15.04.2003

من و آقا، خاطرات محرمانه علمدار آقا

اسد مذنبی شهروند

پنجشنبه 14 فروردين ماه
تلفنی احضار گرديده و با وجود تعطيلی “شرف” ياب شدم. و معلوم ميشود “شرف” يابی ما تعطيل بردار نيست! آقا فرمودند از جنگ چه خبر؟ عرض کردم صدام در حال پيشروی است. آقا سئوال فرمودند، پس نيروهای وفادار به ما درست ميگويند که صدام صدها کيلومتر در داخل خودش پيشروی کرده و پرسيدند، خب با اين پيشروی سريع کجا را ميخواهد بگيرد؟ و بدون اينکه منتظر جواب بنده باشند دو مرتبه پرسيدند، نکند ميخواهد راديو تلويزيون را تصرف کند؟ عرض کردم خير، “صدا و سيما” در کنترل صدام و نيروهای وفادار به صدام است ولی يحتمل که ميخواهد مجلس را به تصرف خود درآورد! آقا فرمودند اين صدام واقعاً مجسمه بلاهت است چون احتياجی نيست برای تسخير مجلس اين همه کشت و کشتار راه بيندازد، يک شورای نگهبان ميگذاشت بالای سر مجلس و آن وقت آنجا را عملاً فتح ميکرد.

جمعه 15 فروردين ماه
“شرف” يابی! آقا فرمودند ميخواهيم تاج گذاری کنيم و رسماً به سلطنت ادامه بدهيم و ادامه دادند مقام ولايت فقيهی ديگر صرف نميکند، زيرا همه به خود جرأت داده و نامه سر و ته گشاده برايمان مينويسند! عرض کردم قربان خاک عبايتان فراموش نفرماييد که شما ولی امر مسلمين جهان هستيد اما اگر تاج گذاری بفرماييد، ميشويد پادشاه مملکتی به نام ايران و محدوده سلطنت شما ميشود مملکت امام زمان و تازه چون مملکت اسلامی است نميتوانيد از کلمه طاغوتی King استفاده بفرماييد و بايد خود را ملک علی بناميد. آقا فرمودند چه اشکالی دارد؟ اسم کشور را تغيير ميدهم و ميگذارم “پادشاهی ايران هاشمی” و آن وقت ميتوانيد بگوييد ملک آيت الله علي، پادشاه ايران هاشمی”! گفتم آن وقت خانواده هاشمی ميتوانند ادعای تخت و تاج بکنند و اگر تاج و تخت را هم به چنگ بياورند ديگر همه چيز تمام ميشود. آقا با دلخوری فرمودند پس کاری بکنيد که خودم به تنهايی و بدون قيم در تهران و خراسان سلطنت بکنم! عرض کردم ای به چشم کاری ميکنم که نه سيخ بسوزد و نه کباب و همين الساعه دستور ميدهم آرم جمهوری اسلامی را مثل تاج روی عمامه مبارکتان نصب نمايند و عبای مبارک را نيز عينهو شنل درازترش ميکنم، اسم مراسم را هم ميگذاريم “عاج” گذاری! يعنی هم عين عمامه باشد و اج تاج! آقا با خوشحالی زدند پس گردنم و فرمودند بنازم به خودم که چنين مشاوری تربيت کرده‌ام!

يکشنبه 17 فروردين ماه
وزير خارجه اسپانيا را به حضور پذيرفتم. بدون مقدمه گفت در اسپانيا به من گفته شد که سياست گذاری در امور بين الملل با شماست و وزارت خارجه فقط مجری سياستهاست! فهميدم با آدم زرنگی سر وکار دارم، گفتم در مذاکره با دولتهای خارجی همه دولتمردان ما مثل همديگرند و فرقی با هم ندارند! طرف بلافاصله جواب داد منظور من حدود اختيارات بود چون شما در گفت وگوهايتان صراحتاً نظرات خود را بيان ميکنيد، اما وزير خارجه‌تان فقط من و من ميکند و پيرامون هر مسئله‌ای که از ايشان سئوال ميشود ميگويد نميدانم، بايد بپرسم، يا ميگويد ميپرسم و خبرتان ميکنم! گفتم برويم سر اصل مطلب. طرف جواب داد شخصاً خدمت رسيدم تا بگويم که ما از سياست آمريکا در مقابله با ايران، پيروی نميکنيم. پرسيدم اتحاديه اروپا چطور؟ وزير خارجه اسپانيا جواب داد تا آنجايی که من خبر دارم خير. گفتم خدا خيرتان بدهد چه ميخواهيد؟ وزير چند دسته قرارداد گذاشت روی ميز و چند تا را هم گذاشت زير ميز و گفت. هيچی فقط مرحمت کرده اينها را امضاء بفرماييد. به جای وزير اقتصاد و نفت و بازرگانی پای چندين قرارداد را امضا کردم. وزير گفت زير ميزي‌ها را فراموش نفرماييد و هنگام رفتن اضافه کرد، ضمناً انعام ما يادت نره! به خود گفتم شايد دليل اينکه رشوه دادن و رشوه گرفتن خارجي‌ها را آزار نميدهد اين است که اسمش را عوض کرده و گذاشته‌اند کميسيون!

دوشنبه 18 فروردين ماه
“شرف” يابی! مشروع مذاکرات خود با وزير خارجه اسپانيا را به عرض آقا رساندم. آقا با خوشحالی گفت ميخواستی سبيل طرف را حسابی چرب کنی! گفتم طرف ميخواست بداند در جنگ آمريکا و عراق ما بی طرف هستيم يا بی خيال؟ آقا پرسيدند چی جواب دادي؟ عرض کردم، به طرف گفتم که ما طرفدار “آرامش و جنگ فعال” و سقوط هر چه سريعتر رژيم جورج باقر بوش هستيم! آقا قاه قاه خنديدند و فرمودند بهتر بود ميگفتی ما طرفدار “آرامش فعال” هستيم! گفتم مگر خدای ناکرده شما اصلاح طلب هستيد؟ آقا با خنده فرمودند اصلاح طلب جد و آبادت است و ادامه دادند اروپا ميخواهد بداند موضع جهان اسلام در قبال جنگ چيست به همين دليل موضع ما را ميپرسد چون برايشان مهم است! عرض کردم وقتی نظر ما برای خودمان مهم نيست چطور ميشود . . . آقا محکم زد تو سرم و گفت اينقدر نزن توی سر مال و در همان زمان فرمودند ميخواستی بگويی قطع نامه هايشان عليه ما نبايد از روی کاغذ فراتر برود! گفتم آنها درسشان را بهتر از ما بلدند. آقا با ناراحتی گفتند ميگفتی پس اقلاً آرژانتين را از اتحاديه اروپا اخراج کنيد! پخی زدم زير خنده اما شانس آوردم آقا متوجه نشد و با دستپاچگی عرض کردم قربان فکری به حال وزارت خارجه بفرماييد باعث آبروريزی است. آقا گفتند عاج گذاری و سلطنت ما به همين دليل است چون ميخواهيم بساط اين مسخره بازيها را جمع کنيم!

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates