02.03.2006

وقتی که «مردمان» آجر پرتاب می کردند و «صوفیان» دسته گل

انتخاب : 24 بهمن ماه در خیابان ارم قم، بعد از نماز مغرب و عشاء، گروهی از صوفیان با لباس های محلی که بر تن مردان و شکل چادرهایی که بر سر زنان و دخترانشان بود، اطراف حسینیه ی و عبادتگاه خویش، حلقه زده اند.

اما ناگهان صحنه، صحنه ی جنگ شد.جنگی که تنها یک طرفش حمله ور است و طرف دیگرش حتی دفاع هم نمی کند.تنها چیزی که برای من در آن لحظات جالب بود، صف کشیدن مردانی با سبیل های بزرگ و پرپشت در جلوی زنان و بچه هایشان بود.

بخدا قسم صحنه ای را دیدم که هنوز باورش برایم سخت است و هر وقت فکرش را می کنم اشک در چشمانم جمع می شود، گرچه شما نیز باور نکنید چندان تعجب آور نخواهد بود؛ آنان در برابر فحش ها و ناسزاها، پرتاب دسته های آجر توسط مردمی که البته عادی به نظر نمی رسیدند، دسته های گل پرتاب می کردند و آنجا من تقابل نفرت و محبت را دیدم.

جایی که ان دسته از مردم با پرتاب آجر و سنگ و فحش و ناسزا از این مهمان های ناخوانده استقبال می کردند و با شعارهای بی دینی ملحد بودن، به انها توهین می کردند و در مقابل آنان با لبخند، انبوه دسته های گلی که در کنارشان بود، به این جماعت تقدیم می کردند.

پیدا بود.آن چند نفری که قائله را آغاز کرده بودند خود به گوشه ای رفته و تنها نظاره گر بودند.آنها توانسته بودند با آغاز ماجرا، مردم را علیه این جماعت بی آزار بشورانند.

نکته ی دیگر نیروی انتظامی بود که در کمال خونسردی مشاهده می کرد چگونه این مردمان به طرف مردان، زنان و بچه ها که «صوفی» خوانده می شدند، حمله ور می شدند و با سنگ و چوب آنها را مجروح می کردند و در مقابل حمله ی چند نفره ی یک گروه به یک فرد، فقط نظاره گر بودند.

کار به اینجا ختم نشد.ناگهان درگیری بالا گرفت.مردان صوفی که تحمل دشنام و توهین و ضرب و شتم اهل و عیال خود را نداشتند، کار را به درگیری دو طرفه کشاندند.انجا بود که گل تبدیل شد به نفرت و گاز اشک آور.

اما با این کار قائله گرم تر شد و صدای شلیک گلوله هم از گوشه و کنار شنیده شد.با بالا گرفتن ماجرا و فشار از سوی عده ای که مردم خوانده می شدند، صوفی ها یک به یک، داخل اتوبوس حمل مجرمین می شدند و آن دسته از مامورین مردم نما، وارد حسینیه و منزل شخصی دکتر شریعت (دکتر داخلی) و خانقاه صوفیان شدند و تمام اموال و وسایل شخصی دکتر و موقوفات حسینیه را به خیابان ریختند و در پایان، ماند وسایل خرد شده ی مردی بی دفاع و موقوفات حسینیه که در کف خیابان بود.

جالب تر از آن، کتب ادعیه ای بود که تکه و پاره بر روی زمین بود.آیا اینها فتنه گرند یا این مردمان …؟

این صوفیان اگر دین ندارند، انقدر آزاده بودند که خونی از دماغ این مردم نریخت.آیا این زن و بچه ی بی گناه مستحق کتک و دشنامند؟

بهر حال، فردای آن روز مردم شاهد ماجرا با دوسه هزار متر فضای باز آسفالت شده ی شبیه پارکینگ رو به رو شدند که زمانی منزل پدری پیر مذهبی صوفیان بود.در کجای اسلام گرفتن اموال مردم جز مشروعات است؟در کدامین کتاب تاریخ واقعه ی مسجد ضرار که به دست پیغمبر خراب شد و مربوط به منافقین بود با خانه ی شخصی این مسلمان اثنی عشری علی دوست یکی است؟

خدا می داند.

فراموش نمی کنم گریه های آقای وکیلی، پیر 80 ساله ی صوفیان را که ماتم زده، به خرابه ی عبادتگاه خویش، می نگریست.

•••حمید انتظاری
شاهد عینی ماجرای درگیری های اخیر در قم

•••اخبار مرتبط

•نمایشگاه «فتنه انگیزی و آشوب» دراویش در قم!/ پارچه نوشته های قم: حسینیه دارویش، لانه ی جاسوسی بود!
http://www.tik.ir/display/?ID=15568

•حسینیه دراویش، پارکینگ شد!
http://www.tik.ir/display/?ID=15032

•استاندار قم : ۲۰۰‬نفر مجروح و هزار نفر دستگیر شدند
http://www.tik.ir/display/?ID=14914

•يكي بود يكي نبود ، دیشب بود صبح نبود/ بلدوزرها، دیشب حسینیه دراویش «قم» را از اساس برداشتند
http://www.tik.ir/display/?ID=14910

•تشنج و شليك گاز اشك آور درجريان بستن حسينيه دراويش در شهر قم
http://www.tik.ir/display/?ID=14814

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates