چون اکونوميست نشريه ای است که اطلاعات زيادی دارد، و از طرف ديگر سازمان مجاهدين، تشکيلاتی است مرموز که مثل خاندان های سلطنتی قرون وسطی مسايل طبيعی مثل عشق و ازدواج و تولد و مرگ و مير در آن به رمز و راز و ايدئولوژی و سياست وصل می شود و حقايق مربوط به آن ها را بايد با رمل و اصطرلاب کشف کرد، مقاله اکونوميست سوال برانگيز شده است.

مقاله ای که ذکر آن رفت در اکونوميست شماره قبل 23 فوريه چاپ شده است. مقاله عنوان ,پول بدهيد و اپوزيسيون خود را پيدا کنيد, را بر خود دارد . اين مقاله نگاهی انتقادی دارد به در خواست خانم کندوليزا رايس برای اختصاص يک بودجه 75 ميليون دلاری برای پيدا کردن اپوزيسيون مطلوب آمريکا. چون مقاله حاوی نکاتی است که نشان ميدهد آن ها که با خريد پول می خواهند برای مردم ايران ,رهبر دمکرات, درست کنند آب به آسياب جمهوری اسلامی می ريزند، نگاهی به آن می کنيم و به نکته مربوط به خانم و آقای رجوی هم می پردازيم.

مقاله ضمن بر شمردن ويژگی های سرکوب گسترده رژيم که هم از ظهور شخصيت های برجسته و هم از شکل گيری سازمان های اتحاديه ای در داخل کشور جلوگيری ميکند، به موارد مصرف بودجه پيشنهادی خانم رايس در خارج هم می پردازدکه قرار است 55 ميليون آن صرف رسانه های فارسی زبان ماهواره ای و 20 ميليون صرف سازمان های غير دولتي، اتحاديه ها، گروه های حقوق بشر و دانشجويان بشود. مقاله نويس چالش اصلی در برابر طرح خانم رايس را پيدا کردن اپوزيسيون مطلوب آمريکا ميداند و يادآوری ميکند اپوزيسيون داخل فاقد يک نلسون ماندلاست و اپوزيسيون خارج حتی يک احمد چلبي، کانديد مطلوب نومحافظه کاران را ندارد. اکونوميست البته يادآوری می کند هرچند با همه اميدی که آمريکا به چلبی بسته بود، معلوم شد در داخل عراق حمايتی ندارد.

اکونوميست از قول يک مقام بلند پايه آمريکايی مينويسد چون رژيم در ان جی او های داخل ايران نفوذ کرده است، پول مزبور به ايرانيان خارج تعلق می گيرد. اما نويسنده مقاله پيشنهاد می کند سری به 20 تلويزيون لس آنجلس بزنيد تا ببينيد چيزی از درون آن در نمی آيد. از سلطنت طلبان باقی مانده از دوره قبل انقلاب تامذهبی های غير عادی و خوانندگان جوانی که هرگز ايران را نديده اند، اگر چه همه با رژيم مخالفند ولی هيچ چيز مشترک ديگر ندارند.

اکونوميست تاکيد می کند حتی اگر تصور کنيد پول آن ها را متحد می کند، باز اعتبار آن ها زير سوال است. مثلا رضا پهلوی که در ايران کمتر حرفی از او هست.
بعد از اين است که به بند مربوط به مجاهدين می رسيم که چنين گفته است:

“مجاهدين خلق ايران که طی جنگ ايران و عراق در دهه 80 در کنار صدام حسين قرار گرفتند و در ايالات متحده و اروپا به عنوان يک سازمان تروريست شناخته می شوند، عميقا مورد تنفر مردم ايران قرار دارند، زيرا ميليون ها ايرانی بستگان خود را در جنگ از دست داده اند. اين گروه يک کيش شخصيت حول مريم رجوي، همسر [ احتمالا بيوه ] رهبر تمام عمر آن ايجاد کرده است. در آمريکا و اروپا گرايش روز افزونی به برداشتن عنوان تروريست از سازمان مجاهدين وجود دارد، چون افشای چندين سايت هسته ای که رژيم طی سال ها مخفی کرده بود به آن نسبت داده شده است. ”

اين پاراگراف است که سوال ايجاد کرده است. [احتمالا بيوه؟] چرا؟ آيا اکونوميست خبرهايی دارد، يا به شايعاتی که بر اثر غيبت طولانی مسعود رجوی ايجاد شده متکی است. اگر دومی باشد، که مسووليت همانقدر بر عهده شايعه آفرينان است که بر گردن دامن زدن به کيش شخصيت و ابهام آفرينی های آن و اگر ,خبر, و متکی بر اطلاعات باشد که بايد پرسيد چرا ابهام آفريني؟

به هرحال اگر چه مواضع سازمان مجاهدين فاجعه بار است، اما ما خواهان بيوه شدن خانم رجوی نيستيم.اولا به خاطر اين که تراژدی های شخصی هميشه تاثر آور است. ثانيا به خاطر اين که عليرغم نقش شخصيت ها در تاريخ، همان تاريخ نشان داده است که وقتی مساله و مشکل در نهادها، سازمان ها و جامعه ريشه دار شود، با جابه جايی شخصيت ها تغييرات ريشه دار صورت نمی گيرد. به هر حال بايد منتظر واکنش مجاهدين به ادعای با قيد احتياط اکونوميست ماند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates