نمايی از يك چهره
زلمای خليل زاد فرستاده ويژه واشنگتن برای “ماموريتهای مهم” در منطقه
* پس از ماموريت عراق شايد ماموريتهای جديدی در انتظار خليل زاد باشد
* خليل زاد به نيروهای اپوزيسيون عراق گفته است كه نقش آنها در دولت موقت مشورتی خواهدبود
* در دوران تحصيل در شيكاگو خليل زاد به محافل راستگرای آمريكا پيوست و در دولت ريگان به مدافع اصلی كمك به بن لادن و مجاهدين افغانی بدل شد
* در اواخر دهه هشتاد خليل زاد دولت بوش را به بريدن از حكومت صدام و دوستی با جمهوری اسلامی توصيه كرد
* خليل زاد در مورد طالبان نوشت كه بنيادگرايی آنها از بنيادگرايی آخوندهای حاكم بر ايران كم خطرتر است
دوشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۸۲
اشاره:
زلمای خليل زاد كه نام او به ويژه در جريان تحولات سياسی افغانستان در ماههای پس ازسقوط طالبان بر سر زبانها افتاد اينك نيز به عنوان فرستاده ويژه آمريكا مسئول سامان دهی به روندهای سياسی عراق در پی سرنگونی خكومت صدام حسين است. وی روز سه شنبه ، در حالی كه عراق كماكان در حالتی از جنگ و بیثباتی به سر میبرد رياست كنفرانسی از مقامات آمريكايی و شخصيتهای اپوزيسيون عراقی را در ناصريه به عهده خواهد گرفت كه قرار است با كنفرانسهای ديگری تكميل شود و به ايجاد دولت موقت عراق بيانجامد. خليل زاد نه به طرحهای وزارت خارجه آمريكا بلكه بيشتر به اجرای طرحهای پنتاگون برای آينده عراق گرايش دارد كه دولتی مركب از ژنرالها و ديپلماتهای آمريكايی ونقشی محوری برای احمد چلبی ، رييس كنگره ملی عراق هسته اصلی آن را تشكيل میدهد. آنچه كه در پی میخوانيد شمايی است از سابقه فكری و شغلی زلمای خليل زاد و چگونگی برآمد او به عنوان يكی از چهرههای شاخص دولت كنونی آمريكا در اموركشورهای حدفاصل ارتفاعات پامير تا دريای مديترانه. اين مطلب با استفاده از دادههای دو روزنامه آلمانی تاتس (٢٩ مارس)و فرانكفورترروندشاو( ٥ آوريل) تهيه شده است.
احمد سمايی
در خارج از آمريكا محافظان او با عينكهای دودی ، بیسيم و اسلحههای خودكار بر كمر همراهی اش میكنند. هرجا كه او و محافظانش ظاهر میشوند حاضران فوری پی میبرند كه اين مرد دستی در قدرت دارد. چهره تيره و شيك پوشی او در نگاه اول يكی از روسای مافيا را در ذهن تداعی میكند.
زلمای خليل زاد كه ٥١ سالگی را پشت سرگذاشته كسی است كه در واشنگتن از او به عنوان “حلال مشكلات ” ياد میشود.با آشنايی اش به زبانهای منطقه و با شناختی كه از آن ناحيه دارد و نيز با درك سياسی يی كه با آموزشهای مبتنی بر انديشههای نظامی و استراتژيك پرورش يافته خليل زاد اينك به شخصيت مورد اتكای واشنگتن در غرب آسيا بدل شده است. با اين همه ، بارها پيش آمده كه وی در اجرای ماموريتها نظر خود را عوض كرده وسياستهای متفاوتی در پيش گرفته است. وصدالبته در اين ماموريتها چه به عنوان فرستاده ويژه و چه به عنوان مشاور يا ديپلمات هميشه هم كارنامه موفقيت آميزی نداشته است ، ولی با اين وجود نفوذ و تاثير او به جای كاهش پيوسته رو به فزونی داشته است. و بعد از آن كه مقدمات كار را در افغانستان فراهم آورد حالا آينده عراق است كه به تصميمات او گره خورده است.
ماموريت افغانستان
زلمای خليل زاد مردی است كه ماموريت دارد طرحهای سياسی واشنگتن در منطقه ميان پامير و مديترانه رابه اجرا درآورد.او همين چند هفته پيش در صلاح الدين (كردستان عراق) به عنوان تعيين كننده وضعيت سياسی عراق پس از صدام ،به نيروهای اپوزيسيون اعلام كرد كه جايگاه اشان در دولت آينده عراق كجاست: محروميت از مصادر مهم حكومتی ، اما احراز صندلیهای لژ در ميان تماشاگران يا به عبارت ديپلماتيك :” نقش مشورتی برای زمامداران موقت آمريكايي.” نقش واسطه ميان اين مشاوران و زمامداران جديد را هم خود خليل زاد بازی خواهد كرد. او برای اين انجام اين وظيفه از بهترين شرايط برخوردار است. خليل زاد گرچه اصل و نسب پشتون دارد ولی خود در مزارشريف يعنی در بخش ازبك نشين افغانستان زاده شده است. پشتونها در اين منطقه همچون نمايندگان پادشاه افغانستان به شمار میرفتند. خليل زاد كودكی و جوانی را در كابل به سرآورد و در همين جا هم با زبان انگليسی آشنا شد. در سالهای دهه هفتادوقتی كه او در دانشگاه آمريكايی بيروت تحصيل میكرد به هواداری از آرمان فلسطينيان روی آورد. بعدتر او برای ادامه تحصيل به شيكاگو (آمريكا) رفت. دانشگاه شيكاگو سنتا زير نفود محافل راست آمريكا بوده است و خليل زاد نيز به هنگام تحصيل در اين دانشگاه به سوی اولين محافل نئوكنزرواتيو آمريكا گرويد كه اينك قدرت را در واشنگتن را در دست دارند.
كمك به اسامه بن لادن ، استينگر برای مجاهدين افغانی
خليل زاد درآمريكا با نويسنده پرخواننده و فمينيست اتريشی تبار يعنی “شريل بنارد” آشنا شد و با او پبوند زناشويی بست.سال ١٩٧٩ ، زمانی كه وی تحصيل دكترای خود را به پايان برد افغانستان به اشغال شوروی درآمد. خليل زاد در آمريكا باقی ماند و به تدريس در دانشگاه كلمبيا (نيويورك) مشغول شد و همزمان به صف هواداران زبگنيو برژنيسكی پيوست. برژينسكی به عنوان مشاور امنيت ملی آمريكا در زمان جيمی كارتر استراتژیهايی برای مهار كمونيسم بين المللی طراحی كرد و نهايتا اين تئوری را پيش نهاد كه ايالات متحده در چهارچوب تحكيم موقعيت بين المللی خود و نيز به سبب نيازهای نفتی اش بايد كنترل آسيای مركزی را در دست بگيرد. خليل زاد كه اوايل دهه ١٩٨٠ به تابعيت آمريكا درآمد به سبب آگاهی و آشنايی اش با امور افغانستان برای هر دولتی در واشنگتن فردی باارزش تلقی میشد. اما بويژه اين تعلق فكری خليل زاد به محافظه كاران بود كه راه او را برای ورود به درون دولت ريگان هموارنمود. در سال ١٩٨٤ يعنی در دورانی كه جرج شولتز وزارت خارجه آمريكا را به عهده داشت خليل زادبرای مدت يكسال به عضويت شورای برنامه ريزی اين وزارت خانه درآمد. رياست اين شورا را پاول ولفويتز به عهده داشت كه اينك معاون رامز فلد ، وزير دفاع آمريكاست. خليل زاد در آن زمان با سلسله مقالات و متنهايی كه در باره افغانستان منتشر كرده بود ديگر كم و بيش در ميان محافل رسمی آمريكا چهره شناخته شدهای به شمار میآمد.او هوادار كمكهای شديدآمريكا به مجاهدين افغانی در رويارويی اشان با نيروهای شوروی بود و كوشيد تا از طريق سازمان امنيت پاكستان اسامه بن لادن را نيز در اين راه ، يعنی جنگ عليه نيروهای شوروی در افغانستان ياری دهد. به نوشته روزنامه “واشنگتن پست” خليل زاد به گروهی تعلق داشت كه ريگان را برای تحويل موشكهای استينگر به مجاهدين افغانی زير فشار گذاشت. بعدتر دولت آمريكا از بيم آنكه اين موشكها به دست نيروها يا كشورهای مخالفش بيفتدبه بازخريد و جمع آوری آنها دست زد.
صدام خطرناك است ، به جمهوری اسلامی دست دوستی دهيم
از سال ١٩٨٥ تا ١٩٨٩ خليل زاد مشاور ويژه معاونت وزارت خارجه آمريكا در مورد جنگ ايران و عراق بود. او كه با حمايت آمريكا از صدام در جنگش عليه ايران چندان موافق نبود در ماههای اواخر اين جنگ در توصيه نامهای كه برای وزارت خارجه تدوين كرد نسبت به خطر صدام حسين هشدار داد و خواهان بريدن واشنگتن ازبغداد و درازكردن دست دوستی به سوی تهران شد. گفته میشود كه اين توصيه خليل زاد خشم جرج شولتز، وزيرخارجه وقت آمريكا را برانگيخته بود. در ماههای اول سال ١٩٩٠ كه جرج بوش جای ريگان را در كاخ سفيد گرفته بود نيز، صدام حسين كماكان متحد مناسب ايالات متحده در منطقه به شمار میآمد تا آنكه تجاوز ارتش عراق به كويت در اوت همين سال ، محاسبات واشنگتن را دگرگون كرد و حكومت بغداد را به دشمن ايالات متحده بدل نمود. خليل زاد حالا ديگر همراه با پاول ولفويتز در بخش برنامه ريزی سياسی وزارت دفاع مشغول به كار بود كه رياست آن را ديك چينی ، معاون كنونی رييس جمهور آمريكا به عهده داشت. با انتخاب بيل كلينتون به رياست جمهوری آمريكا در سال ١٩٩٢ خليل زاد از پستهای دولتی خارج شد و به گروه مشاوره و نظريه پردازی محافظه كاری با نام Corporation Rand
پيوست كه قبلا هم در آن به مسائل و امور دفاعی میپرداخت.همزمان خليل زاد چندگاهی نيز مشاور شركت نفتی اونی كالUnocal بود. از جمله مشاوران اين شركت يكی هم حميد كرزای بود كه خليل زاد در برگماری و انتخاب وی به رياست دولت موقت افغانستان نقش اصلی را بازی كرد.
طالبان از جمهوری اسلامی كم خطرتر هستند
شركت نفتيUnocal سال ١٩٩٧ به مذاكرهای با طالبان وارد شد كه هدف آن ايجاد خط لولهای بود كه میبايست گاز تركمنستان را از طريق افغانستان به سواحل پاكستان برساند. اين پروژه مورد حمايت خليل زاد بود و وی خود در اين رابطه با مقامات ارشد طالبان نيز به گفتگو نشست. خليل زاد به طالبان به عنوان نيرويی نگاه میكرد كه بينادگرايی اش از جمهوری اسلامی كم خطرتر است و قادر است صلح و ثبات را به افغانستان بازگرداند. او در مقالهای كه در توصيف طالبان انتشار داد از جمله نوشت:”آنها در صدد متحقق كردن يك بنيادگرايی آمريكاستيز بسان ايران نيستند. آمريكا بايد آمادگی آن را داشته باشد كه رژيم آنها را به رسميت بشناسد وكمكهای انسانی به آنها اعطا كند.” يك سال بعد با حمله موشكی آمريكا به مقرهای بن لادن در افغانستان كه در پی انفجار سفارت خانههای ايالات متحده در كنيا و تانزانيا صورت گرفت خليل زاد نيز موضع دفاع از طالبان و همكاری با رژيم آنها را رها كرد. خليل زاد در همين ايام از چهرههای اصلی گروه نومحافظه كار تازه تاسيسی به نام “پروژه قرن آمريكای جديد” (Project for the New American Century) بود كه از جمله در سال ١٩٩٨ در نامهای به بيل كلينتون خواهان آن شد كه آمريكا بدون توجه به رای و آراء سازمان ملل و با توسل به نيروی نظامی حكومت صدام حسين را براندازد. اين نامه را كه اينك مضمون آن در حال به اجرا درآمدن است علاوه بر خليل زاد كسانی همچون ولفوويتس ، دونالد رامز فلد ، وزير دفاع كنونی آمريكا و مشاور ارشد وی يعنی ريچارد پرل نيز آن را امضاء كرده بودند.
شاه خودش اعلام انصراف میدهد
با راه يافتن جرج دبليو بوش به كاخ سفيد در ژانويه ٢٠٠١ خليل زاد ماموريت يافت كه در وزارت دفاع سازماندهی انتقال امور به وزير جديد ( دونالد رامزفلد)و همكاران وی را سازماندهی كند. او بعدتراز سوی بوش به رياست بخش آسيای مركزی و خليج فارس در شورای امنيت ملی آمريكا گمادره شد. رياست اين شورا را كونداليزا رايس به عهده دارد كه وی نيز از ديگر چهرههای شاخص محافل نومحافظه كار آمريكاست. در پی ترورهای ١١ سپتامبر خليل زاد به پرنفوذترين شخصيت مسلمان و غيرآمريكايی نسب در دستگاه رهبری آمريكا بدل گشت. با سقوط طالبان شكل دهی به ساختار سياسی موقت افغانستان مطابق با طرحهای آمريكا به اولين آزمون بزرگ خليل زاد بدل شد. شيوه برخورد وی در جريان لويی جرگه در ژوئن سال گذشته كه تعيين رييسی برای دولت انتقالی افغانستان از وظايف اصلی آن بود اما، نشان داد كه هميشه هم از ظرافت و شم سياسی لازم در تشخيص به موقع چالشها و ايجاد پل ميان مواضع و منافع متفاوت برخوردار نيست و در پيشبرد سياستهای مورد نظر آمريكا گه گاه از تحكم و بیاعتنايی علنی و زننده به مصالح و انتظارات ديگران نيز ابايی ندارد. خليل زاد از جمله دير متوجه شد كه ظاهرشاه نيز درصدد است خود را برای رياست دولت موقت افغانستان نامزد كند. اين امر میتوانست شانس حميد كرزای كه گزينه اول واشنگتن برای اين مقام بود را تنزل دهد. از اين رو خليل زاد برای منصرف كردن ظاهرشاه از اين نامزدی حتی يك روز برگزاری لويی جرگه را به تاخير انداخت و پيش از آن كه شاه سابق خود انصراف خويش را اعلام كند اين خليل زاد بود كه خبر از شركت آتی وی در يك مصاحبه مطبوعاتی و اعلام انصراف از اين نامزدی داد. در جريان لويی جرگه نيز،خليل زاد گهگاه آشكارا به دخالت در روند بحثها و تصميم گيریها میپرداخت و آنها را به مسير مورد نظر خود هدايت میكرد.
عراق آخرين ماموريت؟
نمیتوان پيش بينی كرد كه شيوه عمل و برنامه خليل زاد در مورد عراق كه مذاكرات مربوط به شكل دهی به روندهای سياسی آن از همين هفته در ناصريه شروع میشود تا چه حد در راستای نظرات وی و دولت متبوعش پيش خواهد رفت. طرح اوليه پنتاگون برای عراق كه خليل زاد نيز كم وبيش از آن دفاع میكند ناظر بر سپردن بيشتر امور عراق به دست آمريكايیها و بهره گيری از چهرههای اپوزيسيون عراق به عنوان مشاور است. با برقراری احتمالی ثبات نسبی در عراق و موفقيت خليل زاد در پيشبرد طرحهای آمريكا در اين كشور نمیتوان گفت كه ماموريت عمده ديگری در انتظار او نيست ، چرا كه اگر برنامههای تندروها در واشنگتن بخواهد تدوام يابد و سوريه و ايران نيز اهداف بعدی تهديدات عملی آنها باشند، احتمالا برای خليل زاد هم ماموريتهای جديدی در راه است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.